زائران نينوا احرام سياه به تن دارند
اين روزها از کوچه هاي ديار ما عطر کربلا مي آيد؛ عطري که غوغا مي کند، تبسم را به يغما مي برد و بر شعف مي شورد. کربلا فقط خزان غم نيست، بهار قيام است و فصل وصل سالکان. کربلا، هم مقتل امير عشق است و هم قتلگاه تمام عاشقان تاريخ. کربلا بهشت است و اشک شيعه، نهر زلال بهشتيان. کربلا، مدينه دلدادگي است، کعبه شيدايي و مشهد شيداييان. کربلا خورشيد منظومه آفرينش است و اقيانوس خون خدا. زمزم عاشوراييان، فرات است و سعي صفاصفتان از علقمه تا خيمه ها. محراب نماز ما ابروان ماه بني هاشم است.
زائران نينوا احرام سياه به تن دارند و همپاي زينب (س) طائف گودال قتلگاه حسينند. فرود دست ها بر سينه هاي سوخته، روايت ناشکيبايي شيعه در مصيبت مظهر رضا و شکيبايي است. در عزاي سالار حماسه و شمشاد سرخ شهادت، شط اشک به وصال درياي خروشان خون رسيده است. ما دل به عاشورا سپرده ايم و مونس صباي عشق و جرعه نوش سبوي وفا گشته ايم و حيات و عزت خود را در آيينه سرخ کربلا مي بينيم. امروز، صحيفه اندوه و آه در برابر ديدگان مشتاقان عاشورا گشوده مي شود و شهادت در افقي فراخناکتر از تاريخ، طلوعي مکرر مي يابد. ايثار، با مصداقي عظيم و لاله آسا به ظهور مي رسد. امروز تمامت هستي، «حسين» را زمزمه مي کند و «سقاي کربلا» را مي خواند. عطش از گستره خاک تا چکاد افلاک را فرا مي گيرد. قلب سوگواران بسان دشت تفتيده نينوا چاک چاک مي شود. سيماي کربلاييان برافروخته مي شود و دست هاي عزاداران، برافراخته. اينک شراره هاي شرافت غم از آتشفشان عشق
مي تراود. امروز به آستان سرخ عاشورا، قدم مي گذاريم و ميهمان ضيافت اشک و خون مي شويم.