دریای غدیر
دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمد(ص) لبریز است و قامت دین در زلال «غدیرخم» انعکاس مییابد.
«غدیر» ، هنوز هم چشمهای لبریز از هدایتها و کرامتهاست ودریایی مواج از آب حیات و باور و بصیرت، تا در کویر حیرت و هامون ضلالت، کام جانها را سیراب سازد و هادی اندیشهها گردد.
غدیر، یک «کتاب مبین» است، سندی برای تداوم خط رسالت درجلوه امامت و صراطی مستقیم که به سنت پیامبر خدا منتهی میشود.
امتی که پاسدار غدیر باشد، عاشوراهای مظلومیت و کربلاهای خونو شهادت را شاهد نخواهد بود و ولایت در محاق غربت و تنهایی نخواهد ماند.
دریغ و صد دریغ که کوردلان و خفاشان به تابش خورشید، دل ودیده نسپارند و به تیرگی و ظلمتخو کنند و همچون گلهای با چوپان باشند و راهی بی راهنما و شبی بی چراغ و کشتیای بی ناخداو دشتی بی چشمه و کویری بی آب…!
قافلهای که از زیارت کعبه بر میگشت و راهش حق بود و بارش ایمان و مقصدش «الله» ، وقتی به غدیر خم رسید، چشم به افقیدوخت که پیام هدایت داشت و دستی را دید که خورشیدی فرا دستبردو به همگان نشان داد که:
هر که را باشم منش مولا و دوست ابن عم من علی، مولای اوست.
درس نهم: تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم
بسم الله الرحمن الرحیم
فراز 20
درس نهم: تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم
تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم-در خطابه به دوصورت مستقیم و غیر مستقیم است . تذکرات غیر مستقیم شاخص به سه دسته کلی قابل تقسیم است :
1. بیان صفات خداوند ،که بین خدا و مردم مشترک است . این اشتراک تنها اشتراک لفظی است و مشترک معنوی نمی باشد ، زیرا خدا و خلق هیچ گونه شباهت و اشتراکی با همم ندارند.
مثلا خدا عالم است ، مخلوق هم می تواند عالم باشد . خداوند قادر است ، خلق هم می تواند قادر باشد
2. بیان صفات خود پیامبر ؛ یعنی پیامبر با بیان صفات خودش ، مردم را تشویق می کند تا آن صفات را در وجود خود پیاده کنند.
3. بیان صفات امیرالمومنین -علیه السلام-؛ در آنجا با بیان مناقب امیرالمومنین -علیه السلام-، مردم را تشویق به بیعت با ایشان می کند .
مطلبی که در این درس حائز اهمیت است ، بیان این مطلب از پیامبر - صلی الله علیه وآله و سلم -در خطابه است ، که ایشان پس از ارائه این مطلب که خدا به من امر فرموده ، ولایت حضرت امیر -علیه السلام- را ابلاغ کنم و خدا نگاهبانی مرا ضمانت کرده است ،می فرماید : َ وَ هُوَ اللَّهُ الْكَافِي الْكَرِيم” که در حقیقت با بیان این عبارت اطمینان خود را به خدا بیان کرده و خدا را با سه اسم جالب اورده است. حضرت با این گفتار می فرمایند :
“هوالله” ، یعنی او همه چیز است ، همه کاره است و همه چیز معبود است و این خدا با این اوصاف ، بنده را کفایت می کند .اگر شما به خدا اکتفا کنید ، همان خدا شما را بس است . آیه 36 سوره زیر با بیانی دیگر ، این مطلب را به انسانها گوشزد می کند : ” أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ ” (زمر:36 )
این عبارت یک تذکر هشداری است . مگر خدا کفایت نمی کند ؟
پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- نیز می فرماید: خداوند با آن صفات که در لغت الله جمع است و تمام صفات را در بر دارد ، هم کافی است برای معبود ،که به او اکتفا کند و در کنارآن بخشنده نیز هست . بیان این مطلب ،ما را بر آن می دارد تا با تفکر بر این عبارت از خود این سئوال را جویا شویم که:ایا ما نیز در امور مادی و معنوی، خدا را کافی و کریم می دانیم؟ یا برای رسیدن به مقاصد دنیایی و آخرتی به همه کس و همه چیز متوسل شده و از مبدا اصلی غافلیم ؟
درس هشتم: عدم ابلاغ ولایت
بسم الله الرحمن الرحیم
فراز 19
درس هشتم: عدم ابلاغ ولایت ، عذابی کوبنده
در خطابه غدیر پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله وسلم- پس از اقرار به ربوبیت خداوند و شهادت به ربوبیت او ، پرده از وظیفه سنگین برمی دارد . وظیفه ای که چنانچه در ابلاغ و اعلام آن از جانب پیامبر کوتاهی می شود ، عذاب کوبنده ای به پیامبر برسد و آن وظیفه اعلام ولایت و سرپرستی امیرمومنان ،علی بن ابیطالب- علیه السلام- می باشد. ” َ أُؤَدِّي مَا أَوْحَى إِلَي” و” فَتَحُلَّ بِي مِنْهُ قَارِعَةٌ لَا يَدْفَعُهَا عَنِّي أَحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُه ” “چنانچه وحی الهی را انجام ندهم ، بیم دارم که عذاب زیرورو کننده ای بر من وارد شود.
