چگونگی رفتار با کودک
چرا موثر واقع نمی شوید؟
بچه های کمسال معمولا نمی دانند چرا کاری را انجام می دهند.هنوز نه قدرت فکری دارند و نه توانایی تکلم کافی دارند تا درباره علت کارشان توضیح دهند.بچه های بزرگتر هم که مهارتهای بیشتری دارند نمی دانند چرا آدامس را از کیف دوست شان برداشته اند، چرا دوستشان را زدند.
در این شرایط سوال کردن با “چرا؟” و “آیا تو این کار را کردی؟” شما را به جایی نمی رساند.اما چگونه بدون پرسیدن می توانیم با بد رفتاری بچه هایمان برخورد کنیم که هم آنها احساس مسولیت کنند و هم عزت نفسشان خدشه دار نشود؟………………..؟
پیامدها و انتخاب ها به جای مجازات
هر کاری در زندگی ما پیامدی دارد. اگر پول برق را نپردازیم، اداره برق برقمان را قطع می کند.اگر کارمان را خوب انجام ندهیم یا سرکارمان حاضر نشویم اخراج می شویم. والدین باید بگذارند که بچه ها پیامد کارشان را تجربه کنند تا مسولیت را بیاموزند. توجه داشته باشید پیامد همان مجازات نیست. مفهوم مجازات روحیه خوبی ایجاد نمی کند. تولید خصومت می کند و میل به تلافی را در شخص به وجود می آورد.از این ها بگذریم رفتار درست را هم آموزش نمی دهد. پیامد ها می توانند دردناک باشند اما در ضمن می توانند مثبت و خوشایند هم باشند. پاداش بیش از نتیجه ناخوشایند به یادگیری کمک می کند. اما در مجموع از هر دو فرصتی که پیش می آید مطلبی می آموزیم.
“بهتراست بدانیم”
ما،پدر و مادرها مؤثرترین آموزگاران فرزندانمان هستیم، پس کارهای ارزشمند و معنی دار را به کودکانمان آموزش دهیم و در ضمن بگذاریم پیامدهای کارشان را تجربه کنند. باید بدانیم که تجربه های دردناک نیز راهی برای رسیدن به بالندگی و رشد هستند. وقتی دردی در بدن داریم از خود می پرسیم: این درد به من چه می گوید؟چه باید بکنم؟ وقتی تجربه ناراحت کننده ای داریم، وقتی ناامید می شویم ، به جای این که در مقام تحقیر خود حرف بزنیم می توانیم همین سؤال رابکنیم: “این به من چه می گوید؟ از این چه می آموزم؟"
والدین اغلب در تعیین پیامدها با دشواری روبرو می شوند. به نظرمان آنقدرها خلاق نیستیم. اما همه ما می توانیم برای درس دادن های خود اعمالی را در نظر بگیریم. البته بهتر است پیامد با عملی که درباره اش صحبت می کنیم مربوط باشد. مثلأ:"اگر به رختخواب نروی فرصتی برای گفتن قصه باقی نمی ماند". “اگر درباره اینکه کدام شبکه تلویزیون را تماشا کنید به توافق نرسید ،هیچ کدام حق تلویزیون تماشا کردن ندارید".
گاه انتخاب پیامد نمی تواند با نوع رفتار در ارتباط باشد، با این حال پیامدی در نظر گرفته می شود تا کودک خویشتن داری را بیاموزد. هدف این است که فرزندتان را به همکاری با خود متقاعد سازید. گاه کافی است اتفاقی طبیعی را که ممکن است بیفتد به او گوشزد کنیم: “اگر مرتب به دوستانت دستور بدهی، ممکن است دیگر به خانه تو نیایند". “اگر در انجام دادن کارها ی منزل به من کمک نکنی فرصتی برای اینکه تو را به پارک ببرم پیدا نمی کنم".
ممکن است کودک بگوید: “برایم مهم نیست که با من چه می کنید". حرف او را باور نکنید. گاه لازم است بارها وبارها یک رفتار تکرار شود. توجه داشته باشید گاهی بچه ها می خواهند والدین را امتحان کنند. بهتراست ثابت قدم باشید و روی حرفتان بایستید.
برای تعیین پیامدها وقت بگذارید و درباره اش فکر کنید.
در برخورد با بدرفتاری ها با همسرتان مشورت کنید.
برخی از پیامدها را بنویسید و مکتوب کنید.
