تأکيد بر پيشوايي آخرين امام معصوم
از آنجايي که شرايط امامت آخرين امام، با پيشوايان پيشين متفاوت بود، از اين رو پافشاريهاي فراواني بر آگاهي بخشي امامت ايشان شده است.
برخي از روايتهايي که بر اين امر اصرار داشت، بدين قرار است:
1ـ حديث معراج:
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در حديثي پر دامنه درباره آنچه در شب معراج ديده بود، پس از بيان ديدن نور پيشوايان معصوم عليهم السلام و آخرين جانشين خود در ميان آنها، ميفرمايد: «…عرض کردم: پروردگارا! اينان چه کساني هستند؟ فرمود: ايشان پيشوايانند. و اين قائم است. همو که حلال مرا حلال مي کند و حرام مرا را حرام مي سازد. و از دشمنان من انتقام ميگيرد. اي محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او را دوست مي دارم و هر کس که او را دوست بدارد، نيز او را دوست ميدارم…»(1)
نفوذ معنوی امام حسن عسکری علیه السلام در دل نگهبانان
صالح به آنان گفت: «دیگر با او چه کنم؟! او را به دو نفر ازبیرحمترین زندانبان ها سپردهام، اما آنها پس از مدتی اهل نماز و عبادت شدهاند.»
آنگاه صالح آن دو را احضار کرد و به آنان گفت: « وای بر شما، چه میکنید؟»
آن دو پاسخ دادند: « ما با مردی که روزها روزه است و شب ها به عبادت میپردازد چه کنیم؟! او سخنی نمی گوید و غیر از عبادت کاری نمیکند. وقتی به او نگاه می کنیم، بندبند تنمان می لرزد و هیبتی در دلمان میافتد که قدرت هر کاری را از دست میدهیم.»
بنی عباس با شنیدن سخنان این دو زندانبان، سرافکنده و ناکام برخاستند و رفتند.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را نزد علی بن نارمش که از دشمنان سرسخت آل ابیطالب بود زندانی کردند، و از طرف حکومت بنی عباس به او دستور دادند تا میتواند بر امام سخت بگیرد.
اما تنها پس از یک روز، علی بن نارمش با مشاهدهی رفتار امام، به جایی رسید که در برابر او چهره اش رابر خاک میگذاشت و با نهایت ادب برخورد میکرد. (2)
پی نوشت ها:
2-اصول کافی، کتاب الحجة، ج 2، ص 439، ح 8
خدای بهار ، ورود امام خمینی ( ره )
زمان ، چیره چنگال های یخی و فسرده زمستان بود و خنده بهار سال ها بود که از لب های شهر کوچیده بود و جایش را به سوزناکی تب خال های اشک و حسرت داده بود . روزها در خلسه سکوت و انجماد ، دست و پا می زدند و صبح ، امیدی به رویش دوباره نداشت و استقلال و آزادی ، سرابی از الفاظ بکر بود که در دایره المعارف طاغوت ، بی معنا و گنگ مانده بود . خورشید از آسمان سرزمین مان ایران ، تبعید شده بود و مهربانی ها در ژرفای غم نان و درد فقر و بی سوادی گم شده بود . استواری گام های مردان افلیج شده بود و دست های وحدت آزادی خواهان در کرختی بندهای استبداد اسیر بود و جویبارهای زلال آزادی رخوت زده مرداب ظلم بود و جویبارهای زلال آزادی رخوت زده مرداب ظلم بود . اما سرانجام پس از سال های انتظار و قرن ها ایستادگی در برابر دیو سیاه ستم ، بغض فریادها شکست و واژه آزادی و استقلال در در باغستان باور ایرانیان جوانه زد و فصلی سبز در تاریخ ایران رویید . روح خدای بهار ، در کالبد زمان دمید ه شد و خورشید نگاه خمینی (ره ) از پس ابرهای تیره طاغوت و فرسنگ های دور تبعید طلوع کرد و شکوفایی رویش در تن فسرده خاک جان گرفت و بهار پس از قرن ها انجماد و دل مردگی در تقویم ایران متولد شد . بهاری که عطر گل محمدی در فضای خاطره ها پراکند و شمیم یاس زهرایی . بهاری که عطر آگین شکوفه های صلوات بود و غرق تمنای سرخی شقایق های عاشق ، بهاری از تبار آفتاب ، با نگاهی به زلالی آب ، بهاری که اشتیاق بکر زمین و لحظه های ناب زمان ، عطشناک قدم هایش بودند . قدم های که شکوه پوشالی سلطنت 2500 ساله پهلوی را شکست . آری خمینی آمد ! در هیاهوی انتظار چشم های اشتیاق و کوچه های چشم به راه . در نگاهش نوازش آبی آرامش موج می زد و صداقت در لحن سبز ساده اش شکوفا بود . خورشید وجودش بهمن دل های زمستان را ذوب کرد و آزادی را از جمود غل و زنجیر رهانید و رادمردی از تبار ابراهیم ، که بت های طاغوت و استبداد پهلوی را با شجاعت شکست و با سیادت و رسالت محمدی اش ، شکوفه های شعور و جوانه های غرور را باور کرد . به تبرک دستانش جاودانه ترین بهار آزادی تاریخ ، در تقویم سربلندی ایران شکفت و آزادگی ، آیین جاویدان ایران شد ، که تنها به ماندگاری ایران و شکوه یاد خمینی (ره) « ایرانی » زنده است .
تسلیت رحلت نبی اسلام بر مسلمین جهان
یا رسوا الله مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد ، اما با تکرار صلوات بر تو ، نور حضورت را در قلب خود احساس می کنیم .
در شب رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله فرشتگان عرش می گریند . عاشقانش با چشمانی اشک آلود ، مرثیه غم می سرایند ، ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم و اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم .
28صفر رحلت پیغام دار آخرین ، خاتم نبوت را نگین ، حضرت رسول واپسین ، عینیت قرآن کریم ، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد .
سلام غریب تر از غریب
سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها ، ای مهربانترین فرشته خاک ، تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با فضای واقعی اش آشنا کنی ، تو آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی ، از مشرق دلها برآمدی و اکنون ، آسمان تب دار غروب جانگداز توست . نامت بلند و دینت پررهرو ، ای جاری تر از حیات در پیکر آدمی !
سلام غریب تر از غریب ! سلام مزار بی چراغ ، تربت بی زائر ، بهشت گمشده ! سلام آتشفشان صبر ، چشمان معصوم ، بازوان مظلوم ! سلام سینه شعله ور ، جگر سوخته ، پیکر تیر باران شده ، سلام امام غریب من !
چگونه باور کنم تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه !
شهادت دومین نور ولایت ، صاحب کرامت و شفیع قیامت امام حسن مجنبی علیه السلام را تسلیت می گوییم .