قطعه ادبي در مورد دفاع مقدس
- سلام بر تنها ره سعادت، سلام بر ایمان، جهاد، شهادت، سلام بر سجاده های سرخ عبادت، سلام بر زندگی منهای حقارت، سلام بر آیه اسارت، سلام بر هراس از خسارت، سلام بر آزادگان جبهه اسارت.
- سلام بر لکّه های پایدار خون، سلام بر عشق مساویست با جنون.
- سلام بر ترانه های تنهایی، سلام بر نواهای نینوایی، سلام بر جنگ با رسوایی، سلام بر غزلهای جدایی، سلام بر تاولهای شیمیایی، سلام بر پایان شکیبایی، سلام بر نماز نهایی، سلام بر زخم رهایی، سلام بر وجه خدایی.
- سلام بر ترکشهای مأمور، سلام بر تیرهای معذور، سلام بر اشکهای مستور، سلام بر مختاران مجبور.
- سلام بر عشق آسمانی، سلام بر ارواح آن جهانی، سلام بر پرنده های زندانی.
- سلام بر روزهای پر رمز و راز، سلام بر پرچمهای سرافراز، سلام بر شبهای پر تک و تاز، سلام بر اذان نماز، سلام بر قنوتهای پر سوز و گداز، سلام بر زخمهای باز.
- سلام بر خبره های تخریب، سلام بر اسطوره های تهذیب، سلام بر منتظران بی شکیب، سلام بر سینه های پر لهیب، سلام بر مسافران غریب، سلام بر معصومیّت های بی فریب.
- سلام بر سنگر و سوله، سلام بر خشاب و گلوله، سلام بر تفنگ دو لوله.
- سلام بر میدانهای مین، سلام بر سنگرهای کمین، سلام بر جگر پاره پاره ی زمین، سلام بر اصحاب یمین.
- سلام بر دریاهای دلخسته، سلام بر آتشفشانهای لببسته، سلام بر سیمرغان پر شکسته، سلام بر مهاجران همدسته، سلام بر سبکباران از قفس رسته.
- سلام بر دست شستگان از جسم و جان، سلام بر بی غصگان آب و نان، سلام بر سه طلاقه کردگان خانمان.
- سلام بر سنگرسازان بی سنگر، سلام بر قایق سواران بی لنگر، سلام بر مین شکاران بی اگر.
- سلام بر شانه های لرزان، سلام بر چشمان باران، سلام بر قبرهای یاران، سلام بر کارون و کرخه نور و نیسان.
- سلام بر لبهای خشکیده، سلام بر نخلهای خسبیده، سلام بر میوه های رسیده.
- سلام بر سوره های مقاومت، سلام بر جانهای پرطاقت.
- سلام بر سوت انفجار، سلام بر سوره انفطار، سلام بر شبهای تیره و تار، سلام بر چشمهای بیدار، سلام بر پلکهای خمار، سلام بر لحظه های بی تکرار، سلام بر معجزه های ایثار.
- سلام بر خط شکنان اضطراب، سلام بر شب بیداران پر التهاب، سلام بر یک دست تفنگ یک دست کتاب، سلام بر نامه های بی جواب، سلام بر بچه های ابوتراب(ع).
- سلام بر ایستگاه حسینیه، سلام بر پادگان دوکوهه، سلام بر شهر شهید هویزه، سلام بر اذان خط شلمچه، سلام بر مظلومان حلبچه.
- سلام بر فاتحان فاو، سلام بر موشکهای تاو، سلام بر لودرهای پُر کندوکاو.
- سلام بر هوای مه آلود، سلام بر اتوبوسهای گل اندود، سلام بر چادرهای بی دود، سلام بر راهکارهای پر سود.
- سلام بر جنگیها، سلام بر بی رنگیها، سلام بر دلتنگیها، سلام بر بی دنگ و فنگیها.
- سلام بر تک بیت جماران، سلام بر دو بیتی عریان، سلام بر قطعه شهیدان، سلام بر غزل عرفان، سلام بر چارپاره گمنامان، سلام بر قصیده ایمان، سلام بر ترکیب بند جانبازان، سلام بر مثنوی بی پایان.
- سلام بر تشییع بی جنازه، سلام بر ایثار بی اجازه، سلام بر گمنامان پر آوازه، سلام بر عشق بی اندازه.
- سلام بر تدارکات، سلام بر مخابرات، سلام بر ادوات، سلام بر تسلیحات، سلام بر تبلیغات، سلام بر صلوات.
- سلام بر مردان جنگ، سلام بر قطار فشنگ، سلام بر خط شکنان زرنگ، سلام بر خاطرات قشنگ.
- سلام بر تنهای بی سر، سلام بر سرهای بی پیکر، سلام بر جنازه های در به در، سلام بر مادرهای بی قبر، سلام بر قبرهای بی مادر.
