مرا به غیر خودت وامگذار
خدایا ! می خواهم فقیری بی نیاز باشم که جاذبه های مادی زندگی ، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند .
آرامش ظاهری مرا نبینید ، در درون من غوغایی بپاست . هوای نفس من در صدد تسلط بر همه ی اعضا و جوارحم برآمده است ؛ پی در پی دستور می دهد و مرا به سوی معصیت می خواند و پس از انجام هر گناهی مرا به گناه بعدی دعوت می کند نه خسته می شود و نه خستگی مرا درک می کند او برای جهنمی کردن من به گونه ای تلاش می کند که گویی خواست دیگری ندارد . نه شب می شناسد نه روز ، نه وقت می شناسد و نه بی وقت .
خدایا ! به داد من برس . این نفس من است که مرا از بندگی منحرف می کند و از مسیرهایی عبور می دهد که پرتگاه های هلاک کننده ای دارد که اگر از این مسیر ها عبور کنم با خواری و زبونی سقوط خواهم کرد . نفس در من حالتی ایجاد کرده که در طاعت تو ، دنبال بهانه ای می گردم تا کوتاهی کنم و از طرفی دیگر ، آرزوها و باند پروازی های مرا آنچنان طولانی می کند که هرگز به انتهای آن نمی رسم و با کوچک ترین مشکلی بی تاب می شوم و صبر و استقامتم را از دست می دهم . اگر خیر و خوبی و گشایشی به من روی آورد به جای شکر گزاری عملی ، نعمت ها را در مسیر لهو و لعب افراط و تفریط و غفلت و فراموشی قرار می دهم گویا کار از کار گذشته .
ای خدا ! من فقط به تو شکایت می کنم از دشمن همیشگی خودم نفس اماره و شیطان . دیگر یقین دارم او دشمن سرسخت من است زیرا همیشه برای گمراهی من نقشه می کشد و از طرفی قلبم را پر از وسوسه و بد اندیشی کرده و افکارم را به سوی وهم و خیال می چرخاند . خیالم از این شاخه به آن شاخه می پرد نه ثباتی در ایمان دارم و نه حضور قلبی در عبادت .
دنیا را برایم آنچنان زیبا نشان می دهد که زیبایی های بهشت را فراموش می کنم . گویا دیواری بین من و حرکت به سوی بهشت و اطاعت الهی ساخته است دیگر هیچ راهی برایم نمانده جزء اینکه به سوی تو پناه بیاورم و از قدرت تو کمک بگیرم که قلبم را قساوت پر کرده . وارونه و دگرگون شده تیرگی و زنگار گرفته .
ای خدای چاره ساز ! کمکم کن تا تا قلب زنگار گرفته را با اشک چشمم بشویم که شایسته ی تقدیر تو باشد . ای خدای مهربانم ! مرا به غیر خودت وامگذار … .