هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای 2
درس دوم: نيكى به والدين
بناى زندگى بشر بر اين است كه انسانها ملاحظات و رعايتهايى را نسبت به يكديگر داشته باشند بدون اين رعايتها و بدون اينكه شما به عنوان يك انسان ملاحظه انسانهاى ديگر را بكنيد زندگى بشرى پا نخواهد گرفت حيوانات ملاحظه يكديگر را نمى كنند , اگر چه آنها هم طبق غريزه , نوعى از ملاحظات و رعايتها را نسبت به هم دارند , اما ملاحظات و رعايت بشر از روى تعهد است
بعضى از اين ملاحظات از بعضى ديگر مهمترند از جمله آنها حقوق پدر و مادر است شما جوان هستيد و بحمدالله بسيارى از شما و يا همه شما از نعمت وجود پدر و يا مادر و يا هر دو برخورداريد و بجاست كه جمله اى در اين باب نصيحتا به شما عرض كنم شخصى از پيغمبر ( ص ) سؤال كرد طبق روايت :
( ( من ابر ) ) يعنى نسبت به چه كسى خوبى كنم انسان بين افراد بشر دوست دارد , همكار دارد , معاشر دارد از كسى خجالت مى كشد , قدرتمند هست , به چه كسى بايد نيكى كرد ؟
فرمودند : ( ( امك ) ) به مادرت دوباره گفت : ( ( من ابر ) ) يعنى بعد از مادرم چه كسى را ؟ فرمود : ( ( امك ) ) باز هم به مادرت , يعنى فاصله بين حق مادر و ديگر حقوق فاصله زيادى است دفعه سوم پرسيد : ( ( من ابر ) ) بعد از او به چه كسى نيكى كنم , باز فرمود : ( ( امك ) ) باز هم به مادرت , دفعه چهارم پرسيد : ( ( من ابر ) ) فرمود : ( ( اباك ) ) پدرت را با ا ينكه حق پدر , حق بسيار زيادى است ولى تقدم حق مادر و حق پدر اين گونه است كه در اين روايت طبق آنچه كه رسيده پيغمبر فرموده است و من به شما عرض كنم كه رعايت حق والدين علاوه بر آثار الهى و اخروى توفيقاتى را هم در زندگى نصيب انسان مى كند چه توفيقات مادى و چه توفيقات معنوى كه قدر مسلمش توفيقات معنوى است شايد توفيقات مادى هم به انسان بدهد و كاميابى و موفقيت به دست آيد اين يك اثر قهرى و طبيعى است
خاطره اى آموزنده :
بد نيست من مطلبى را از خودم براى شما نقل كنم بنده اگر در زندگى خود در هر زمينه اى توفيقاتى داشته ام وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكى كه من نسبت به يكى از والدينم كرده ام باشد مرحوم پدرم در سنين پيرى تقريبا بيست و چند سال قبل از فوتش ( كه مرد 70 ساله اى بود ) به بيمارى آب چشم , كه چشم انسان نابينا مى شود , دچار شد بنده آن وقت در قم بودم تدريجا در نامه هايى كه ايشان براى ما مى نوشت اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمى بيند من به مشهد آمدم و ديدم كه چشم ايشان محتاج دكتر است قدرى به دكتر مراجعه كردم و بعد براى تحصيل به قم برگشتم چون من از قبل ساكن قم بودم باز ايام تعطيل شد و من مجددا به مشهد رفتم و كمى به ايشان رسيدگى كردم و دوباره براى تحصيلات به قم برگشتم معالجه پيشرفتى نمى كرد در سال 43 بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم چون معالجات در مشهد جواب نمى داد اميدوار بودم كه دكترهاى تهران , چشم ايشان را خوب خواهند كرد به چند دكتر كه مراجعه كردم ما را مأيوس كردند