- سلام بر ساحل کارون، سلام بر ناله ی محزون، سلام بر برادران ناهمخون، سلام بر جزیزه ی مجنون.
- سلام بر وضوی در دجله، سلام بر وفور حجله.
- سلام بر بسم الله رمز شروع، سلام بر میش و گرگ طلوع، سلام بر شکوه رکوع، سلام بر خلوص و خضوع.
- سلام بر پشت نوشته های لباس، سلام بر همدردان ناشناس، سلام بر سنگرهای پاس، سلام بر جنازه های عطراگین تر از گلهای یاس، سلام بر خداداران آس و پاس.
- سلام بر سوره ی فیل، سلام بر پرنده ی ابابیل، سلام بر قرآن ترتیل.
- سلام بر مناجات سحرگاه، سلام بر نرمشهای صبحگاه، سلام بر رزمهای شامگاه، سلام بر بچه های پایگاه.
- سلام بر سینه کش خاکریز، سلام بر پامرغی و سینه خیز، سلام بر ترکشهای تیز، سلام بر موسیقی ویز ویز، سلام بر موذنان سحرخیز.
- سلام بر چتر منوّر، سلام بر جنازه های معطر، سلام بر خون های مطهّر، سلام بر کربلای مکرّر، سلام بر قرآن مصوّر.
- سلام بر ویلچرهای خستگی ناپذیر، سلام بر بجا ماندگان سر به زیر، سلام بر قطع نخاعیهای شیر ، سلام بر سنگ صبوران بی نظیر.
- سلام برمظلومیت بستان، سلام بر آفتاب تیز تابستان، سلام بر بارانهای بی چتر زمستان.
- سلام بر هویزه و مهران، سلام بر سوسنگرد و دهلران، سلام بر قصرشیرین و باختران، سلام بر سرپل ذهاب و شاخ شمیران، سلام بر خرمشهر و آبادان، سلام بر خرابه های بمباران، سلام بر فکه و موسیان، سلام بر کربلای ایران.
- سلام بر وصیتنامه ها، سلام بر نصیحتنامه ها، سلام بر پیچ انگیزه و کانی مانگاها، سلام بر درّه ها و تپّه ها، سلام بر قله ها و صخره ها، سلام بر نگفته ها و بی قافیه ها، سلام بر خط ها و نقطه ها.
- سلام بر روح خدا، سلام بر نوح خدا، سلام بر نور خدا، سلام بر خمینی، ارواحنا لِتُراب مَقْدَمِهالفَداء
امضايي با اشك
“آخر پسرم تو كه بلندي قدت، زوركي به اندازه يك تفنگ برنو ميرسد، به خيالت جبهه رفتن بچه بازي است. ببينم اصلا زورت ميرسد تا اگر لازم باشد، يك نارنجك جنگي را بيست، سي متر پرتاب بكني؟!” محمدحسين از حرف پدر سرش را انداخت پايين. اما هنوز نااميد نشده بود و اين بار رو كرد به مادر و گفت: “مامان شما يك چيزي بگو. بچههاي سيزده ساله توي خرمشهر، چطوري با تانكهاي دشمن جنگيدند. تازه من كه يك سال هم از آنها بزرگتر هستم". مادر با نگراني ميان نظر شوهرش و درخواست پسرش مانده بود. به ناچار حد وسط را گرفت و پس از مكثي گفت: “چه بگويم مادر جان. اين جوري كه پيداست، اين جنگ حالا حالاها ادامه دارد. ميداني تا بخواهند خرمشهر و قصر شيرين و شهرها و آباديهاي ديگر را از دست دشمن پس بگيرند، چند سال طول ميكشد. خب انشاالله بزرگتر كه بشوي، تو هم به آرزويت ميرسي و به سلامتي ميروي جبهه و با پيروزي هم برميگردي.”
جواب منطقي مادر هم، محمدحسين را قانع نكرده بود و دنبال بهانة ديگري بود و نگاهي به برادر و خواهرهايش انداخت و گفت: “حالا خدا رحم كرده هفت تا بچه داريد. اصلا من هم كه نباشم، زياد معلوم نميشود."
