فاطمه( سلام الله عليها ) كعبه¬ی عفاف و حجاب
قالت فاطمة الزهرا (س) : «خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال» (قمی، 1376، ص256)؛ آنچه برای زنان، نیکوست این است که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را ننگرند. البته شایان ذکر است که منظور بانوی بزرگ اسلام نگاه جنسیتی به زن است نه نگاه انسانی.قرآن کریم وقتی دربارة حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گزاردن و حرمت قایلشدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. از اینرو، نظرکردن به زنان غیرمسلمان را بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است که زنان غیرمسلمان از این حرمت بیبهرهاند. (جوادی آملی، 1381، ص413)
اصل تستر ظاهر و دارا بودن صفت کمالی عفاف برای زن مؤمن، یکی از وظایف دینی و انسانی بهشمار میرود که زنان مسلمان برای حفظ تقوا و کسب رضایت خدا و رسول خدا (ص) و ابراز بندگی خدا و از طرفی، برای حفظ امنیت اخلاقی اجتماع باید ملتزم به آن باشند. (نیلیپور، 1385، ص249)حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است حجاب را یک بند بداند، و حال آنکه قرآن کریم وقتی مسئلة لزوم حجاب را بازگو میکند، علت و فلسفة حجاب را چنین بیان میفرماید:
«ذَلِکَ اَدنَی اَن یُعرَفنَ فَلا یَؤذَینَ» (احزاب:59)؛ یعنی پوشاندن همة بدن به شناخته شدن این موضوع نزدیک است که اهل عفت و حجاب و صلاح و سداد میباشد. در نتیجه، وقتی به این عنوان معروف شوند، دیگر مورد اذیت واقع نمیگردند؛ یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نمیشوند. (طباطبایی، [بیتا]، ص510) این مسئله برای این است که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند؛ چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند. (جوادی آملی، 1381، ص438)
از دیدگاه اسلام، فعال بودن زنان در عرصة سیاست و اجتماع امری معقول است و با ارائه چارچوب و ضوابط، این حضور در عین تحکم نقش منطقی و مثبت زنان در جامعه، بخصوص در مسئولیتپذیریهای جمعی، از اهمیت نقشهای دیگری که کسی غیر از زنان نمیتواند آنها را به خوبی ایفا کند نیز غافل نبوده است، حال آنکه امروزه متأسفانه، در بیشتر موارد، ضرورتهای حرفهای حالت غالب به خود میگیرد و تعهدات مادری و همسری به دست اهمال سپرده میشود. حضور حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه و خواندن خطبه در دفاع از ولایت و همچنین در پشت جبهه برای درمان بیماران، مهر تأییدی است بر چنین حضوری.
عدم توجه به اصول و ضوابط و چارچوب اصلی این حضور ضابطهمند باعث شده علیرغم تمام تلاشها برای مساوات، زنان در بیماریهای قلبی، جرایم، و دخانیات هم فاصله خود را با مردان کم کرده و بخواهند در این سطح هم به مساوات برسند!بسی مایة تعجب و تأسف است که در نگرشهای جامعهشناختی فمینیستی، تلاش میشود توجیه مناسبی برای میزان کمتر جرایم زنان پیدا نمایند.
آنان معتقدند: اگر زنان کمتر از مردان مرتکب جرایم اجتماعی میشوند، به این خاطر است که دختران در فرایند اجتماعیشدن خود، بیش از پسران خویشتنداری را میآموزند. آموزش رفتارهای خاص زنانه، امری است که بعدها ارتکاب جرم، بخصوص رفتارهای خشونتآمیز را برای دختران و زنان مشکل و بعید میسازد. طبیعی است که اگر آموزش از جنسیت فارغ گردد، تفاوت مزبور نیز رفع خواهد شد. (فریبا علاسوند و انصاری، 1383، ص78)