بعد دوم شخصیت شاعر انقلاب، مرحوم سبزواری
کار انقلابی بدون دردسر نمیشود. انسان انقلابی باید خودش را آمادهی مواجهه با هرچیزی کند. این را حسین آقاممتحنی، یا همان «حمید سبزواری» خودمان، خیلی خوب میدانست. برای همین خودش را آمادهی هرچیزی کرده بود. از اخراج از ادارهی فرهنگ تا پنهان شدن در اسفراین و کار در معدن کرومیت و منگنز و بانک بازرگانی و … اما سبزواری کسی نبود که با این چیزها میدان را خالی کند و پا پس بکشد. برعکس، گویا این اتفاقات موجب شده بود تا او انقلابیتر شود با عزم بیشتری مبارزات را ادامه دهد.
سبزواری انگار خوب فهمیده بود که انقلاب نیاز به «هنر» و «رسانه» برای پیشبرد اهداف خود و جا باز کردن در قلوب مردم دارد. برای همین هم «شعر» را انتخاب کرد. و چه هنر و رسانهای بهتر از شعر! آن روزها، رژیم حتی مانع تشکیل جلسات شعری میشد که از آنها بوی نهضت انقلاب میآمد. برای همین، خیلی از انجمنها و جلسات شعر، بهصورت مخفیانه برگزار میشد. سبزواری هم جسته و گریخته در برخی از آنها شرکت میکرد. مشفق کاشانی و اوستا و شاهرخی و سپیده کاشانی، یاران همیشگی این جلسات انقلابی شعر بودند. بعضی روزها، آیتالله خامنهای هم در آنها شرکت میکرد. کمکم سبزواری هم جزو ثابت شعرای انقلاب شد.