بهشت و جهنم، مطیع فرمان حضرت علی(ع)
ما الآن مشغول کاشت و برداشت هستیم باید توجه داشته باشیم که چه میکاریم تا آن جا چه برداشت کنیم. آنچه مایه دلگرمی ماست، حبّ امام امیرالمؤمنین (ع) است که قسیمالجنة و النار است. مأمون عباسی از امام ابوالحسن الرضا (ع) پرسید: این که شما میگویید: «علیٌ قسیمُ الجنّة و النّار؛ علی تقسیمکننده بهشت و جهنم است» یعنی چه؟ امام رضا (ع) به او فرمود: مگر این روایت را خود شما نقل نمیکنید که عبدالله بن عباس، جد شما از رسول خدا (ص) نقل کرده است: «حُبٌ علیٍ ایمانٌ و بغضُ علیًّ کفرٌ؛حب علی ایمان و بغض علی کفر است». آیا این حدیث از نظر شما صحیح است؟ گفت: بله. فرمود: وقتی بنا شد حبّ و بغض علی (ع) ملاک بهشتی و جهنمی شدن باشد، پس صحیح است که بگویی: علی تقسیمکننده بهشت و جهنم است. مأمون از این جواب خوشحال شد و گفت: «لا ابقانی الله بعدک یا ابالحسن؛ خدا مرا بعد از تو زنده نگه ندارد»، یعنی خدا آن روزی را نیاورد که من باشم و تو نباشی. «اشهد انک وارث علم رسول الله؛ من شهادت میدهم که وارث علم پیامبر تو هستی». بعد، وقتی امام از مجلس مأمون بیرون آمد، ابوالصّلت هروی، که خدمت امام بود، عرض کرد: آقا، چه جواب خوبی به مأمون دادی. فرمود: من به قدر فهم او جواب دادم؛ حقیقت مطلب از این بالاتر است؛ پدرم از آباء کرامش از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که فرموده است، رسول خدا (ص) به من فرمود: «یا علیُّ انت قسیم الجنة و النّار یوم القیامة تقول للنّار هذا لی و هذا لک؛ ای علی، تو تقسیمکننده بهشت و جهنم هستی در روز قیامت، به جهنم میگویی این از آن من و این از آن توست». یعنی، در روز قیامت، جهنم مطیع فرمان علی (ع) است و طعمه خود را که کافران و منافقان هستند، از دست علی (ع) میگیرد و به فرمان او، آنها را در کام خود فرو میکشد و به دوستان علی (ع) جرأت نزدیک شدن ندارد، مگر این که باز به فرمان علی (ع) برخی از گنهکاران شیعه نیاز به گوشمالی موقت داشته باشند.
http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
فلسفه صله رحم چیست؟ رحم کیست و صله یعنی چه؟
بسم الله الرحمن الرحیم قال رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: «صِلُوا ارْحامَکُمْ وَ لَوْ بِالسَّلامِ». حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «صله ارحام خود کنید حتى اینکه سلام کردن باشد». در آیات و روایات، تأکید فراوانى درباره صله رَحِم شده است. خداوند مىفرماید: «وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» و کسانى که پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد مىکنند، اینها زیانکارانند.
رحم چه کسانی هستند؟ صله یعنی چه؟ مصداق صله رحم چیست؟ رحم کیانند؟ صله چیست؟ و فلسفهاش کدام است؟
بیشتر مردم صله رحم را مستحب مىدانند و حال آنکه صله رحم یکى از واجبات و قطع رحم یکى از گناهان کبیره است. ظاهر رحم که در روایات آمده، تمام ارحام را شامل مىشود و دلیلى نداریم که فقط طبقه اوّل ارث، داخل ارحام باشد و طبقات دیگر داخل نباشد، منتها چگونگى صله مختلف است یعنى صلهاى که درباره درجه اوّل مثل پدر، مادر و فرزند است، غیر از آن صلهاى است که درباره وابستگان درجه دوم است. صله چیست؟ صله یک معناى عرفى دارد که داشتن نوعى رابطه است که این رابطه مختلف است، گاهى رابطه به این است که زندگى پدر و مادرى را که در مضیقه هستند تأمین کند، (وجوب نفقه مصداق صله رحم است) و گاهى وجوب نفقه نیست، بلکه خبر داشتن از بیماران آنها و کمک کردن به گرفتاریها و مشکلات آنها در حد توان، مصداق صله است، و گاهى با یک سلام، صله رحم صورت مىگیرد، به عبارت دیگر طورى باشد که او را بیگانه ندانند.
