وصل کن دل را به کویت مهدیا
وصل کن دل را به کویت مهدیا
کن مرا محرم به رویت مهد یا
دیگر آسایش ندارم بی رخت
کی شوم راهی به سویت مهدیا
من که بی روی تو راحت نیستم
پس مقیمم کن به به رویت مهدیا
تشنه جام وصال تو
می بده قربان رویت مهدیا
می مرا عشق تو و اشک غم است
چشمم جانب سویت مهدیا
حاجتم سوز است و اشکم پاسخت
جان فدای گفتگویت مهدیا
بانی هر مجلسی رفتم تویی
چون رسد هر لحظه بویت مهدیا
روضه خوان اصلی زهرا تویی
شاهد ت بغض گلویت مهدیا
کاش من هنگام روضه خوانی ات
می نشستم روبه رویت مهدیا
هرچه می خواهم اجابت می کنی
من بنازم خلق و خویت مهدیا