شب بخشش
تا چشم رو هم گذاشتیم شد شب نوزدهم تا چشم رو هم گذاشتیم شد شب بیست و سوم نمیدونم شما امادگیشو دارین یا نه اما من که اصلا اماده نیستم.نمیدونم باید چی بگم اصلا راهم میدن یا نه. بچه ها میگم شب قدر بیاین اینجوری با خدا حرف بزنیم بگیم دیدم در مسجد نصفه شبی شلوغه.مرد و زن دارن گریه میکنن.اومدم تو ببینم چه خبره!یعنی ما مال این حرفا نیستیم.خودت کشوندیمون.گفتی بیا بنده و بعدش بگیم خدایا ما رو هم می خری یا نه.ندا میاد اره.بیا بنده گنهکارم. بگیم ما که لایق این حرفا نبودیم.ما کجا و سفره مهمونی شما کجا.ما کجا شب قدر کجا.ما کجا و این بنده های خوبت کجا.حالا که خودت دعوت کردی.حالا گه گفتی بیام دیگه نیگا نکن چی کارم.دیگه نگو این همه گناه رو مرتکب شدم.ما بنده بدی واست بودیم چشاتو ببند ما رو هم قاطی خوبات بخر. بگین تو که خودت گفتی وقتی بیچاره ای میاد دم دره خونتون ردش نکیم حالا تو که مولای مشتی مایی.ما رو هم الکی الکی بخر خدایا ببین دستام خالیه .ببین کسی جز تو ندارم.خدایا یه علیا العفو بچه ها بیاد به حق هم دعا کنیم.اونایی که مریض دارن و فراموش نکنید.گرفتارا که به چکنم چکنم افتادن.موقع مرگ که میان خفتمون میگنن.موقع جون دادن.بگین بهمون اسون بگیره.اقامون امام رضا رو به دادمون برسونه.واسه اقای غریبمون هم دعا کنید که تو ظهورشون خدا تعجیل قرار بده. وقتی هم که قران سر گرفتنتون تموم شد دیگه مطمئن باشین که خدا بخشیدتون. واسه منم دعا کنید خدا ادمم کنه.عاقبت بخیرم کنه یا علی