گفتند : هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست البته بعد از دو سه سال يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مى ديد اما در آن زمان مطلقا نمى ديد و بايد دستشان را مى گرفتيم و راه مى برديم لذا براى من غصه درست شده بود اگر پدر را رها مى كردم و به قم مى آمدم , ايشان مجبور بود گوشه اى در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كارى نبود و اين براى من خيلى سخت بود , ايشان با من هم يك انس بخصوصى داشت با برادرهاى ديگر اين قدر انس نداشت با من دكتر مى رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود , بنده وقتى نزد ايشان بودم براى شان كتاب مى خواندم و با هم بحث علمى مى كرديم و از اينرو با من مانوس بود برادرهاى ديگر اين فرصت را نداشتند و يا نمى شد به هر حال من احساس كردم كه اگر ايشان را در مشهد تنها رها كنم و خودم برگردم و به قم بروم ايشان به يك موجود معطل و از كار افتاده تبديل مى شود و اين مساله براى ايشان بسيار سخت بود براى من هم خيلى ناگوار بود از طرف ديگر اگر مى خواستم ايشان را همراهى كنم و از قم دست بردارم , اين هم براى من غير قابل تحمل بود , زيرا كه با قم انس گرفته بودم و تصميم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج نشوم اساتيدى كه من در آن زمان داشتم بخصوص بعضى از آنها اصرار داشتند كه من از قم نروم مى گفتند اگر تو در قم بمانى ممكن است كه براى آينده مفيد باشى خود من هم خيلى دلبسته بودم كه در قم بمانم بر سر يك دو راهى گير كرده بودم اين مسأله در اوقاتى بود كه ما براى معالجه ايشان به تهران آمده بوديم روزهاى سختى را من در حال ترديد گذراندم
معامله با خداوند متعال :
يك روز خيلى ناراحت بودم و شديدا در حال ترديد و نگرانى و اضطراب به سر مى بردم البته تصميم من بيشتر بر اين بود كه ايشان را مشهد ببرم و در آنجا بگذارم و به قم برگردم اما چون برايم خيلى سخت و ناگوار بود به سراغ يكى از دوستانم كه در همين چهار راه حسن آباد تهران منزلى داشت رفتم مرد اهل معنا و آدم با معرفتى بود ديدم خيلى دلم تنگ شده , تلفن كردم و گفتم : شما وقت داريد كه من پيش شما بيايم , گفت : بله , عصر تابستانى بود كه من به منزل ايشان رفتم و قضيه را گفتم گفتم كه من خيلى دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتى من هم همين است و از طرفى نمى توانم پدرم را با اين چشم نابينا تنها بگذارم برايم سخت است از طرفى هم اگر بنا باشد پدرم را همراهى كنم , من دنيا و آخرتم را در قم مى بينم و اگر اهل دنيا هم باشم دنياى من در قم است اگر اهل آخرت هم باشم , آخرت من در قم است دنيا و آخرت من در قم است من بايد از دنيا و آخرتم بگذرم كه با پدرم بروم و در مشهد بمانم يك تأمل مختصرى كرد و گفت : ( ( شما بيا يك كارى بكن و براى خدا از قم دست بكش و برو در مشهد بمان خدا دنيا و آخرت تو را مى تواند از قم به مشهد منتقل كند ) ) من يك تأملى كردم و ديدم عجب حرفى است انسان مى تواند با خدا معامله كند من تصور مى كردم دنيا و آخرت من در قم است اگر در قم مى ماندم , هم به شهر قم علاقه داشتم , هم به حوزه قم علاقه داشتم و هم به آن حجره اى كه در قم داشتم , علاقه داشتم اصلا از قم دل نمى كندم و تصورم اين بود كه دنيا و آخرت من در قم است
ديدم اين حرف خوبى است و براى خاطر خدا پدر را به مشهد مى برم و پهلويش مى مانم خداى متعال هم اگر اراده كرد مى تواند دنيا و آخرت من را از قم به مشهد بياورد تصميم گرفتم , دلم باز شد و ناگهان از اين رو به آن رو شدم يعنى كاملا راحت شدم و همان لحظه تصميم گرفتم و با حال بشاش و آسودگى به منزل آمدم والدين من ديده بودند كه من چند روزى است , ناراحتم , تعجب كردند كه من بشاشم گفتم : بله من تصميم گرفتم كه به مشهد بيايم , آنها هم اول باورشان نمى شد از بس اين تصميم را امر بعيدى مى دانستند كه من از قم دست بكشم به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم , اعتقادم اين است كه ناشى از همان برى است كه به پدر بلكه به پدر و مادرم انجام داده ام اين قضيه را گفتم براى اينكه شما توجه بكنيد كه مساله چقدر در پيشگاه پروردگار مهم است