عذابی که کسی را یارای آن نیست که آن عذاب را از من دفع کند.شفاعت کسی نیز پذیرفته نیست .پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم- با بیان این مطالب ، نکته ظریفی را به مخاطبان بیان می کنند و آن نکته این است که: من پیامبر ،که اشرف مخلوقات هستم و پیغمبر شما و مقام عظمی و کبری دارم ، از اینکه فرمان خدا را در مورد امیرالمومنین ابلاغ نکنم ترس و هراس دارم . حال شما که پای صحبت من هستید و باید مقابل و اجرا کننده این فرمان باشید و در واقع مخاطب این پیام عظیم الهی هستید. در صورت عدم تبعیت و اطاعت از این فرمان ، چگونه می خواهید از عذاب الهی رهایی یابید و یا چه شفیعی را می خواهید به درگاه الهی واسطه قرار دهید؟
تذکر مهم : آیه قرآن اشاره به این مطلب دارد که در صورت عدم ابلاغ ولایت امیرمومنان -علیه السلام- ، رسالت پیامبر زیر سئوال می رود و تمام زحمات 23 ساله او به هدر می رود . اینجا ست که ما در بحث اعتقادات نیز عنوان می کنیم که هر کسی که ولایت امیرمومنان -علیه السلام - را قبول نکند ، اعمالش پذیرفته نیست و تمام اعمالش متوقف بر این امر است و این کلید است ” ومانودی احد … ولایته ” واعمالش ” هَباءً مَنْثُورا ” (فرقان : 23 ) می شود . پس :
همانطور که پیامبر با آن عظمت و گارانتی ، اگر امر الهی را درمورد امیرالمومنین -علیه السلام - بانجام نرساند، رسالتش زیر سئوال می رود. ما که در مقابل پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله وسلم - صفر در مقابل عدد هستیم ، در صورت عدم قبول این فرمان الهی چه جایگاهی خواهیم داشت ؟ که طبعا اعمال ما نیز هبط و هدر خواهد شد.
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن
یکی از مطالب بحث برانگیز راجع به آیه غدیر این است که چرا در ظاهر بین این آیه و ما قبل و ما بعد آن ربطی احساس نمی شود؟!
«الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیم»(1)؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خودبر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم پس هر که در گرسنگی بی چاره ماند بی آنکه قصد گناه داشته باشد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است .
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن
چه آیه را راجع به قضیه غدیر بدانیم مثل تمامی شیعیان و بسیاری از برادران اهل تسنن (2) یا آن را به قضیه غدیر بی ربط بدانیم در هر صورت این سۆال پا بر جاست که چرا آیه به ماقبل و مابعد خود بی ربط است !؟
اساسا آیا لازم است آیات قرآن به قبل و بعد خود ، مانند کتابهای متعارف بشری ، مرتبط باشند ؟!
اگر لازم است آیا این ربط بین آیات برای افراد عادی قابل درک است؟!
مفسیرین تا چه اندازه به ارتباط آیات با یکدیگر توجه نموده اند؟!
آیا ممکن نیست هدف خداوند از گنجاندن این جملات در آیه 3 مائده جلب توجه به آنها باشد همانطور که ما انسانها اگر بخواهیم به جمله ای از جملاتمان توجه شود به آن جمله برجستگی خاصی می دهیم به عنوان مثال آن را با صدایی بلند تر از سایر جملات ادا می نماییم یا در نوشتار آن را پر رنگ تر یا با رنگ دیگری می نویسیم که با سایر متن تفاوتی ویژه داشته باشد ؟!
اگر احتمال دهیم ولو بطور ضعیف که این جملات برای جای دیگری از قرآنند ، برای کدام سوره اند ؟ آیا جای مناسب تری وجود دارد ؟!
آیا می توان ادعا نمود که ترتیب قرآن موجود ، هم ترتیب سور و هم ترتیب آیاتش از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است ؟!
چرا آیه دیگر که راجع به غدیر می باشد یعنی آیه 67 مائده در جای دیگری از سوره واقع شده و در کنار آیه اکمال نیامده ؟!
سه جمله « أکملت و أتممت و رضیت » تفسیر یکدیگرند یا هر کدام معنای مستقلی از یکدیگر دارند ؟!
الف و لام در کلمه « الیوم » از چه نوعی است ؟!
علت تقدم کلمه « الیوم » بر سایر کلمات جمله چیست ؟!
مگر ولایت و جانشینی امیر المۆمنین علیه السلام قبل از غدیر بیان نشده بود که بیان آن در روز غدیر موجب عظمت این روز شد؟!