فلسفه صله رحم چیست؟
اسلام روى مسأله وحدت و انسجام خیلى سرمایهگذارى مىکند به همین جهت وحدت را چند مرحلهاى کرده است، مرحله اوّل وحدت در خانواده و مرحله دوم وحدت در بین فامیلها و مرحله بعد وحدت در کل مؤمنان و جامعه اسلامى است. چرا که همیشه براى اصلاح، تقویت و پیشرفت جامعه، وحدت، از ضروریّات است؛ و با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد. وحدت هزینه زیادى لازم دارد، در صورتى که تفرقه با یک سوء ظن حاصل مىشود. اهمّیت صله رحم تا حدّى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزِیدُ فى الأعمارِ و إن کانَ أهْلُها غَیْرَ أخیارٍ» پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مىسازد، و بر عمرها مىافزاید، هر چند انجام دهندگان آن از نیکان نباشند. و نیز امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «صِلْ رَحِمَکَ وَلو بِشَرْبَةٍ مِن ماءٍ، و أفْضَلُ ما یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأذى عنها» پیوند خویشاوندى خویش را حتّى با جرعهاى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که (لااقل) از تو آزار و مزاحمتى نبینند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «ثَلاثَةٌ لا یَدْخُلونَ الجَنّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَقاطِعُ رَحِمٍ» سه گروه هستند که هرگز داخل بهشت نمىشوند، شراب خواران، ساحران و قطعکنندگان رحم. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند: «إنّ رَجُلًا من خثعم سأل رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أیّ الأعمالِ أبْغَضُ إلَى اللَّهِ؟ فقال: الشِّرْکُ بِاللَّه. قال: ثمّ ماذا؟ قال: قَطِیعَةُ الرَّحِمِ» زشتترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ فرمود: شرک به خدا. پرسیدند: بعد از آن؟ فرمود: قطع رحم. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یومَ القِیامَةِ وَ هىَ مَنْسَأَةٌ فى العُمُرِ و تَقِىِ مَصارِعَ السّوءِ» صله رحم حساب روز قیامت را آسان و عمر را طولانى مىکند، و از مرگ ناگوار جلوگیرى مىکند. امام باقر علیهالسلام از على علیهالسلام نقل مىکند که فرمود: «ثَلاثُ خِصالٍ لایَموتُ صاحِبُهُنَّ أَبَداً حتّى یَرى وَ بالَهُنَّ: الْبَغْىُ وقطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَیمینُ الکاذِبَةِ یُبارِزُ اللَّهَ بِها» سه خصلت است که دارندگان آن از دنیا نروند، تا مجازات و نتیجه آن را در دنیا ببینند: ستمکردن، قطع رحم کردن و قسمخوردن به دروغ که بوسیله آن با خدا مبارزه شود.