حقوق والدين بعد از مرگ :
اين نيكى مخصوص دوران حياتشان هم نيست بلكه بعد از ممات , هر انسان مى تواند به پدر و مادر خود نيكى كند در روايت هست كه بعضى در زمان حيات پدر و مادر ( ( بار ) ) به والدين اند يعنى به آنها نيكى مى كنند و بعد از فوت آنها عاق والدين مى شوند يعنى پدر و مادر را رها مى كنند و بعضى در زندگى عاق والدين اند , اما بعد از مرگ ( ( بار ) ) به والدين مى شوند و اين قدر استغفار مى كنند و صدقه مى دهند و براى آنها دعا مى كنند كه روح آنها از او راضى مى شود و در حقيقت همان بركات را مى برند شما جوانها بايد توجه كنيد كه وقتى ما مى گوييم پدر و مادر , معنايش اين نيست كه انسان براى خاطر پدر و مادر از حقوق ديگران بگذرد , پدر و مادر حقوقشان بزرگ و در درجه اول است , اما ديگران هم حقوقى دارند همسر انسان حقوقى دارد , فرزندان انسان حقوقى دارند , همسايه انسان حقوقى دارد , برادر و خواهران شان حقوقى دارند , همسايه انسان حقوقى دارد , برادر و خواهرانشان حقوقى دارند دوستان انسان هر كدام حقوقى دارند , انسان عاقل و هوشمند آن كسى است كه اين حقوق را بتواند با يكديگر جمع كند و به همه آنها برسد اميدواريم كه خداوند به شما و به ما و به همه مؤمنين اين توفيق را عنايت كند
هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای
درس اول : گريه بر حال خويشتن
در شرع مقدس اسلام مستحسن است كه انسان به حال خودش گريه بكند , اگر ما حال خودمان را بفهميم گريه مان مى آيد ما از حال خودمان غافليم انسان براى هدفى آفريده شده و مسؤوليتى بر دوش او گذاشته شده است , لذا نبايد زندگى را در غفلت از آن هدف و آن مسؤوليت بگذراند اينكه شما شنيده ايد ائمه هدى ( عليهم السلام ) گريه مى كنند با اينكه اهل عبادت , اهل نماز , اهل معرفت و اهل رؤيتند و كسانى هستند كه هيچ چيز براى آنها در معارف الهى پوشيده نيست و با كمال ميل و شوق , عبادت مى كنند به خاطر همان معرفتشان است
غفلت :
در عين حال آنها هم گريه مى كنند از براى چيست ؟ بله براى آن كسى كه در آن مرحله است چيزهايى است كه اگر انجام نگيرد قصور است اما براى ما نه چون انسان به ضروريات زندگى مثل : خوراك , مزاح , گردش و تفريح مشغول است , البته اينها كارهاى مباحى است كه هيچ اشكالى هم ندارد گاهى براى امثال من و شما رجحان هم دارد و خوب هم هست , اما آن انسانى كه به قرب الهى رسيده حتى يك لحظه اش هم اگر به غفلت صرف بشود و يا حتى وقتش در كارهاى ضرورى صرف شود آن هم برايش سنگين است , لذا براى همان يك لحظه غفلت گريه مى كند من و شما نمى فهميم كه اين گريه براى چيست ؟ تعجب مى كنيم مگر يك لحظه غفلت هم گريه دارد بله پشت پرده براى ما پوشيده است آنها پشت پرده را مى بينند
روز حسرت و پشيمانى :
( ( و انذر هم يوم الحسرة اذقضى الامر ) ) قرآن روز قيامت را مى فرمايد : روز حسرت يعنى همين , هر يك لحظه , لحظه واقعى يعنى از يك ثانيه كمتر از زندگى شما مى تواند در آخرت براى شما مايه درجات عاليه باشد ولى شما در قيامت نگاه مى كنيد , مى بينيد كه ميلياردها از اين لحظه ها را مفت از دست داده ايد اين حسرت ندارد ؟ يا خداى نكرده مقدارى از اين لحظات را در راه دورى از آن هدف و دورى از خداى متعال به كار گيريد ؟ پس گريه كردن به حال خود يكى از كارهاى خوب است گريه كردن بر سرنوشت انسان بعد از مرگ گريه كردن بر سرنوشت انسان در قيامت كه از سرنوشت انسان بعد از مرگ بدتر است كار خوبى است , ما چون مرگ و قبر و تنهايى قبر و ظلمت قبر را مى بينيم مى فهميم
روز تنهايى :
