پیراهنی از غدیر مبارکت باد !
غدیر ، نام اقیانوس بیکرانی است که افق در افق ، با آسمان نسبت دارد و موج در موج ، هم آغوش عرش است . عرش ، از آخرین موج های غدیر آغاز می شود .
خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه ، با سرخی شفق ، فوج فوج در زلال بیکران غدیر بال می شویند و در ساحل سبز غدیر به نماز می ایستند !
آدم از بهشت شروع شد و به زمین پیوست و سال ها در زمین گشت و گشت ؛ با شیون و اندوه . سرانجام ، غدیر خم را یافت و از معبر غدیر ، دوباره به بهشت بازگشت . در جاذبه این خاکدان سخت ، غدیر تنها بال پرواز به سمت بهشت است . دیگر هر چه هست ، خاک است ، خون است ، خاکستر است .
یکصد و بیست و چهار هزار چشمه از ازل تا به ابد جاری گشت و به غدیر پیوست .
اینک غدیر ، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که موج در موج ، عرفان و معرفت را فراراه انسان قرار داده است .
” فَصَلّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ” .
پس اگر هنوز ذوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجره هایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد .
هیچگاه آرزو کرده ای که تو در لب دریایی ، آهسته آهسته قدم بزنی و فرشتگان ، فوج فوج از برابرت پرواز کنند ؟ اگر جوابت آری است ، در یک غروب ، دست از هر چه هست و نیست بشوی و تنها یک دل با خود بردار و در کرانه غدیر برو ، ببین پرواز فرشتگان چقدر زیباست ، چقدر تماشایی !
هر کس که یک بار گذرش بر کرانه های غدیر افتاده باشد ، دیگر همیشه مست است ، همیشه عاشق است . دیگر هیچگاه غم سراغش نخواهد آمد .
پس پیراهنی از غدیر مبارکت باد !
گزیده اى از سخنان حضرت امام و مقام معظم رهبرى درباره عید غدیر خم
الف : کلام امام
من این عید سعید بزرگ اسلامى را و مذهبى را به همه ملت هاى مستضعف و به مسلمین جهان و به ملت بزرگوار تبریک عرض مى کنم .
غدیر منحصر به آن زمان نیست ، غدیر در همه اعصار باید باشد .
مسأله غدیر ، مسأله اى نیست که به نفسه براى حضرت امیر یک مسأله اى پیش بیاورد ، حضرت امیر مسأله غدیر را ایجاد کرده است .
غدیر براى ایشان ارزش ندارد ، آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش غدیر آمده است .
زنده نگه داشتن این عید [ غدیر ] نه به این است که چراغانى بشود و قصیده خوانى بشود و مداحى بشود ، اینها خوب است اما مسأله این نیست ، مسأله این است که به ما یاد بدهند چطور باید تبعیت کنیم .
قضیه غدیر جعل حکومت است این است که قابل نصب است .
ولایتى که در حدیث غدیر است به معناى حکومت است نه به معناى مقام معنوى .
حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است ، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خداى تبارک و تعالى او را حاکم قرار بدهد .
غدیر آمده است تا بفهماند سیاست به همه مربوط است .
این حکومتى که عجین با سیاست است در روز غدیر براى حضرت امیر ثابت شد .
این که این قدر صداى غدیر بلند شده است و این قدر براى غدیر ارج قائل شده اند ـ و ارج هم دارد ـ براى این است که با اقامه ولایت یعنى با رسیدن حکومت به دست صاحب حق همه این مسایل حل مى شود و همه انحرافات از بین مى رود .
امروز که عید غدیر است و از بزرگترین اعیاد مذهبى است .
روز عید غدیر روزى است که پیغمبر اکرم (ص) وظیفه حکومت را معین فرمود و الگوى حکومت اسلامى را تا آخر تعیین فرمود .
ب : سخن رهبر
پیغمبر اکرم (ص) در قضیه غدیر و در مقابل چشم مسلمانان و دیدگان تاریخ کسى را به عنوان جانشین خود تعیین کرد که به طور کامل از ارزش هاى اسلامى برخوردار بود .
از ماجراى غدیر مى توان فهمید که امیرالمؤمنین در همان چند سال خلافت و حکومت خودشان اولویت اول در نظر مبارکشان استقرار عدل الهى و اسلام است .
در مسأله غدیر حقایق بسیارى نهفته است .
اهمیت عید سعید غدیر به عنوان برترین عید ها به این دلیل است که متضمن ولایت الله وجود مقدس و شخصیت ممتاز امیر مؤمنان على (ع) در قلمرو نفس انسانى و جامعه بشرى به عنوان امام و پیشوا برترین الگو و نمونه است .
غدیر عید می شود؟
غدیر ، عید می شود ؟
این آخرین نظاره های خورشید است . شلاق شن های روان و صدای زنگ بیگاه شتران ؛ آخرین تصویر دست ها و چشم های داغدار .
