خداوندا
خداوندا ! مادام که نیازمند یاریت هستم و دست خالی نیازم به سویت دراز است . پرسشم از خویش و غیر است ؟
که من بی مقدار اگردست یاریگر تو یاریش نکند حتی یارای یاری خویشم نیست پس چگونه باید یار یاوری چون تو باشم . که خود یار و یاریگر و یاوری .
>و پروردگار !آفریدگار ، یار ، یار، یارو یاور من در پس این پرسش دانایی اندک آدمی ام پاسخ می دهد انگار که یاری کردن تو و یار بودن با تو همان است . که پیوسته دست نیازم به سوی تو باشد و بس !
و پیوسته خواهان ، خواستگار و خاطرخواه یاری چون تو باشم !
و آنکه در اجرا و اشاعه ی خواسته هاو شریعت تو ثابت قدم باشم .
و خداوندا! اینها که گفتم همه از سر نیاز بود و از سر عشق !
و اقرار و ابرام بر خویش که دست از یاریت برندارم که نشویم که دست از یاریم نشویی و در یاری و دوستی با خودت اگر لایقم که نیستم ! و اگر در خورم که نیستم ! و اگر شایسته ام که نیستم ! اما باهمه ی نیستیم ثابت قدم ام بداری و پایدارم کنی و هماره یاورم باشی ! و خداوند نزدیکتر است …