ما الان در جمع دوستان و رفقا و خانواده و خوشيها و لذات و غيره هستيم ولى يك زمانى , آن زمان ممكن است يك ساعت ديگر باشد , ممكن است يك سال ديگر باشد , ممكن است بيست سال ديگر باشد , همين دوستان و آشنايان من و شما را در يك تكه پارچه مى پيچند و در زير خاك مى گذارند و مى روند در آن وقت اين تنهايى , اين غربت اين دور شدن از چيزهايى كه انسان ساليانى به آن عادت كرده خيلى سخت است بخصوص وقتى كه انسان اعتقاد دارد كه در آنجا با عملش سر و كار دارد و خداى متعال و مأمورين الهى به سراغ انسان مى آيند ( ( و سؤال منكر و نكير حق ) ) در زيارت آل ياسين مى خوانيم اينها حق است , واقعيت است قيامت از اينكه من و شما مى بينيم و خيلى براى مان سخت مى آيد به مراتب هزاران بار سخت تر است , منتهى چون از چشم ما و حس ما دور است , ارزش گريه بر اينها و بر قيامت را نمى فهميم , اما شما دلتان مى خواهد بر اين چيزها گريه كنيد ولى خجالت مى كشيد ( ( لا تتركه حياء ) ) به خاطر حيا و يا بخاطر ملاحظه نبايد اين كار را ترك بكنيد پس اين يك دستور است اگر اهل عبادتيد و اگر عبادت را دوست مى داريد , عبادت كنيد نگوييد كه اگر من دو ركعت نماز بخوانم ديگران مى گويند كه : ( ( چه ريا كارى است ) ) خوب بگويند , غلط مى كنند بگويند , از براى مردم و بخاطر مردم نبايد اين كار ترك شود
گزيده اعمال شب قدر از عارف رباني آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي (ره)
1. آمادگى از كارهايى كه در طول سال مىتواند انجام دهد، دعا جهت توفيق در اين شب مىباشد و اين كه بتواند در اين شب، محبوبترين و پسنديدهترين كارها نزد خدا را انجام داده و خداوند اين شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده، و اعمال اين شب را باين شكل از او قبول نموده و آن را با بالاترين درجات براى او ثبت، و تا روز ديدار او آن را بپروراند، در اين شب، نام او را در گروه مقرّبين نوشته، و شناخت، محبت، نزديكى، پناه، رضايت و خير خود همراه با عافيتش را نصيب او گردانيده، و بگونهاى از او راضى شود كه خشمى بعد از آن نبوده، و پيامبر و امام بخصوص امام زمانش عليه السّلام از او راضى شده، و او را با آنان در مجلس «صدق»، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانايى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضايتش، او را موفق، و عاقبت او را نزديكى و رضايتش قرار دهد.
صدقهاى را تهيه و مضامين لطيفى را براى مناجات با پروردگار و كلمات برانگيزندهاى را در طول سال براى اين شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نمايد. مثلا مكان و لباس مناسب و عطر انتخاب كند. و ميهمانان مخصوصى را كه مناسب با اين شب مىباشند، و چند فقير را براى صدقه دادن در نظر بگيرد.
سزاوار است وقتى كه شب قدر نزديك مىشود شوق او به رسيدن به كرامتهايى كه در اين شب براى او مهيا شده است افزون گرديده، كرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانيان و تقديس خداوند آسمانها و زمين، و اعمالى را كه با حال و اخلاص و حضور و رقّت و صفاى او و رضايت مولايش مناسبتر است، براى شبش انتخاب كرده و در اين مورد از خداى متعال كمك گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - يارى بجويد.
بعد از تعيين وقت ذكر، وقت مناسبى را كه در آن خوابآلود يا سير يا گرسنه نبوده و موانع ديگرى نيز نداشته باشد، بايد براى تفكر معين كند. نيز بايد تمام سعى خود را بكار گيرد كه در شبش چيزى، حتى امور مباح، او را از ياد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غير آن حتى مستحبات فكر نكند.
