وجود آسمانی ...
تو از بهار آمدی ،
به انتظار کوچههای منتظر رقم زده،
تو آمدی و با ظهور نور تو ،
شب سیاه و تیره رفت.
نشست پای دیدنت، به چشم تار و خیره رفت.
تو آمدی ستارگان،
دوباره جان گرفته و شهابها جوان شدند.
در آسمان،
هزار اتفاق تازه شد ز تو پدید،
چو یاس شد همه جهان
سپید گشت،
ای امید،
تو که قدم به کهکشان ما زدی،
هوای تازهای دمید.
دم از صفای ما زدی،
بهشت شد وجود ما،
شفا گرفت روح ما،
خراب شد امارت نشسته بر خرابهها،
فرو نشست آتش و شرارهها و کینهها،
شکسته شد تمام بت خزانهها،
برآمدند جوانهها،
سرودها، ترانهها،
چه عاشقانه آمدی.
چه عارفانه در دیار خاکیان قدم زدی.
هنوز در خیال تو،
به این خیال ماندهام،
چه منتی به ما نهادهای، همیشه جاودان
که با وجود آسمانیت بر این زمینیان،
تو سر زدی …
تفاوت دنیای من و علی(ع)
در دنیا گشت می زدم.همان دنیای خیال خودم.گمان نمی کردم اینقدر از من و خواسته هایم فاصله داشته باشد…
فکر می کردم هر چیزی را که نفسم می خواهد باید برایش مهیا کنم … فکر می کردم هر چیزی را که در دنیا می بینم و دلم می خواهد باید برای دلم آماده اش کنم…
اینها همه فکر بود … وقتی از همه ی اینها گذشتم که به من اینطور فهماندند : از دنیا به اندازه ی نیازت بردار و نه بیشتر…
این حرف مرا به خودم آورد … به یاد کلام استاد صفایی افتادم که گفت : ما در دنیا روزه داریم و آخرت افطار می کنیم!
آخر روزه دار از هیچ خوراکی استفاده نمی کند ، مگر در شرایط بحرانی که به اندازه حیات می توان کمی آب نوشید تا هنگام افطار طاقت بیاورد.
تا دیروز این فکر و این خیال در من نقش نبسته بود و سرگردان در پی این دعا بودم : الی اشکوا الیک من نفسی ….
غرق در خیالات خام خودم بودم و در دنیای ساختگی خودم می چرخیدم تا اینکه گذری کردم به آیات الهی و نهج البلاغه
أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُون(بقره 86)
اینها همان کسانند که آخرت را به زندگى دنیا فروخته اند از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمى شود و کسى آنها را یارى نخواهد کرد.
معلوم می شود خرید و فروش دنیا و آخرت است که مرا بالا می برد و یا به زیر می اندازد .معلوم می شود که دید من به این دو است که ارزش مرا محاسبه می کند.
زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (بقره212)
زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهى دستشان تهى است)، مسخره مى کنند در حالى که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزشهاى حقیقى در آنجا آشکار مى گردد، و صورت عینى به خود مى گیرد) و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
وقتی با آیاتی این چنین مواجه شدم دیدم دنیا ظاهر فریبنده ای دارد و باطن خطرناکی . ظاهری که هر کسی را از حقیقت دور و به هوی و هوسها نزدیک می کند . به یاد حرف شهید بزرگوار آوینی افتادم که می گفت : دنیا زیباست ، اما زیبایی ظاهر را چه سود؟
زیبایی که تنها هوس ها و شهوتهای مرا زیاد کند زیبا نیست . زیبایی آنگاه زیباست که وجودم را ، خودم را ، انسانیت مرا زیاد کند نه هوسهای مرا. به خاطر همین است که دنیا ظاهری زیبا دارد و باطنی زشت.