کویر ، دو زانو نشسته است ، سنگریزه ها و شن های داغ ـ حجة الوداع ـ نفس های گلوگیر . صدایی نیست ؛ سکوت ، هیاهوی حوالی را می شکند .
سرهای آوار بر زانون ، محزون و ماتم زده ؛ ” خداحافظ مکه ، مدینه ، شعب … “
این آخرین کلماتیست که از گلوی خورشید شنیده می شود .
گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است . خداحافظ ، هوای نفسگیر مکه ، خداحافظ مدینه !
چشم می چرخاند از زاویه وداع ، دست بالا برده است و چشم های نظاره گر را شاهد می گیرد به پیمانی که دست هایش را در دست های علی گره میزند .
آرام آرام هیاهو رنگ می گیرد ـ لبخند ها و کینه ها ـ . دست های بیعت و خنجر های گره شده در مشت . سر بر گریبان های های اشک می ریزند وداع با رسول را و رسول که صدایش در بیابان های تفتیده ، خواب خاک را می شکافد که :
افراشتم دو دست که می خواهمت علی
این برکه شاهد است که می خواهمت علی
وقتی رسول دست علی را گرفته بود
لبخند میزد و دلش اما گرفته بود
بغض هایی تنومند ، زائرانی خسته ، چشم هایی بارانی ، سر بر گریبان اندوه ، آخرین نظاره های خورشید .
خداحافظ ، رسول ! پس از سال ها تلاش ، سفرت را آغاز کرده ای به سوی آرامش ، به سوی معبود .
خداحافظ ، رسول ! بیست و سه سال سکوت علی ، نشانی از بیعت در این هنگامه تاریخساز است .
یک لحظه محو شد اثر سنگریزه ها
خاموش شد دو چشم تر سنگریزه ها
مرگ ستاره ها همه یک یک شروع شد
از آن دقیقه مرگ ملائک شروع شد
ماهِ بدون پرتو خورشید می شود ؟!
حالا شما بگو که غدیر عید می شود ؟!
درس چهارم : رابطه علم با تقوا
بسم الله الرحمن الرحیم
درس چهارم : رابطه علم با تقوا
در دروس قبلی اشاره شد که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - در خطابه غدیر تذکراتی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم مطرح فرمودند که در صفات غیر مستقیم با اشاره به صفات برجسته امیر المؤمنین - علیه السلام - نتیجه می گیرند که چون ایشان امام هستند شما مأموم ، پس باید از امامتان در نکات اخلاقی پیروی و تبعیت کنید . یکی از برجسته ترین این تذکرات رابطه تقوا با علم است در جایی که می فرمایند :
« و کل علم علمت فقد احصیته فی امام المتقین ، هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند در جان من نوشته و من تمامی آن را در جان علی امام پرهیزگاران ضبط کرده ام ( دانشی نبوده مگر اینکه به علی آموخته ام ) . »
در این امیر المومنین با دو صفت معرفی شده اند یکی علم دیگری تقوا .
رابطه علم و تقوا نیز در سوره بقره آیه 282 عنوان شده است :
﴿ واتقوا الله و یعلمکم الله ، اگر تقوا پیشه کنید خدا شما را آموزش می دهد . ﴾
پس : تقوا زمینه علم است و علم مقدمه تقوا است چرا که خداوند در جایی دیگر در قرآن مجید می فرماید :
﴿ انما یخشی الله من عباده العلماءِ ﴾ همانا فقط بندگان عالم از خداوند می ترسند .
پس دانش سبب خداترسی است . پس با یک نتیجه گیری منطقی با این دو آیه مشخص است که تقوا باعث نشو و نمای علم و علم نیز زمینه خداترسی است . پس این رابطه رابطه ی دو طرفی است . علم باعث ایجاد تقوی و تقوی زمینه علم بیشتر است .
هر چه علم بیشتر تقوا قوی تر ، و هرچه تقوای ما قوی تر و مستحکم تر و عالی تر ا. علمی که منتهی به تقوا و تقوای که منتهی به علم شوند به خداشناسی و پیغمبر شناسی خلاصه می شوند علمی که خدا ترسی می آورد علمی است که به تقوا منتهی می شود و علمی است که به خداشناسی منتهی و به تذکر به قیامت منتهی می شود . علمی که وارد جرگه ی خداشناسی نشود هیچ وقت تقوا نمی آورد .
پیامبر در خطابه می فرمایند : تمام علوم را به امام متقین دادم . پس چون امام متقین بود یعنی سر سلسله ی همه متقیان بود ، من تمام علوم را به او دادم . چرا که تقوای زیاد او تحمل درک تمام علوم را به او داده بود . لذا نزول قرآن در شب قدر به صورت یک لحظه بود چرا که قرآن در …. معادل لقب نورانی پیامبر قرار گرفت و چون آن زمینه قبلی برای پیامبر فراهم بود ( تقوای شدید الهی ) خداوند توانست تمام قرآن را در یک لحظه بر قلب نازنین او نازل فرماید . مطلب بالاتر این که :
پیامبر - صلی الله علیه و آله - در خطابه می فرمایند :
« من تمام علوم را در امیر المومنین - علیه السلام - احصاء کردم . »
احصاء یعنی شمردن و دانه دانه تحویل دادن .
