شب قدر از ديدگاه مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، حضرت آيتالله خامنهای، در مناسبتهای مختلفی در مورد ماه مبارك رمضان و نزول قرآن و تقدير سرنوشت انسانها، به اهميت و فضيلت ليالی قدر، اشارات متعددی داشتهاند.
مقام معظم رهبری، حضرت آيتالله خامنهای : ما معتقديم (و اين جزء بديهيات اسلام، بلكه بديهيات همه اديان است) كه انسان، فقط در سايه ارتباط و اتصال با حق تعالى است كه مىتواند به تكامل و تعالى دست پيدا كند. البته فرصت ماه رمضان، يك فرصت استثنایى است. اين، چيز كمى نيست كه خداى متعال در قرآن بفرمايد: «ليلهالقدر خير من الف شهر». يك شب، از هزار ماه بهتر و با فضيلتتر و در پيشرفت انسان مؤثرتر، در ماه رمضان است. اين، چيز كمى نيست كه رسول اكرم(صلیاللهعليهوآله) اين ماه را ماه ضيافت الهى به حساب بياورند. مگر ممكن است كه انسان وارد سفره كريم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوى. آن كسانى كه وارد سفره غفران و رضوان و ضيافت الهى در اين ماه نشوند، البته بىبهره خواهند ماند و واقعاً اين محروميت به معناى حقيقى است. «انّ الشّقىّ من حرم غفراناللَّه فى هذا الشّهر العظيم». محروم واقعى، آن كسى است كه نتواند در ماه رمضان، غفران الهى را به دست بياورد.
شب قدر، شب سلامت از بيماریهاست از ديدگاه مقام معظم رهبری
شب قدر، شب شفاى بيماریهاى اخلاقى، معنوى، مادى و بيماریهاى عمومى و اجتماعى است كه امروز متأسفانه دامان بسيارى از ملتهاى جهان، از جمله ملتهاى مسلمان را گرفته است!
امروز كه خداى متعال اجازه داده است كه شما زارى، تضرع و گريه كنيد، دست ارادت به سوى او دراز كنيد، اظهار محبت كنيد، اشك صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهاى خودتان جارى كنيد. اين فرصت را مغتنم بشماريد؛ والاّ روزى هست كه خداى متعال به مجرمين بفرمايد: « لاتجروا اليوم"، برويد، زارى و تضرع نكنيد، فايدهاى ندارد «انّكم منّا لاتنصرون». اين فرصت، فرصت زندگى و حيات است كه براى بازگشت به خدا در اختيار من و شماست؛ و بهترين فرصتها ايامى از سال است كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است و در ميان ماه مبارك رمضان، شب قدر! شب قدر هم در ميان اين سه شب است. طبق روايتى كه مرحوم محدث قمى نقل مىكند، سؤال كردند كه كدام يك از اين سه شب (يا آن دو شب بيستويكم و بيستوسوم) شب قدر است؛ در جواب فرمودند: چهقدر آسان است كه انسان، دو شب (يا سه شب) را ملاحظه شب قدر بكند؛ چه اهميتدارد بين سه شب مردد باشد، مگر سه شب چهقدر است؟ كسانى بودهاند كه همه ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب مىآوردند و اعمال شبقدر را انجام مىدادند !
يك جمله كوتاه در باب اهميت ليلهالقدر عرض كنم؛ علاوه بر اينكه از جمله قرآنى «ليلهالقدر خير من الف شهر» مىشود فهميد كه از نظر ارزشيابى و تقويم الهى، يك شب برابر هزار ماه است. در دعایى كه اين روزها مىخوانيم، براى ماه رمضان چهار خصوصيت ذكر مىكند: يكى تفضيل و تعظيم روزها و شبهاى اين ماه است بر روزها و شبهاى ماههاى ديگر؛ يكى وجوب روزه در اين ماه است؛ يكى نزول قرآن در اين ماه است و يكى هم وجود ليلهالقدر در اين ماه است. يعنى در اين دعاى مأثور، ليلهالقدر را عِدل نزول قرآن در ارزشدادن به ماه رمضان مشاهده مىكنيم. بنابرين قدر ليلهالقدر را بايد دانست؛ ساعات آن را بايد مغتنم شمرد و كارى كرد كه انشاءاللَّه قلم تقدير الهى در شبهاى قدر براى كشور عزيز و آحاد ملت ما تقديرى آنچنان كه شايسته مردم مؤمن و عزيز ماست، رقم بزند.