تنها عده ی قلیلی هستند که جلوه های زیبای دنیا آنها را نمی گیرد و شیفته ی این زیبایی نمی شوند و به راحتی از آن می گذرند ، هنگام جلوه نمایی دنیا صدا می زنند :
یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّى أَ بِى تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّى غَیْرِى
لَا حَاجَةَ لِى فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ لَا رَجْعَةَ فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ
اى دنیا ! اى دنیاى حرام ! از من دور شو ، آیا براى من خود نمایى مى کنى ؟ یا شیفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گیرى ؟ هرگز مباد! غیر مرا بفریب ، که مرا در تو هیچ نیازى نیست ، تو را سه طلاقه کرده ام ، تا بازگشتى نباشد ، دوران زندگانى تو کوتاه ، ارزش تو اندک و آرزوى تو پست است . آه از توشة اندک ، و درازى راه ، و دورى منزل ، و عظمت روز قیامت ! (نهج البلاغه حکمت 77)
اى زال جهان بر تو مرا نیست نیاز از بهر فریب دیگرى دام انداز
چون از تو چنان جدا شدم من که دگر برگشت بجانب تو نتوانم باز
و چقدر زیباست گذر از دنیا در حالی که گرد و غباری از آن در وجود ما نقش نبسته است
امسال سیاهی پیراهن عزای ائمه اطهار بلندترین شب یلدای شیعیان است
شب یلداست مراقب باش خرابت نکند
غافل از واقعه کرببلایت نکند
ای که دم میزنی ازعشق حسین بن علی
آنچنان باش که ارباب جوابت نکند
دل نوشته ای در مورد رحلت پیامبر اکرم (ص)
۲۸صفر رحلت پيغام دار آخرين، خاتم نبوت را نگين، حضرت رسول واپسين، عينيت قرآن کريم، حضرت رسول اکرم صلیالله عليه و آله بر مسلمانان جهان تسليت باد.
پیامبر اکرم(ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیبهای فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت[۱] پس از چهارده روز بیماری[۲] و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.
لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذكر اللَّه كثیرا» (احزاب /۲۱)
«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نیكویى است، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىكنند.»
هم اكنون سال ۱۱هجري است، سكوت مرگباري مدينة النَّبی رافرا گرفته ووجود ملكوتی پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در بستر بيماري آرميده است.
رحمتٌ لِلعالَمينی كه ۲۳سال براي هدايت وارشاد مردم متحمل رنجها و مشقتهاي فراوان گشته و بعدازماجراي حجة الوداع که به فرمان خداوند ولايت مولا اميرالؤمنين علي(عليه السلام) را اعلان ورسالت خودرابه اتمام رسانده بود ولي بازهم آثاراندوه وملال برچهره مباركش نمايان بود.
پيامبردربستربيماري آرميده است، باوجود بيماري خودگاه وبيگاه به مسجد مي آمد وبامردم نمازمي گذارد. دريكي ازروزها كه حضرت علي(عليه السلام) وفضل بن عباس زيربغلهاي مبارك پيامررا گرفته بودند تا به مسجد ببرند درحاليكه پاهاي مباركشان برروي زمين كشيده مي شد به مسجد آمدند وبالاي منبررفته وفرمودند: اي گروه اصحاب چگونه پيغمبري بودم براي شما؟
آيا خودبه نفس نفيس جهاد نكردم درميان شما؟ آيا دندان پيشين مرا نشکستند؟ آيا جبين مراخاك آلود نكردند؟ آياخون برروي من جاري نكردند تاآنكه ريش من رنگين شد؟ …
صحابه گفتند: بلي يارسول خدا به تحقيق كه صبركننده بودي براي رضاي خداونهي كننده بودي براي خدا.
پيامبرفرمود: حق تعالي حكم كرده است وسوگند يادنموده است كه نگذرد از هيچ ظالم وستمكاري. پس سوگند ميدهم شمارابه خداكه هركس از جانب من به اوظلمي شده بگويد وقصاص كندكه قصاص دردنيا نزدمن محبوبتراست ازقصاص عقبي ودرحضورگروه ملائكه وانبياء.
همه گريستند، شدت اندوه به حدي است كه احدي دم نمي زند. ناگهان مردي ازانتهاي مجلس برخواست اوكسي جزسوادة بن قيس نبود.
گفت: اي رسول خدا، پدرومادرم به فدايت. هنگامي كه ازطائف مي آمدي من به استقبال توآمدم. درحاليكه برناقه خشمگين خودسواربودي، چوب دست خودرابالا بردي تابرمركب خود بزني ولي برشكم من فرودآمد.
دراين هنگام پيامبردستورداد: بلال برودهمان چوب دست رابياورد. لحظاتي بعدچوب دست پيامبردردستان قيس بود وپيامبرآماده براي قصاص. نفسهادرسينه حبس شده، همه مات ومبهوت قيس رامي نگرند، خدايااومي خواهدچه كند؟ ناگهان آن مردسينه وشكم پيامبررابوسيدوگفت: اي خدا من به سينه پيامبربراي ايمني ازآتش دوزخ پناه مي برم.