یعنی حضرت علی - علیه السلام - تنها فرمول ها را بلد نیستند بلکه به ریزه کاری های علوم نیز آگاهند .
اینجاست که به این حقیقت پی می بریم که تنها وجودی که جرأت داشتند که این مطلب را عنوان کنند ، فقط شخص شریف ایشان است که فرمودند :
« سَلونی قبل أن تفقدونی ……….
تا مرا از دست نداده اید از من سوال کنید ( و مجهولات خود را با وجود من به معلوم مبدل کنید ) که به خدا والله من به راه های آسمان از طرق زمین آگاه ترم ……. »
چرا که علم او علمی بود که از طریق پیامبر - صلی الله علیه و آله - به صورت ریز به ریز در ایشان احصاء شده بود که خطابه غدیر به ظرافت این مطلب را عنوان می کنند .
نتیجه : اگر امیرالمومنین امام المتقین است پس باید از او پیروی شود تذکر غیر مستقیم پیامبر - صلی الله علیه و آله - این است که اگر می خواهی در چتر و حمایت امامت و ولایت باشی ، باید در زمره با تقوایان باشی چون او امام المتقین است .
درس سوم : اخلاق در خطابه
بسم الله الرحمن الرحیم
درس سوم : اخلاق در خطابه
عمل رمز موفقیت ( سعادت ) یا عامل سعادت
این حدیث شریف منقول از قول پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - مورد تأیید همه فرق اسلام است که فرمودند :
« انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی ابدا »
پس اسلام دارای دو ثقل گرانبها است که یکی قرآن و دیگری عترت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - است قرآن در بیان جامعی سه حلقه را برای سعادت و کامیابی بشر معرفی می کند :
1- حلقه اعتقادات 2- حلقه اخلاق 3- حلقه احکام عملیه یا احکام شرعی ( فقه )
عترت نیز که پیرو راستین بیان خداوند متعال ( قرآن ) می باشد این سه حلقه را به انسان ها گوشزد کرده اند . نمونه آن بیان کامل و خالی از نقص خطابه غدیر است که پیامبر - صلی الله علیه و آله - در گفتار خود بیان می فرمایند :
1- حلقه اعتقادات 2- حلقه اخلاق 3- حلقه فقه
اخلاق حلقه واسط است . اصل اعتقادات اسلامی تنها در حکمت نظری خلاصه نمی شود بلکه ریشه و اساس آن حکمت عملی است چرا که امام صادق - علیه السلام - می فرمایند : تمام ایمان به عمل است .
پیامبر نیز در خطابه در فراز دوم پس از حمد الهی می فرمایند :
« و اقر له علی نفسی بالعبودیه و اشهد له بالربوبیه . »
چرا که به مردم نشان دهد ارتباط بین عبد و رب را که این رابطه به وسیله حلقه عبودیت به هم متصل می باشد . چرا که اگر انسان عبد بادش ، عجز و فقر را به خود در می یابد . عبودیت مقدمه پرواز است ( اشهد أن محمد عبده و رسوله ) پیامبر ابتدا عبد شد سپس رسول الله گردید . لذا آن اعتقادی مفید فایده می باشد که زمینه اعتقاد عملی را فراهم آورد و آن اخلاقی مفید است که مقدمه اخلاق عملی باشد و در متن احکام عملی ( فقه ) بدون عمل به آن ها دانستن بی فایده است . پس هر سه حلقه به اسلام حالت عملی پیدا می کند و باید این سه حلقه به صورت عملیاتی در اجتماع پیاده شود . اینجا لزوم تبلیغ بیشتر مشخص می شود . چرا که اهمیت تبلیغ در آن است که مبلغ پس از ارائه اعتقادات و مفاهیم نظری ، این اعتقادات و مفاهیم را به صورت کاربردی در اجتماع پیاده کند .
پس آن دسته از افراد که اعتقادات و اخلاق و احکام را در حالت قبلی و زبانی محدود می کنند در حقیقت از اسلام پوسته ای را گرفته و به کنه و مغز آن نرسیده اند چرا که امام علی - علیه السلام - در این حدیث شریف مراحل اسلام را به شیوه ای زیبا بیان فرموده اند :
« السلام هو التسلیم و التسلیم هو التصدیق و التصدیق هو الاداء و الاداء هو العمل ….یعنی اینکه الاسلام هو العمل پس باید اخلاق و اعتقادات و احکام به فرمایش حضرت عملیاتی شود تا مایع سعادت فردی و جمعی ما شود تا راه نجات را دریابیم . »