آيت الله جوادي آملي: شب هاي قدر قفل قلب ها را باز مي كند
آيت الله جوادي آملي با اشاره به خطبه 191 نهج البلاغه گفت: بخش مهم اين خطبه دعوت به تقوي الهي است و ما نيز در اين ماه مبارك رمضان به خصوص در شب هاي احيا بايد تمام تلاش خود را در جهت كسب تقوي الهي داشته باشيم.
وي در ادامه سخنان خود با اشاره به اعتقادات برخي ها كه خداوند جهان را متعدد قلمداد مي كنند و مي گويند خداوند يكتا نيست، گفت: اگر در جهان هستي دو خدا وجود داشت آنچنان فسادي ايجاد مي شد كه قابل توصيف نبود.
اين استاد حوزه خاطر نشان كرد: برخي از افراد جاهل فكر مي كنند خدواند مثل پيامبران هستند كه هر كدام به شيوه خود مردم را هدايت مي كند و تداخلي بوجود نمي آيد در صورتي كه اين افكار غلط فاش بوده و افراد جاهل در صدد توسعه دادن آن هستند.
آيت الله جوادى آملي در ادامه سخنان خود با اشاره به شب هاي قدر از مردم خواست قدر اين شب ها را بدانند و بهترين استفاده را بكنند چرا كه گناه، قفل قلب است و قفل قلبها هم همين شب ها باز مي شود.
وي به اعتكاف دهه آخر ماه رمضان اشاره كرد وگفت: اعتكاف افراد را صاحب دل مي كند افرادي همچون امام خميني و سيد حسن نصرالله و شاگردان آنها كه اكنون نه سياسي كار و نه سياست باز هستند، از اعتكاف بهره برده و توانسته اند به اين مقام برسند.
آيت الله جوادي آملي گفت: نبايد شب هاي قدر را فراموش كرد چرا كه انسان ها در اين شب ها ساخته مي شوند.
وي در ادامه به اهانت هاي دشمنان به اسلام اشاره كرد و گفت: اگر پاپ مي گويد جنگ براي چيست براي آن است كه نمي گذارند حكومت اسلامي و كلام اسلام جاري شود و اگر دفاع نباشد نه مسجد و نه كليسايي باقي مي ماند.
آيت الله جوادي گفت: كمونيست ها از اتحاد بين مساجد، كليسا و دين مخالفند.
اخلاقى شگفت انگيز و عاقبتى عجيب
مترجم تفسير بسيار مهم الميزان، استاد بزرگوار حضرت آقاى سيد محمد باقر موسوى همدانى، در روز جمعه شانزدهم شوال 1413 ساعت 9 صبح در شهر قم حكايت زير را براى اين عبد ضعيف و خطاكار مسكين نقل كرد:
در منطقهى گنداب همدان كه امروز جزء شهر شده، مردى بود شرور، عرق خور و دايم الخمر به نام على گندابى.
او در عين اينكه توجهى به واقعيات دينى نداشت و سر و كارش با اهل فسق و فجور بود، ولى برقى از بعضى از مسايل اخلاقى در وجودش درخشش داشت.
روزى در يكى از مناطق خوش آب و هواى شهر با يكى از دوستانش روى تخت قهوهخانه براى صرف چاى نشسته بود.
هيكل زيبا، بدن خوش اندام و چهرهى باز و بانشاط او جلب توجه مىكرد.