براى اين كه براحتى به اين مطلب برسد، مىتواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فكر كند
2. در اول شب خيلى به نگهبان آن شب كه از معصومين عليهم السّلام است، توسل جسته و او را شفيع خود قرار دهد. و در اين هنگام توفيق در اعمال و احوال را كه به آن احتياج دارد
ذكر نموده و تلاش كند با الفاظى كه براى درخواست ترحم و شفاعت مىگويد، رحمت و رقت را جلب كرده و مهربانى و كرامت را برانگيخته و ابرهاى جود و كرم و بخشش را بباراند
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه فرمودند: «موسى عرض كرد: خداى من نزديك ; شدن به تو را خواهانم، فرمود: نزديكى من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود.
عرض كرد: خداى من رحمت تو را مىخواهم، فرمود: رحمت من از آن كسى است كه در شب قدر به فقيرها رحم كند، عرض كرد: خداى من جواز عبور از صراط را خواهانم، فرمود: آن براى كسى است كه در شب قدر صدقهاى بدهد، عرض كرد: خداى من از درختان بهشتى مىخواهم، فرمود: اين مال كسى است كه در شب قدر سبحان اللّه بگويد، عرض كرد: خداى من رضايت تو را مىخواهم، فرمود:
رضايت من از آن كسى است كه دو ركعت نماز در شب قدر بخواند َ عرض كرد: خداى من از درختان بهشتى مىخواهم، فرمود: اين براي كسى است كه در شب قدر…، رواياتى داريم مبنى بر اين كه از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه. شبى كه از عبادت هزار ماه بهترمىباشد. و خلاصه، شب شريفى است كَه روزى بندگان، اجلهاى آنان و ساير اموردران مقدر ميگردد .
3. دو ركعت نمازكه بعد از حمد هفت مرتبه توحيد وبعداز نماز هفتاد بار استغفارو صد ركعت نماز و خواندن دعاهايى كه در بين آن وارد شده از مهمترين امور مهم است. زيرا مضامين آن برآمده از سينه امامان دين مىباشد كه عالمان به خداوند هستند. در اين ادعيه علوم گرانبهايى است كه بجز پيامبران و جانشينان آنان كسى از آن آگاه نيست. دانشهايى از قبيل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نيك و مراتب فضل و حكمت عدل و مقتضاى كار و ادب مناجات با خداوند متعال لازم است.در خلال خواندن اين ادعيه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه مىگويد، تأثير پذيرفته و اين مطلب را نيز در دعايش بخواهد، بايد به او تبريك گفت. زيرا اگر اين ادعيه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامين آن در انسان مؤثر باشد، عاقل بايد روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا كند. چه رسد به اين كه خداوند براى هر حكم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است كه جهانيان نمىتوانند قيمتى بر آن بگذارند.
همچنين بايد درباره معنى كلماتى كه مىگويد تأمل نموده و آن را درك كند
4. اگر اين مقدار نيز نمىتواند بهتر است بجاى خواندن اين دعاها بر مصيبت خود و مجازات خدا بخاطر آن، گريه كرده و بگويد:
«انا للّه و انا إليه راجعون، چه مصيبت و چه مجازات بزرگى» درباره اهل آخرت، در حديث قدسى آمده است: «دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و كلام آنان را مىشنود. فرشتگان بواسطه آنان خوشحال مىگردند… پروردگار باندازهاى دوست دارد دعاى آنان را بشنود كه مادرى فرزند را»
بنابراين اى فقير در مورد دعايى كه بدون حضور قلب مىخوانى، انصاف بده. آيا دوست دارى، در حالى كه خدا مىبيند كه زبانت او را خوانده و دلت با دنيا سخن مىگويد، دعايت به خداوند برسد دنيايى كه درباره آن آمده است كه دشمن خدا و دوستان اوست و مىخواهد با شكوفههاى اين دنياى فانى، تو را از خداوند دور نمايد. آيا عاقل مىتواند مصيبتى بزرگتر از اين را تصور كند.
5. خواندن دعاى گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن، باين نيت كه عقل و انديشه او با اين عمل تقويت شده و با دانشهاى قرآن كامل شود و نور عقل با نور قرآن ضميمه گردد. و ساير نيتهايى كه مناسب با اين عمل است
6. زيارت امام حسين عليه السّلام با بعضى از زيارتهايى كه وارد شد
7. خواندن سوره روم، عنكبوت و دخان در شب بيست و سوم .