http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای 3
درس سوم : نعمت دعا
يكى از نعمتهايى كه خداوند به انسان بخشيده , نعمت دعاست همين كه خداى متعال خالق ماست , مولاى ماست و ما بنده حقير و كوچك او هستيم و به ما اجازه داده است كه از او بخواهيم و او را بخواهيم , اين يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا و بزرگترين منتهاى الهى بر سر انسان است اگر اين نعمت دعا نبود , بنى آدم در يك زندان خفه كننده اى قرار داشت همچنانكه كسانى كه به خدا معتقد نيستند در آن زندان خفه كننده هستند نگوييد اگر در زندان هستند پس چرا خفه نمى شوند ؟ چرا , خفه هم مى شوند در زندگى معمولى آن وقتى كه همه چيز بر وفق مراد است , سر انسان مشغول است , در حال دوندگى و روندگى كار معمولى است , آدم ملتفت نمى شود به مجرد اينكه انسان در يك تنگنا قرار گرفت , آن وقت معلوم مى شود كه اين دريچه ذكر خدا و دعا و خواندن خدا و سخن گفتن با او و خواستن خدا چقدر به انسان مايه حيات و مايه تنفس مى دهد ما كسانى را در سلولها , در زندانها و در شرايط سخت ديده ايم كه خدا نداشتند من دلم به حال اينها مى سوخت , مدتها مى گفتم : بيچاره كسانى كه خدا ندارند آن وقتى كه كار سخت مى شود , آن وقتى كه درها به روى انسان بسته مى شود , آن كسى كه با خدا است و خدا را دارد و اجازه صحبت كردن با خدا را دارد , آن وقت از يك دريچه تنفس , يك آرامش , يك راحتى , و يك اميد حداقلى برخوردار است
لزوم دعا :
انسان نااميد , سخت ترين زندگى را دارد پس دعا نعمت خداست و واى به حال كسى كه اين در را به روى خود ببندد , مثل چه كسى ؟ مثل اكثر آدمهاى غافل كه از خدا نمى خواهند از خدا خواستن به اين معنا نيست كه همين طور آدم به لقلقه زبان بگويد : ( ( خدايا ما را بيامرز , خدايا قرضهاى ما را اداء كن , خدايا فلان كن ) ) اينكه خواستن نيست اين همين طور حرف زدن بى هدف گفتن و ايجاد يك امواجى در فضا است اينكه ارزشى ندارد خواستن يعنى اينكه دل شما با خداست و حواس شما تحت تاثير آن هدف قرار دارد و در آن وقت است كه دعا با اين شرايط , حتما مستجاب مى شود اگر چه خود دعا , ارزشش از استجابت دعا براى انسان بالاتر است نفس دعا كردن قيمتش بيشتر از اجابت آن است از يكى از عرفاى بزرگ جمله اى نقل كرده اند و آن اين است كه مى گويد : ( ( انا من ان تحرم من الدعاء اخوف , من ان تحرم الاجابة ) ) مى گويد : ( ( من هر روز كه از دعا محروم بشوم بيشتر مى ترسم تا اينكه از اجابت دعا محروم بشوم ) ) اگر انسان از دعا محروم شد و در صحبت با خدا و گفتگوى با خدا را بر روى خود بست , بيچاره است شما جوانها دعا كنيد , با خدا حرف بزنيد و از خدا بخواهيد از خدا چه چيزى بخواهيد ؟ همه چيز هر چيز كه دلتان مى خواهد البته اگر با خدا انس گرفتيد آن وقت ديگر چيزهاى كوچك كمتر به چشمتان مى آيد و به سراغ چيزهاى بزرگتر و چيزهاى قيمتى تر مى رويد چيز كوچك مثلا ده هزار تومان پول است ولى قيمتى ترش 10 ميليون تومان مى شود , ولى قيمتى ترش اين است كه انسان از خدا مغفرت بخواهد
امام حسين ( ع ) در مناجات شعبانيه خود مى فرمايد : من حاجتى را از تو مى خواهم كه :
( ( افنيت فيها عمرى ) ) : : ( ( همه عمرم را من براى اين راه گذراندم ) ) و آن چيست ؟ ( ( فى ما ادخر ) )
دعا براى آمرزش :
