تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را
تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را / چون کودکی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می کشم / چون غنچه ای که آخر اسفند، عید را . . .
ای جمالت بهشت جان، مهدی
روی از ما نکن نهان، مهدی
ما به عشق تو زنده ایم مولا
یاد تو، عمر جاودان مهدی
اللّهم عجّل لولیک الفرج
چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
که جهانی به لبانش نگران خواهد بود
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود
یا مهدی
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کرده ی خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم خمینی شهر هستیم!
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانانه ام
یا ابا صالح المهدی
تقصیر من است اینکه، کم می آیی
هر گاه شدم اسیر غم می آیی
این جمعه و جمعه های دیگر حرف است
آدم بشوم ، سه شنبه هم می آیی . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
هرچند که خسته ایم از این حال …. نیا
شرمنده اگر ندارد اشکال … نیا
ما خط تمام نامه هامان کوفیست…
آقای گلم زبان من لال … نیا
زمستان خسته شد از بی بهاری
جهان می لرزد از این بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
خدایا تا به کی چشم انتظاری
اللّهم عجّل لولیک الفرج
تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را / چون کودکی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می کشم / چون غنچه ای که آخر اسفند، عید را . . .
ای جمالت بهشت جان، مهدی
روی از ما نکن نهان، مهدی
ما به عشق تو زنده ایم مولا
یاد تو، عمر جاودان مهدی
اللّهم عجّل لولیک الفرج
چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
که جهانی به لبانش نگران خواهد بود
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود
یا مهدی