آیا ویژگی یافتن این روز به این دلیل نبود که این بیان ولایت در حضور جمعیت عظیمی واقع شد که تا به آن روز وبعد از آن نظیر نداشت ؟! (یعنی اتمام حجت شد وبرای کسی عذر باقی نماند ) .
آیا ویژگی این روز اعطای ولایت باطنی به امیر المۆمنین بود وغدیر روز آغاز این نوع از ولایت هم می باشد ؟!
عید غدیر
تمامی این سۆالات وسۆلات دیگری از این دست ، محور های ارزشمندی را می تواند به روی محققین علوم قرآنی واهالی تفسیر وغدیر پژوهان بگشاید!
اما آنچه در این مختصر می گنجد و در حد توان نویسنده می باشد این است که :
این جملات از آیه ربط کاملی به جملات قبلی دارند یعنی جملات : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون » (3) .
چرا که کفار امید به این بسته بودند که با از دنیا رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله دین او را از بین ببرند ولی خداوند با تعیین جانشین برای پیامبر صلی الله علیه و آله، امید آنها را نا امید نمود و این چنین دین خود را کامل نمود .
اما با بقیه آیه که نسبتا طولانی می باشد و با سایر آیاتی که این آیه را در بر گرفته اند ظاهرا بی ارتباط است و علت این بی ربطی همان است که در برخی سۆالات بیان شد یعنی برجسته نمودن آیه مثل این که شخصی مشغول سخنی است ولی ناگهان صحبت خود را قطع نموده و به شکل جمله معترضه مطلب مهم دیگری را ولو بی ربط ، بیان می دارد و صبر نمی کند تا مطلبی که به آن مشغول بوده تمام شود ، مبادا فرصت بگذرد و موفق به بیان آن مطلب مهم نشود !
نظیر این مسأله ، آیه تطهیر می باشد که به تواتر و از طریق شیعه و سنی (4) به اثبات رسیده است که مربوط به خصوص پنج تن علیهم السلام می باشد اما با این حال لابلای آیاتی واقع شده که مضمون آن ، نصیحت به همسران پیامبر می باشد !
مسئله دیگر که قابل توجه است این است که در این آیه ، ولایت یک نعمت تام و تمام تلقی شده و دین اسلام با آن کامل شده و به وسیله ولایت است که این دین مورد پسند خداوند واقع شده است چرا که هر یک از سه جمله « أکملت وأتممت ورضیت » به معنی جدا گانه ای اشاره دارد و مضمون آن منحصرا در غدیر واقع شده است !
از همین جا معلوم می شود که علت تقدم کلمه « الیوم » فهماندن حصر است یعنی همان قاعده معروف که : ( مقدم کردن کلمه ای که قاعده اقتضای تأخیر آن را دارد مفید حصر و اختصاص است ).
به عبارت واضح تر از این تقدم فهمیده می شود که اکمال دین و اتمام نعمت و مورد پسند واقع شدن دین اسلام از طرف خداوند ، منحصر به روز غدیر است .
حال می توان فهمید علت این که عید غدیر بزرگترین عید اسلام یا عید الله الأکبر (5) است، چیست؟!
نکته دیگر این که الف و لام کلمه مذکور به اصطلاح عهد می باشد یعنی به روز خاصی اشاره دارد که همه مسلمانان آن را می شناسند اگر چه برخی اظهار بی اطلاعی کنند !
و به این نکته آخر هم باید توجه داشت که به اعتراف برادران اهل تسنن سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده ودر آن هیچ منسوخی وجود ندارد!(6)
جواب برخی از سۆالات دیگر با تأمل در مطالب بالا روشن می شود و جواب برخی دیگر با پیگیری کاربر محترم !
پی نوشت ها :
1-مائده / 3 : « فقط در امروز دینتان را برایتان کامل کردم ونعمت خود را بر شما تمام نمودم واسلام را به عنوان دینی برایتان پسندیدم » .
2- شواهد التنزیل ،ج1 ص201 وتاریخ مدینة دمشق ، ج42 ص233 وتاریخ بغداد ج8ص284 .
3- « فقط امروز بود که کافران از [ نابودی ] دین شما نا امید شدند پس از آنان نهراسید واز من بهراسید ».
4- صحیح مسلم ، ج7ص130ومسند احمد ، ج1ص331وووسنن ترمذی ، ج5ص328.
5- وسائل الشیعة ، طبع اسلامیه ج5ص224 .
6- یعنی حتی آیه وضوء که آیه 6 سوره مائده است وبر شیوه وضوء شیعیان صحه می گذارد ودستور به مسح پا می دهد نه شستن آن نیز این چنین است ونسخ نشده برای تحقیق بیشتر مراجعه شود به : الدر المنثور ، ج2ص252و252والجامع لأحکام القرآن ، ج6ص3130والمسح فی وضوء الرسول ، ص60و61 .