در دعاى ديگرى مى فرمايد : ( ( ان قوما عبدو الله ) ) در دعاى ابى حمزه ثمالى , ( ( ان قوما عبدو الله بافواههم لتحقن دمائهم ) ) عده اى به لقلقه زبان به خدا ايمان آوردند تا خونشان حفظ بشود و در زمره مسلمانها باشند تا در جامعه مسلمين از بركات آن بهره مند بشوند ولى ( ( و انا امنا لتغفر لنا ) ) ما براى مغفرت ايمان آورديم يعنى امام سجاد ( ع ) هدف ايمان را مغفرت الهى قرار داد مغفرت و غفران الهى چيز بسيار بالايى است , اين بزرگترين حاجتهاست , از خدا بايد مغفرت را بخواهيم از خدا بايد تفضلش را بخواهيم , از خدا بايد دنيا را بخواهيم , از خدا بايد آخرت را بخواهيم و مشكلات خود را با خدا در ميان بگذاريم شما كه جوان هستيد وقتى كه دعا مى خوانيد حقيقتا بايد توجه كنيد كه در خدمت پروردگار ايستاده ايد نمى خواهد خدا را تصور كنيد خدا كه به تصور انسان نمى آيد كه بگوييم من تصور مى كنم كه با خدا حرف مى زنم شما بايد خودت را تصور كنى , كه يك بنده ضعيف , حقير و كوچك با امكانات بسيار محدود هستى واقع هم اين است , من و شما امكاناتمان بسيار محدود است يعنى اگر يك ميكروبى در بدن ما برود , اى بسا ما نتوانيم ميكروب را از خودمان دفع كنيم , زيرا انسان بر جسم خودش هم تسلط ندارد اگر سرمايى بخوريد از بالا و پايين آب بريزد و عطسه و سرفه كنيد , هيچ تسلطى نداريد , شما در مقابل خدا كوچك و حقيريد بايد تصور كنيد كه , من با اين امكانات محدود و با اين ضعف و ذلت و حقارتى كه در پيشگاه عظمت اولياء خدا و بخصوص خود خدا دارم , از خداى متعال كه مولاى من و صاحب اختيار من است چيزى مى خواهم خودمان را بايد در نظر بگيريم كه حقيريم و كوچكيم و از ته قلب اين را مى خواهيم به زبان بياوريم اين دعا شما را به خدا نزديك مى كند تا مى توانيد دعا كنيد دعا كنيد خدا ما را آرام كند اگر دعا كرديد ان شاء الله ما را هم دعا كنيد
هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای 2
درس دوم: نيكى به والدين
بناى زندگى بشر بر اين است كه انسانها ملاحظات و رعايتهايى را نسبت به يكديگر داشته باشند بدون اين رعايتها و بدون اينكه شما به عنوان يك انسان ملاحظه انسانهاى ديگر را بكنيد زندگى بشرى پا نخواهد گرفت حيوانات ملاحظه يكديگر را نمى كنند , اگر چه آنها هم طبق غريزه , نوعى از ملاحظات و رعايتها را نسبت به هم دارند , اما ملاحظات و رعايت بشر از روى تعهد است
بعضى از اين ملاحظات از بعضى ديگر مهمترند از جمله آنها حقوق پدر و مادر است شما جوان هستيد و بحمدالله بسيارى از شما و يا همه شما از نعمت وجود پدر و يا مادر و يا هر دو برخورداريد و بجاست كه جمله اى در اين باب نصيحتا به شما عرض كنم شخصى از پيغمبر ( ص ) سؤال كرد طبق روايت :
( ( من ابر ) ) يعنى نسبت به چه كسى خوبى كنم انسان بين افراد بشر دوست دارد , همكار دارد , معاشر دارد از كسى خجالت مى كشد , قدرتمند هست , به چه كسى بايد نيكى كرد ؟
فرمودند : ( ( امك ) ) به مادرت دوباره گفت : ( ( من ابر ) ) يعنى بعد از مادرم چه كسى را ؟ فرمود : ( ( امك ) ) باز هم به مادرت , يعنى فاصله بين حق مادر و ديگر حقوق فاصله زيادى است دفعه سوم پرسيد : ( ( من ابر ) ) بعد از او به چه كسى نيكى كنم , باز فرمود : ( ( امك ) ) باز هم به مادرت , دفعه چهارم پرسيد : ( ( من ابر ) ) فرمود : ( ( اباك ) ) پدرت را با ا ينكه حق پدر , حق بسيار زيادى است ولى تقدم حق مادر و حق پدر اين گونه است كه در اين روايت طبق آنچه كه رسيده پيغمبر فرموده است و من به شما عرض كنم كه رعايت حق والدين علاوه بر آثار الهى و اخروى توفيقاتى را هم در زندگى نصيب انسان مى كند چه توفيقات مادى و چه توفيقات معنوى كه قدر مسلمش توفيقات معنوى است شايد توفيقات مادى هم به انسان بدهد و كاميابى و موفقيت به دست آيد اين يك اثر قهرى و طبيعى است