وخواندن دعاهايى كه در اين شبها وارد شده است، بخصوص دعايى كه سيد از بعضى از كتابهاى كهن نقل نموده و اول آن چنين است:«اللهم ان كان الشك في ان ليلة القدر فيها او فيما تقدمها واقع فانه فيك و في وحدانيتك و تزكيتك الاعمال زائل،
خداوندا اگر در اين كه شب قدر، امشب يا شبهاى پيش از آن است، شكى هست، ولى در مورد يكتايى تو و اين كه اعمال را پاكيزه مىنمايى، شكى نيست.» و اگر توانست معنى از بين رفتن شك در خدا و يكتايى او را بفهمد، همين پاداش براى عبادت آن شب براى او كافى خواهد بود.
دعاى كوچكى كه سيد از امام سجاد عليه السّلام روايت نموده و اول آن«يا باطنا في ظهوره»
مىباشد. دعايى كه در يكتا دانستن خداوند كامل مىباشد. و اگر وجود ائمه عليهم السّلام هيچ نفعى نداشت، مگر همين كه با اين گونه دعاها پرده از يكتايى خدا برداشته، و ما را از اين مطالب آگاه نمودند، لازم بود مؤمن تمام وجودش را فداى اين عمل آنان نمايد. و حتى فدا كردن تمام وجود خود را ناچيز شمرده و خود را ناتوان از اداى شكر نعمتهاى آنان ببيند.
8. ساعتى از شب را مخصوص مراقبت قرار داده، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را بر نجات دادن او، و فضل و بخشش و كرم او را در نظر گرفته و سپس با اميدوارى بر در بخشش و كرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.
9. فرار از وسوسههاى شيطان
اگر مراقب به آنچه گفتيم عمل كرد كه خوشا بحالش، و اگر عمل نكرد مبادا شيطان او را وسوسه كرده و بگويد: تو آنگونه كه شايسته توست عمل را انجام نمىدهى، بنابراين، اين كار اندك نيز فايدهاى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مىباشد. زيرا اگر به اين نداى شيطان گوش دهد او را از ساير اعمال نيز باز داشته و او را با غفلت هلاك مىنمايد. ولى اگر همان عمل را كه قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل كمى نيز باشد، ممكن است نور اين عمل كم، نور ديگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل ديگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد.
خلاصه شيطان هيچ قصدى ندارد، مگر اين كه انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولايش باز دارد بنا بر اين اگر از او فرمانبردارى نمايد در دل او تاريكيى بوجود مىآيد كه سبب قطع يارى او گرديده و موجب مىشود تا عبادت ديگرى را نيز ترك كند تا جايى كه يارى خداوند كاملا قطع شده و به هلاكت جاويد دچار شود.
10. سالك نبايد هيچ عمل خيرى را گرچه بسيار كوچك باشد، كم شمرده و بخاطر كم بودن آن را ترك نمايد كه زيان خواهد ديد. و هيچ عمل خيرى را نيز نبايد بزرگ ببيند، چون گرفتار عجب مىگردد. نيز اگر نمىتواند آن را انجام بدهد بمقدارى كه مىتواند آن را انجام داده و بعد از انجام، آن را در مقابل خدا كوچك ببيند. زيرا بنده هر عملى را كه انجام بدهد و آن را كوچك بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شايد همين مطلب باعث شود كه خداوند متعال آن را قبول كند. و هنگامى كه عملى قبول شد كمى آن اهميتى نخواهد داشت. چون اگر خداوند عملى را از بندهاش قبول نمايد، گرچه كم باشد، پاداش زيادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نكند، فايدهاى براى او نخواهد داشت، گرچه زياد باشد. زيرا خداوند عمل كم آدم را قبول و اعمال زياد ابليس را رد نمود.
بنابراين بنده نبايد هيچ عملى را بزرگ ببيند. گرچه عبادت جن و انس باشد. زيرا اين عجب است و عجب انسان به عملش، ثواب آن را از بين مىبرد. بلكه نور آن را به تاريكى تبديل مىكند. و نيز نبايد عمل كم را كوچك بداند، زيرا ممكن است قبول شده و تبديل به عمل بزرگى شود.
