نمیدانم کجایی،
12 اسفند 1393
نمیدانم کجایی، اما هر روز برایت گل میچینم.
اگر بودی، مردانگیها، بوی تعفن نمیگرفت و دستهای سیاه تفرقه، کشورهای مسلمان نشین را نمی بلعید. ما در تنهایی خویش، غرق میشویم و آوازهای ابوجهل ها را صیقل میدهیم. ما از تو دور افتادیم.
هنوز بوی در نیمسوخته را از کوچه های تنگ مدینه میشنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.
هنوز کلمات و آیینهای زندگی تو زنده اند. اگر سیره تو فراگیر شود، دوباره عطر امامت، مشام روزهای تنها مانده ما را خواهد آکند.
کاش به ما یادآوری میکردی شیوه پیروان حقیقی را! کاش ما از این خواب زمستانی برخیزیم!