خاطره اى آموزنده :
بد نيست من مطلبى را از خودم براى شما نقل كنم بنده اگر در زندگى خود در هر زمينه اى توفيقاتى داشته ام وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكى كه من نسبت به يكى از والدينم كرده ام باشد مرحوم پدرم در سنين پيرى تقريبا بيست و چند سال قبل از فوتش ( كه مرد 70 ساله اى بود ) به بيمارى آب چشم , كه چشم انسان نابينا مى شود , دچار شد بنده آن وقت در قم بودم تدريجا در نامه هايى كه ايشان براى ما مى نوشت اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمى بيند من به مشهد آمدم و ديدم كه چشم ايشان محتاج دكتر است قدرى به دكتر مراجعه كردم و بعد براى تحصيل به قم برگشتم چون من از قبل ساكن قم بودم باز ايام تعطيل شد و من مجددا به مشهد رفتم و كمى به ايشان رسيدگى كردم و دوباره براى تحصيلات به قم برگشتم معالجه پيشرفتى نمى كرد در سال 43 بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم چون معالجات در مشهد جواب نمى داد اميدوار بودم كه دكترهاى تهران , چشم ايشان را خوب خواهند كرد به چند دكتر كه مراجعه كردم ما را مأيوس كردند
گفتند : هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست البته بعد از دو سه سال يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مى ديد اما در آن زمان مطلقا نمى ديد و بايد دستشان را مى گرفتيم و راه مى برديم لذا براى من غصه درست شده بود اگر پدر را رها مى كردم و به قم مى آمدم , ايشان مجبور بود گوشه اى در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كارى نبود و اين براى من خيلى سخت بود , ايشان با من هم يك انس بخصوصى داشت با برادرهاى ديگر اين قدر انس نداشت با من دكتر مى رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود , بنده وقتى نزد ايشان بودم براى شان كتاب مى خواندم و با هم بحث علمى مى كرديم و از اينرو با من مانوس بود برادرهاى ديگر اين فرصت را نداشتند و يا نمى شد به هر حال من احساس كردم كه اگر ايشان را در مشهد تنها رها كنم و خودم برگردم و به قم بروم ايشان به يك موجود معطل و از كار افتاده تبديل مى شود و اين مساله براى ايشان بسيار سخت بود براى من هم خيلى ناگوار بود از طرف ديگر اگر مى خواستم ايشان را همراهى كنم و از قم دست بردارم , اين هم براى من غير قابل تحمل بود , زيرا كه با قم انس گرفته بودم و تصميم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج نشوم اساتيدى كه من در آن زمان داشتم بخصوص بعضى از آنها اصرار داشتند كه من از قم نروم مى گفتند اگر تو در قم بمانى ممكن است كه براى آينده مفيد باشى خود من هم خيلى دلبسته بودم كه در قم بمانم بر سر يك دو راهى گير كرده بودم اين مسأله در اوقاتى بود كه ما براى معالجه ايشان به تهران آمده بوديم روزهاى سختى را من در حال ترديد گذراندم
معامله با خداوند متعال :
