خداوندا
26 تیر 1390
خداوندا ! چگونه اندرز کنم قدر خطایی را که دست در دست تو
و چشم در چشمت مهر فراموشی زده ام !
پای عهد نامه ای که با تو بسته بودم ….
دستم را گرفته بودی به آن عهد
و من گره از گره ات باز کردم به سست قدمی
و لرزیدم و از لرزه ام هبوط هبوط پیدار شد …
هرچند به نزول شأنی ، شأنی بر من نزول یافت
و در شقاوت خطا سعادت تو به میان آمد .
و تو که هماره پذیرنده ام بودی
و من به معنی هدایت دل خوش
اما حکم ، حکم تو بود
و ما ، ما آزموده ایم
و این روزگار دور خداوند هر چند که نزدیکی
کی سر خواهد آمد
کی نزدیک تو خواهیم .
خداوند نزدیکتر از ….