قطب نمای کتاب خدا
«قرآن را ظاهری است و باطنی و همه آنچه را كه خداوند در قرآن تحریم كرده است، ظاهر قرآن و باطن آن امامان جور هستند و همه آنچه كه خداوند در قرآن حلال كرده است، ظاهر قرآن و ائمه حق باطن آن هستند.»(1)
در این باره در كتاب كافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق علیه السلام و نیز در كتاب كنزالفوائد با اسناد متعدّد به نقل از ابن عبّاس و در «تفسیر» فرات بن ابراهیم با اسناد متعدّد از اصبغ بن نباته آمده است كه امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند:
«قرآن بر چهار ربع نازل شده است. یك ربع درباره ماست و یك ربع درباره دشمنان ماست و یك ربع آن سنن و امثال است و یك ربع دیگر آن واجبات و احكام است و كریمههای قرآن از آن ماست.»(2)
عیّاشی بر این روایت افزوده است: و كریمهها و محاسن و بهترینهای قرآن از آن ماست… الخ. مانند این روایت در روایت خثیمه، قبلاً آمده است؛ ولی در آنجا آمده: «قرآن بر سه ثلث نازل شده است» و ظاهراً این تقسیم به معنای مساوی كردن حقیقی یا تفریق از تمامی وجود نیست؛ بنابراین با اختلاف دو روایت در سه ثلث یا چهار ربع بودن مشكلی پیش نمیآید. همچنین با افزوده شدن بعضی بخشها به ثلث یا به ربع یا كاستن بعضی بخشها از آن یا تداخل بعضی بخشها با یكدیگر مشكلی حاصل نمیگردد. از این روست كه احكام و سنن و امثال نیز به آنان تأویل شده است. آنچه كه گفته ما را تأیید میكند، سخنی است كه صفّار در بصائر الدّرجات با اسناد از حضرت علی علیه السلام نقل میكند كه ایشان فرمودند:
«دو سوم قرآن درباره ما و شیعیان ماست و هر چه كه از خیر و نیكی در آن است، برای ما و شیعیان ماست و یك سوم باقی مانده را با سایر مردم شریك هستیم و هر چه از شرّ و بدی باشد، از آن دشمنان ماست … الخ.» از موارد تأیید این سخن، آن است كه همه آنچه را كه ائمه در تفسیر خود از بطن قرآن و تأویل آن گفتهاند، درباره آنها و شیعیان آنها و دشمنانشان است؛ كما اینكه بیشتر تفاسیر ظاهری آنان نیز چنین است.
همچنین در كتاب «كنز الفوائد» كراجكی و در دیگر كتب از داوود بن كثیر به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است كه ایشان فرمودند:
«خداوند تعالی ما را آفرید و نیكو گردانید و ما را برتری داد و امنا و حافظان وحی و خزانهداران خویش در همه زمین و آسمانها قرار داد و برای ما ضدها و دشمنانی قرار داد و از ما در كتاب خویش نام برده است و از نامهای ما با بهترین نامها و گرامیترینش نزد خود به كنایه سخن گفته است و نیز از دشمنان و مخالفان ما در كتابش نام برده است و از آنها با بدترین نامها و منفورترین آنها نزد خود و بندگان پرهیزكارش به كنایه نام برده و برای آنان مثلهایی آورده است.»
در كتاب «احتجاج» نیز از امام باقر علیه السلام روایت شده است كه فرمودند:
«پیامبرصلی الله علیه وآله در خطبه روز غدیر فرمودند: «ای مردم! این علی است كه بر من از شما سزاوارتر و از شما به من نزدیكتر است و خداوند و من از او راضی هستیم و هر آیهای كه خدا در آن خشنود باشد، در شأن اوست و هرگاه در هر آیهای كه ایمان آورندگان را با آن مورد خطاب قرار داده است، آن را با او شروع كرده است و هر آیهای كه با مضمون ستایش در قرآن نازل شده، در شأن اوست. ای مردم! فضایل علی در نزد خداوند عزّوجلّ است و آن را در قرآن بر من نازل نمود و تعداد آن از شماره بیرون است و نمیتوانم آن را در یك مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را به آن خبر داد یا به شما شناساند، باورش كنید.»(3) در این زمینه در كتاب «مناقب» ابن شهر آشوب آمده است كه: معاویه به ابن عبّاس گفت: ما به همه جا نامه نوشتیم و مردم را از ذكر مناقب علی بر حذر داشتیم، تو نیز زبان از مدح علی دركِش. گفت: آیا ما را از قرائت قرآن نهی میكنی؟ گفت: نه، گفت: آیا ما را از تأویل آن نهی میكنی؟ گفت: آری. گفت: آیا قرآن بخوانیم و سؤال نكنیم؟ گفت: از غیر اهل بیت خود سؤال كن. گفت: ولی قرآن بر ما نازل شده است، آنگاه ما از دیگران بپرسیم؟ آیا ما را از عبادت خداوند عزّوجلّ بازمیداری؟ بنابراین تو امّت را نابود میكنی. در تفسیر عیّاشی از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: «خداوند عزّوجلّ ولایت ما اهل بیت را قطب قرآن و قطب همه كتابها قرار داده است. آیات محكم قرآن بر اساس ولایت ما میچرخد و كتب دیگر به آن اشاره نموده است و ایمان با آن مشخّص میگردد… الخ.»(4) عیّاشی همچنین از امام حسن بن علیّ بن ابی طالب علیه السلام روایت نمود كه فرمودند: «هر كس فضل امیرمؤمنان علیه السلام را انكار كند، تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و دیگر كتب الهی را تكذیب كرده است»؛ زیرا هر یك از آنها كه نازل شدند، مهمترین چیزی كه در آنها پس از توحید خداوند و اقرار به نبوّت پیامبر آمده است، اعتراف به ولایت علی و اهل بیت طیّبین او علیهم السلام میباشد و مشابه این روایت در تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام آمده است. اگر بخواهیم بیشتر روایاتی را كه بر موضوع بحث ما دلالت دارد، بیاوریم، سخن به درازا میكشد. ما به همین اندازه در اینجا بسنده میكنیم و امیدواریم خداوند ما را به حقّ و درستی توفیق دهد. پی نوشت: 1) تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 20، ح 36. 2) همان، ج 1، ص 20، ح 1؛ تفسیر فرات كوفی، ج 1، ص 45، ح 1. 3) احتجاج طبرسی، ص 61. 4) تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 16، ح 9.