يك روز خيلى ناراحت بودم و شديدا در حال ترديد و نگرانى و اضطراب به سر مى بردم البته تصميم من بيشتر بر اين بود كه ايشان را مشهد ببرم و در آنجا بگذارم و به قم برگردم اما چون برايم خيلى سخت و ناگوار بود به سراغ يكى از دوستانم كه در همين چهار راه حسن آباد تهران منزلى داشت رفتم مرد اهل معنا و آدم با معرفتى بود ديدم خيلى دلم تنگ شده , تلفن كردم و گفتم : شما وقت داريد كه من پيش شما بيايم , گفت : بله , عصر تابستانى بود كه من به منزل ايشان رفتم و قضيه را گفتم گفتم كه من خيلى دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتى من هم همين است و از طرفى نمى توانم پدرم را با اين چشم نابينا تنها بگذارم برايم سخت است از طرفى هم اگر بنا باشد پدرم را همراهى كنم , من دنيا و آخرتم را در قم مى بينم و اگر اهل دنيا هم باشم دنياى من در قم است اگر اهل آخرت هم باشم , آخرت من در قم است دنيا و آخرت من در قم است من بايد از دنيا و آخرتم بگذرم كه با پدرم بروم و در مشهد بمانم يك تأمل مختصرى كرد و گفت : ( ( شما بيا يك كارى بكن و براى خدا از قم دست بكش و برو در مشهد بمان خدا دنيا و آخرت تو را مى تواند از قم به مشهد منتقل كند ) ) من يك تأملى كردم و ديدم عجب حرفى است انسان مى تواند با خدا معامله كند من تصور مى كردم دنيا و آخرت من در قم است اگر در قم مى ماندم , هم به شهر قم علاقه داشتم , هم به حوزه قم علاقه داشتم و هم به آن حجره اى كه در قم داشتم , علاقه داشتم اصلا از قم دل نمى كندم و تصورم اين بود كه دنيا و آخرت من در قم است
ديدم اين حرف خوبى است و براى خاطر خدا پدر را به مشهد مى برم و پهلويش مى مانم خداى متعال هم اگر اراده كرد مى تواند دنيا و آخرت من را از قم به مشهد بياورد تصميم گرفتم , دلم باز شد و ناگهان از اين رو به آن رو شدم يعنى كاملا راحت شدم و همان لحظه تصميم گرفتم و با حال بشاش و آسودگى به منزل آمدم والدين من ديده بودند كه من چند روزى است , ناراحتم , تعجب كردند كه من بشاشم گفتم : بله من تصميم گرفتم كه به مشهد بيايم , آنها هم اول باورشان نمى شد از بس اين تصميم را امر بعيدى مى دانستند كه من از قم دست بكشم به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم , اعتقادم اين است كه ناشى از همان برى است كه به پدر بلكه به پدر و مادرم انجام داده ام اين قضيه را گفتم براى اينكه شما توجه بكنيد كه مساله چقدر در پيشگاه پروردگار مهم است
حقوق والدين بعد از مرگ :
اين نيكى مخصوص دوران حياتشان هم نيست بلكه بعد از ممات , هر انسان مى تواند به پدر و مادر خود نيكى كند در روايت هست كه بعضى در زمان حيات پدر و مادر ( ( بار ) ) به والدين اند يعنى به آنها نيكى مى كنند و بعد از فوت آنها عاق والدين مى شوند يعنى پدر و مادر را رها مى كنند و بعضى در زندگى عاق والدين اند , اما بعد از مرگ ( ( بار ) ) به والدين مى شوند و اين قدر استغفار مى كنند و صدقه مى دهند و براى آنها دعا مى كنند كه روح آنها از او راضى مى شود و در حقيقت همان بركات را مى برند شما جوانها بايد توجه كنيد كه وقتى ما مى گوييم پدر و مادر , معنايش اين نيست كه انسان براى خاطر پدر و مادر از حقوق ديگران بگذرد , پدر و مادر حقوقشان بزرگ و در درجه اول است , اما ديگران هم حقوقى دارند همسر انسان حقوقى دارد , فرزندان انسان حقوقى دارند , همسايه انسان حقوقى دارد , برادر و خواهران شان حقوقى دارند , همسايه انسان حقوقى دارد , برادر و خواهرانشان حقوقى دارند دوستان انسان هر كدام حقوقى دارند , انسان عاقل و هوشمند آن كسى است كه اين حقوق را بتواند با يكديگر جمع كند و به همه آنها برسد اميدواريم كه خداوند به شما و به ما و به همه مؤمنين اين توفيق را عنايت كند
هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای
درس اول : گريه بر حال خويشتن