پیشنهادِ انتخاب بدهید. امکان انتخاب داشتن، تولید قدرت و توانمندی می کند. وقتی به فرزندتان حق انتخاب می دهید به او فرصت فکر کردن هم بدهید. با این سیاست میزان همکاری کودک باشما افزایش می یابد. در مورد بچه های بزرگترمی توانید پیامد را از خود آنها سؤال کنید.بچه ها اغلب بیش از حدی که تصور می کنید به خودشان سخت می گیرند. در ضمن وقتی به فرزندانتان می گویید تصمیم با توست خودت انتخاب کن ،مسئولیت اصلاح تا تعمق را بر دوش او می گذارید. در واقع به آنها کمک می کنید تا پاسخ گو باشند. در هر زمان تنها برای اصلاح یک رفتار ناشایست اقدام کنید. وقتی در آن واحد می خواهید چند رفتار ناپسند فرزندتان را اصلاح کنید او را کلافه می کنید و به نتیجه دلخواه نمی رسید.از آن گذشته مشخص حرف بزنید، اینکه بگویید: بچه خوبی باش، با ادب باش لزومأ مشخص کننده نیست. توجه داشته باشید که انسان به حکم طبیعت خود اگر بتواند از کنار کار فرار کند،این کار را می کند. همه ما محدودیت هایمان را به شکلی آزمایش می کنیم، اما وقتی محدودیت ها را بدانیم وقتی از حد و حدود آگاه شویم رفتارمان بهتر می شود. وظیفه ما که پدر و مادر هستیم این است که فرزندانمان را به گونه ای تربیت کنیم تا در دنیای بالغ ها به خوبی عمل کنند و استفاده از پیامدهای مثبت و منفی برای رسیدن به رفتارهای مطلوب به فرزندانمان کمک می کند تا درست تربیت شود و در آینده بهتر بتوانند باوظایف دشوار و گاه ناخوشایند مواجه شوند. درخواست ها و قوانین ما این امکان را فراهم می سازند تا خانه ای آرام تر داشته باشیم و بچه ها به مهارت های مورد نیازشان دست پیدا کنند.
شنیدن یا گوش دادن
بعضی از بچه ها طبیعتأ پرحرفند و درباره خودشان و احساساتشان به طور مفصل حرف می زنند. اما از سوی دیگر بسیاری از والدین شکایت می کنند که وقتی از فرزندشان می پرسند: مدرسه چطور بود؟ یا رابطه ات با دوستت چطور است؟ آنها لب باز نمی کنند و حرفی نمی زنند.اگر بیاموزید شنونده خوبی باشید، فرزندانتان درباره خودشان حرف خواهند زد.
گوش دادن همدلانه یعنی اینکه با تمام وجود به سخن فرزندتان گوش بدهید، یعنی حرفهایش را به نوعی تکرار کنید تا بداند که به صحبت های او گوش داده اید، یعنی از او سؤالاتی بکنید که صرفأ با بله و نه به آن جواب ندهد. در صحبت هایتان نباید اثری از سرزنش باشد.
گوش دادن پویا و مؤثر یعنی خودتان را به جای فرزندتان بگذارید و از زاویه دید او به دنیا نگاه کنید. سرانجام اینکه گوش دادن به معنای سخنرانی کردن نیست. گوش دادن فرصت مناسبی برای آموختن است. منظور این نیست که فرزندتان بگویید چه باید می کرد و چه نباید می کرد. گوش دادن همدلانه سببی است تا روابط شما و فرزندتان در سطح عالی و مطلوب قرار بگیرد.
در بسیاری از موارد وقتی فرزند مسأله ای را برایتان تعریف می کند، خود او راه حلی برای مشکلش پیدا می کند. ما در صحبتهایمان اغلب به حقایق و احساسات اشاره می کنیم. در زمان ناراحتی اشخاص ترجیح می دهند به جای حرف زدن درباره جزئیات،درباره احساسشان صحبت کنند. می توانید از روش بازگویی دوباره حرف ها استفاده کنید.
فرزند: امروز روز بسیار بدی در مدرسه داشتم.
مادر: پس روز بدی داشتی.
فرزند: امروز در مدرسه بسیار بد گذشت.
مادر: حتمأ ناراحت شدی.(عصبانی شدی،اندوهگین شدی،…..)
وقتی به جنبه احساسی صحبتهای فرزندمان توجه می کنیم او به این نتیجه می رسد که به حرفهایش گوش داده ایم. درست نیست اگر به بچه ها بگوییم آنچه برایشان اتفاق افتاده مهم نیست. یکی از راه هایی که به بچه ها بی توجهی می کنیم، جدی نگرفتن حرفشان است. وقتی فرزندتان مرتب از اشخاص مختلف شکایت می کند باز هم به صحبتهایش گوش بدهید. از او نظرش را بپرسید که برای جلوگیری از بروز مشکل چه می توان کرد.
نویسنده : سرکار خانم لیلا خفری نژاد