دراين هنگام پيامبرفرمود: خداوندا! توعفوكن سوادة بن قيس راهمچنانكه اواز پيامبر توگذشت. آري، بدينسان پيامبربه همه درس بزرگي راآموخت وبه سختي وكشان كشان به منزل بازگشت. اضطراب ودلهره سراسرمدينه رافراگرفته بود. ياران پيامبرباديدگاني اشكبارودلهايي آكنده از اندوه درخانه پيامبرگردآمده بودند، گزارشهايي كه ازداخل خانه به بيرون مي رسيد ازوخامت حال آن حضرت حكايت مي كرد. گروهي ازياران وعلاقمندان به حضرت ختمي مرتبت، درصدد زيارت آن ماه دل آرا برآمدند اما وخامت حال حضرت اجازه ديدارراميسر نمي كرد. درتمام روزهائي كه پيامبردر بستر بيماری بود فاطمه(سلام الله عليها) دركنارپيامبرنشسته ولحظه اي ازايشان دورنمي شد.
ناگهان پيامبربه دخترجگرگوشه خود اشاره كرد كه جلوبيايد تابااوصحبت كند. فاطمه(سلام الله عليها) قدري خم شد وسررانزديك بردوآنگاه پيامبربااوبه طورآهسته سخن گفت: وقتي كه سخن پيامبربه پايان رسيد، زهرا(سلام الله عليها) سخت گريست وسيلاب اشك ازديدگان اوجاري گشت. پس ازلحظاتي پيامبربارديگربه زهرااشاره كردوآهسته بااوسخن گفت، اين بار زهرا(سلام الله عليها) باچهره اي باز وقيافه اي خندان ولبانی متبسّم سربرداشت.
اين حالت حضرت زهرا(سلام الله عليها) تعجب وشگفت حاضران رابرانگيخت. ازايشان علت راجويا شدند اما حضرت فرمود: تاپيامبرزنده اند رازايشان رافاش نمي كنم.
اما پس ازدرگذشت پيامبرحضرت زهرا(سلام الله عليها) آن راز را فاش نمودكه پيامبربه رحمت خدامي رودواولين كسي كه به اوملحق مي شود دخترش فاطمه است.
لحظات آخرين به سرعت سپری مي شد، پيامبرچشمان مبارك راگاهي مي بست وگاهي به سختي بازمي كرد وبعدازمدت كوتاهي دوباره پلكهاي مبارك رابرروي چشمان خودمي كشيد. عرق سردي برجبين مبارك پيامبرنشسته است، دراين هنگام حالت احتضار دروجود مقدس پيامبر نمايان گشت ودرحاليكه سرمبارکشان درآغوش حضرت علي(عليه السلام) بود، فرشته قابض ارواح ظاهرگشت وپس از عرض سلام وباكسب اجازه ازرسول گرامی اسلام، روح ايشان رابا خودبه ملكوت اعلي برد، پيامبرآرام آرام چشمان مبارك خودرابرروي هم گذاشتند وباقلبي اندوهگين ازنافرماني امت ونگران ازآينده اهل بيتش ازاين ديارفاني رخت بربست وبه جوارحق تعالي شتافت.
واقعه جانگداز
امروز به یاد سبط اکبر رسول خدا، امام حسن مجتبی علیهالسلام و آن همه مصیبت و اندوه و درد و رنج و مظلومیت جانکاه، چشمان تمامی دوستدارانِ حتّی و عاشقان معنویّت و شیفتگان ولایت علوی میگرید. در آخرین روزهای ماه صفر واقعه جانگداز شهادتش، طراوت و شادابی همه بوستانهای جهان را به خزان کشید. شقایق با داغ از زمین میروید و لاله، رنگِ خون مطهر او را بر چهره دارد. بنفشه از اندوه او سر به گریبان است و چشم نرگس به یاد او نگران است. اگر ابر میبارد غربت او را میگرید و اگر رعد میغرّد، حماسههای حیات جاودانه او را فریاد میزند. هر صخره استوار نشان از عزم راسخ او دارد و هر قلّه سترگِ کوهسار از همّت بلند او سخن میگوید.