در شرع مقدس اسلام مستحسن است كه انسان به حال خودش گريه بكند , اگر ما حال خودمان را بفهميم گريه مان مى آيد ما از حال خودمان غافليم انسان براى هدفى آفريده شده و مسؤوليتى بر دوش او گذاشته شده است , لذا نبايد زندگى را در غفلت از آن هدف و آن مسؤوليت بگذراند اينكه شما شنيده ايد ائمه هدى ( عليهم السلام ) گريه مى كنند با اينكه اهل عبادت , اهل نماز , اهل معرفت و اهل رؤيتند و كسانى هستند كه هيچ چيز براى آنها در معارف الهى پوشيده نيست و با كمال ميل و شوق , عبادت مى كنند به خاطر همان معرفتشان است
غفلت :
در عين حال آنها هم گريه مى كنند از براى چيست ؟ بله براى آن كسى كه در آن مرحله است چيزهايى است كه اگر انجام نگيرد قصور است اما براى ما نه چون انسان به ضروريات زندگى مثل : خوراك , مزاح , گردش و تفريح مشغول است , البته اينها كارهاى مباحى است كه هيچ اشكالى هم ندارد گاهى براى امثال من و شما رجحان هم دارد و خوب هم هست , اما آن انسانى كه به قرب الهى رسيده حتى يك لحظه اش هم اگر به غفلت صرف بشود و يا حتى وقتش در كارهاى ضرورى صرف شود آن هم برايش سنگين است , لذا براى همان يك لحظه غفلت گريه مى كند من و شما نمى فهميم كه اين گريه براى چيست ؟ تعجب مى كنيم مگر يك لحظه غفلت هم گريه دارد بله پشت پرده براى ما پوشيده است آنها پشت پرده را مى بينند
روز حسرت و پشيمانى :
( ( و انذر هم يوم الحسرة اذقضى الامر ) ) قرآن روز قيامت را مى فرمايد : روز حسرت يعنى همين , هر يك لحظه , لحظه واقعى يعنى از يك ثانيه كمتر از زندگى شما مى تواند در آخرت براى شما مايه درجات عاليه باشد ولى شما در قيامت نگاه مى كنيد , مى بينيد كه ميلياردها از اين لحظه ها را مفت از دست داده ايد اين حسرت ندارد ؟ يا خداى نكرده مقدارى از اين لحظات را در راه دورى از آن هدف و دورى از خداى متعال به كار گيريد ؟ پس گريه كردن به حال خود يكى از كارهاى خوب است گريه كردن بر سرنوشت انسان بعد از مرگ گريه كردن بر سرنوشت انسان در قيامت كه از سرنوشت انسان بعد از مرگ بدتر است كار خوبى است , ما چون مرگ و قبر و تنهايى قبر و ظلمت قبر را مى بينيم مى فهميم
روز تنهايى :
ما الان در جمع دوستان و رفقا و خانواده و خوشيها و لذات و غيره هستيم ولى يك زمانى , آن زمان ممكن است يك ساعت ديگر باشد , ممكن است يك سال ديگر باشد , ممكن است بيست سال ديگر باشد , همين دوستان و آشنايان من و شما را در يك تكه پارچه مى پيچند و در زير خاك مى گذارند و مى روند در آن وقت اين تنهايى , اين غربت اين دور شدن از چيزهايى كه انسان ساليانى به آن عادت كرده خيلى سخت است بخصوص وقتى كه انسان اعتقاد دارد كه در آنجا با عملش سر و كار دارد و خداى متعال و مأمورين الهى به سراغ انسان مى آيند ( ( و سؤال منكر و نكير حق ) ) در زيارت آل ياسين مى خوانيم اينها حق است , واقعيت است قيامت از اينكه من و شما مى بينيم و خيلى براى مان سخت مى آيد به مراتب هزاران بار سخت تر است , منتهى چون از چشم ما و حس ما دور است , ارزش گريه بر اينها و بر قيامت را نمى فهميم , اما شما دلتان مى خواهد بر اين چيزها گريه كنيد ولى خجالت مى كشيد ( ( لا تتركه حياء ) ) به خاطر حيا و يا بخاطر ملاحظه نبايد اين كار را ترك بكنيد پس اين يك دستور است اگر اهل عبادتيد و اگر عبادت را دوست مى داريد , عبادت كنيد نگوييد كه اگر من دو ركعت نماز بخوانم ديگران مى گويند كه : ( ( چه ريا كارى است ) ) خوب بگويند , غلط مى كنند بگويند , از براى مردم و بخاطر مردم نبايد اين كار ترك شود