كلاه مخملى پرقيمتى كه به سر داشت بر زيبايى او افزوده بود، ناگهان كلاه را از سر برداشت و زير پاى خود قرار داد، رفيقش به او نهيب زد: با كلاه چه مىكنى؟ جواب داد: اندكى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده، پس از چند دقيقه كلاه را از زير پا درآورد و به سر گذاشت. سپس گفت: اى دوست من! زن جوان شوهردارى در حال عبور از كنار اين قهوه خانه بود، اگر مرا با اين كلاه و قيافه مىديد شايد به نظرش مىآمد كه من از شوهرش زيبايى بيشترى دارم، در آن حال ممكن بود نسبت به شوهرش سردى دل پيش آيد: نخواستم با كلاهى كه به من جلوهى بيشترى داده گرمى بين يك زن و شوهر به سردى بنشيند.
در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شيخ حسن، مردى بود باتقوا، متدين، و مورد توجه. مىگويد: در ايام عاشورا در بعد از ظهرى به محلهى حصار در بيرون همدان براى روضه خوانى رفته بودم، كمى دير شد، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته بودند، در زدم، صداى على گندابى را شنيدم كه مست و لا يعقل پشت در بود، فرياد زد: كيست؟ گفتم: شيخ حسن روضه خوان هستم، در را باز كرد و فرياد زد: تا الآن كجا بودى؟ گفتم: به محلهى حصار براى ذكر مصيبت حضرت سيد الشهدا عليه السلام رفته بودم، گفت: براى من هم روضه بخوان، گفتم: روضه مستمع و منبر مىخواهد، گفت: اينجا همه چيز هست، سپس به حال سجده رفت، گفت: پشت من منبر و خود من هم مستمع، بر پشت من بنشين و مصيبت قمر بنى هاشم بخوان!
از ترس چارهاى نديدم، بر پشت او نشستم، روضه خواندم، او گريهى بسيار كرد، من هم به دنبال حال او حال عجيبى پيدا كردم، حالى كه در تمام عمرم به آن صورت حال نكرده بودم. با تمام شدن روضهى من، مستى او هم تمام شد و انقلاب عجيبى در درون او پديد آمد!
پس از مدتى از بركت آن توسل، به مشاهد مشرفهى عراق رفت، امامان بزرگوار را زيارت نمود، سپس رحل اقامت به نجف انداخت.
در آن زمان ميرزاى شيرازى صاحب فتواى معروف تحريم تنباكو در نجف بود، على گندابى جانماز خود را براى نماز پشت سر ميرزا قرار مىداد، مدتها در نماز جماعت آن مرد بزرگ شركت مىكرد.
شبى در بين نماز مغرب و عشاء به ميرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنيا رفته، دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن كنند، بلافاصله قبرى آماده شد، پس از سلام نماز عشا به ميرزا عرضه داشتند: آن عالم گويا مبتلا به سكته شده بود و به خواست حق از حال سكته درآمد، ناگهان على گندابى همانطور كه روى جانماز نشسته بود از دنيا رفت، ميرزا دستور داد على گندابى را در همان قبر دفن كردند!
پایگاه عرفان
دلنوشته
امروز شهر ما، آكنده از عطر حضور تو است؛ اما دود گناهها كوچه پس كوچههاي جهان را فرا گرفته و ديدهها به انواع فسادها و نابرابريها تاريكند.
دستها به خيانت باز و به التماس دراز شده است…
پاها در طلب يك لقمه نان به سوي جباران كشيده شده است…
دلها سرگرم دنياي تاريك غفلت زا است و فكرها سرگرم زندگي پر فريب… زندگي سراسر دوري تو.
اما فردا اين حضور عطر تو به عطر ظهور مبدل ميشود و ديوار بلند و سياهي كه بنا كرديم فرو ميريزد
مشام و ديده و دست و پا و دل و فكر آن گونه ميشود كه تو مي پسندي و دلها شيداي تو كه قلب جهاني و اگر نباشي جهان را تپشي نيست. پاها رونده به سوي ياري
تو كه گوهرهاي نهفته در دل خاك و آب را نمايان ميكني، براي فردا، و اثري از فقر و فلاكت را نميگذاري.
دستهايمان گشوده به سوي آسمان به دعا براي تو
چشمهايمان در انتظار رويت جمال نوراني تو
بيا تا كوچه پس كوچه ها و حتي درون خانه ها را عدالت پر كند بيا تا هر چه زودتر جهان ما آكنده به عطرت گرد.