11. مبادا انسان كسى را از رحمت خدا مأيوس نموده يا باعث شود اعمال را بجا نياورد، گرچه عمل او مخلوط با تيرگى باشد.
شايد اگر همين شكل عمل ترك نشود گاهى اوقات با بعضى از عنايات الهى همراه باشد و باعث ايجاد روح و حقيقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤثر باشد، بگونهاى كه بكلى عمل او عوض شود
خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگويد: «يا اللّه» گمان نمىكنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت نكند.
در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمين نموده است بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخششهاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد.
پايان دادن شب قدر
آنگاه همانطور كه بارها در مورد شبهاى شريف گفتيم - اين شبها را با توسل به حاميان معصوم عليهم السّلام، سپردن عمل به آنان، عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند اين شب را.
تلازم شرافت شب و روز
در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مىكند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مىنمايد. بنابراين مراقبت از روزهاى اين شبها به اخلاص در عبادت لازم است، همانگونه كه در شبها لازم.
مىباشد.
منبع:
المراقبات، فصل
سلوک آیت الله بهجت در ماه رمضان
آیت الله بهجت قرآن سر گرفتن را مخصوص شب قدر نمی دانست و معتقد بود که خیلی از عبادت ها وجود دارد که ما به جهت این که نوشته است در فلان زمان آن را باید بجا آورد، ما خود را از آن محروم می کنیم.
حضرت آیت الله بهجت از بزرگترین مراجع تقلید معاصر به شمار می رفتند، و نیز معلم بزرگ اخلاق، عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی پایان بودند.
دل نورانی و مصفای این پارسای پرهیزگار، آیینه ی روشن و صیقل یافته ی الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
از ویژگی های برجسته این عبد صالح خدا عبادتهای خالصانه و شب زنده داری های عاشقانه او به خصوص در ماه مبارک رمضان بود؛ بدین جهت برای شناخت کامل و آگاهی بیشتر از این مرجع عظیم الشأن جهان تشیع گفتگویی را با حجت الاسلام علی بهجت فرزند آن استاد فرزانه صورت دادیم.
حضرت آیت الله بهجت انسانی بسیار متواضع بودند، یک مقداری در مورد تواضع و فروتنی ایشان بفرمایید.
آقا هر وقت مجلسی می رفت، بی سر و صدا و تا کسی بلند نشده، سریع می رفت یک گوشه ای می نشست. در مجلس بر خلاف دیگران این جوری بود که خصیصه اش این بود.
حضرت علی ( ع ) از دیدگاه امام خمینی ( ره )
سخن گفتن از مقام والای امام اول شیعیان بسیلر سخت و دشوار است و کسی جز خدا و رسولش و ائمه معصومین علیهم السلام نمی توانند او را وصف نمایند و گوشه ای از شخصیت همه جانبه او را تشریح نمایند .
امام خمینی ( ره ) در مورد شخصیت ممتاز این یگانه دوران می فرماید : « دانشمندان بزرگ جهانی می خواهند مولی امیرالمؤمنین را معرفی کنند و به دیگران بشناسانند یا کتاب نهج البلاغه را ؟ ما با کدام مؤونه و با چه سرمایه ای می خواهیم در این وادی وارد شویم ؟ در باره شخصیت علی ابن ابی طالب ( ع ) از حقیقت نا شناخته او صحبت کنیم یا با شناخت محجوب و مهجور خود ؟ اصلا علی ( ع ) یک شخصیت ملکی و دنیایی است که ملکیان از او سخن می گویند . یا موجودی ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازه گیری می کنند ؟ اهل عرفان در باره او جز با سطح عرفان خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدود خود با چه ابزاری به معرفی او بنشینند ؟ تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند ؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضائل و با همه دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوه تام حق دریافت کرده اند ، در حجاب وجود خود و در آیینه محدود نفسانیت خویش است و مولی غیر آن است . پس اولی آن است که از این وادی بگذریم و بگوییم علی ابن ابی طالب ( ع ) فقط بنده خدا بود و این بزرگترین شاخصه اوست که می توان از آن یاد کرد و پرورش یافته و تربیت شده پیامبر عظیم الشان ( ص ) است .