مادر استكانها را برداشت و قبل از رفتن به آشپزخانه جواب داد: “مادر جان مگر نديدي آن دفعه هم كه با همكلاسيهايت بدون اجازه رفته بودي، بابات چطوري آمد جبهه و پيدايت كرد و برت گرداند به خانه. از من گفتن، باز هم كه بروي، هر جوري شده ميآيد دنبالت. كاري ندارم. اما آن وقت پيش رفيقات براي خودت هم بد ميشود.” محمدحسين شب تا صبح هزار جور فكر به ذهنش آمد. اول صبح، وقتي مادر مشغول آماده كردن صبحانه بود، از فرصت استفاده كرد و در كمد را باز كرد. شناسنامة خودش را بيرون آورد و گذاشت توي كيف مدرسهاش. شب كنار سفرة شام به حال قهر دست به غذا نزد. مادر بشقاب شام را هل داد مقابلش و پرسيد: “چي شده بازم. محمد هنوزم كه پكري؟!". پدر زير چشمي پسر را برانداز كرد و بعد ليواني آب نوشيد و گفت: “سلام بر حسين شهيد. لعنت بر يزيد.” محمدحسين رنگ چهرهاش به ناگاه تغيير كرد و بيدرنگ نامهاي از جيب بيرون آورد و گذاشت جلوي پدرش. پدر لبهايش را پاك كرد و گفت: “چيه. نمره كم آوردي محمدحسين. نامه مدرسه است؟!". محمدحسين سر پايين انداخت و با شرم گفت: “شما اگر واقعا از ته دل گفته باشي سلام بر حسين، پس بفرماييد اين نامه را امضاء كنيد بابا جان". پدر نگاهي به پارچ آب انداخت و نگاهي به نامه با مهر پايگاه بسيج و پس از مكثي رو به محمدحسين كه دل توي دلش نبود گفت: “پس تو هم شناسنامهات را دستكاري كردهاي؟!". محمدحسين قلبش ريخت و سرش را پايين انداخت و به آرامي گفت: “با اجازة شما. به كمتر از شانزده سالهها، اجازة جبهه رفتن را نميدهند.” پدر بعد از تأملي نگاهش را دوخت به چهرة مصمم و اميدوار محمدحسين. وقتي رضايت نامه را برداشت، قطرهاي اشك از چشمهايش روي برگه افتاد. جوهر امضايش با اشك قاتي شد.
چرا فکه به قتلگاه شهدا معروف است
گلعلی بابایی میگوید: نقطهای که 120 شهید «والفجر مقدماتی» را پیدا کردیم، یک گودی بزرگی و جانپناهی برای رزمندگان و مجروحان و حتی پیکرهای شهدا بود؛ وقتی منطقه به محاصره دشمن درآمد، عراقیها به برخی مجروحان تیرخلاص میزنند و بعضیها از آنها را با خودشان به اسارت میبرند.
زمان همه چيز را كهنه مي كند، مگر خون شهيد را
اگر دهها سال ديگر هم بگذرد، آنچه بايد به عنوان بالاترين ارزشها محسوب بشود، همين ارزش شهادت و فداكارى شهيدان عزيز ماست. زمان، همه چيز را كهنه مىكند؛ مگر خون شهيد را. ببينيد از زمان شهادت سيدالشهداء (عليهالصّلاة و السّلام) قرنها گذشته است؛ اما ياد شهيدان و خون شهيدان، روزبهروز اثرش برجسته تر شده است .
همهى شهيدان عزيزند. در همهى زمانها، شهيد ذىقيمت است؛ اما بعضى از شهيدان عزيزترند. شهيدان عزيزتر چه كسانى هستند؟ آن كسانى كه در مقاطع حساس به داد اسلام رسيدند و خودشان را فدا كردند. اگر اين حساب درست باشد، به نظر من شهيدان انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى، از جملهى عزيزترين شهداى طول تاريخند. چرا؟ چون در اين زمان، اسلام از هميشه غريبتر شد. دشمنان اسلام، ابرقدرتها و مستكبران، دنياطلبان و وحشىصفتان، در طول سالهاى متمادى به جان اسلام و مسلمين افتادند؛ همهى ابزارها را براى كوبيدن اسلام به كار بردند؛ چه پولها خرج كردند، چه نقشهها كشيدند، و در طول سالهاى استعمار، چه لطماتى بر ملتهاى مسلمان وارد كردند. در چنين روزگار غربتى بود كه انقلاب بزرگ ما و رهبر عظيمالشأن و ملت بزرگوارمان به پا خاستند. اين جوانان و فرزندان و عزيزان شما كه در جبههها و پشت جبههها به شهادت رسيدند، در مقابل همهى قدرتهاى ظالم عالم قد علم كرده بودند؛ اين شوخى نيست.
یاد آنانکه رسیدند تا خدا . . .
دل دوبــاره عشــــق قسمت کرده است
یــــاد کاوه، یــــــاد همّـــت کـرده است
یـــاد ســـــــرداران بی سر کرده است
یــــاد بـــــدر و یـــاد خیــبر کرده است
یــــــاد مجـــنون و شلـمــچه کرده است
یـــــــاد غــــوغای حـــلبــچه کرده است
یــــاد فـــکّــه، یــاد مــهران کرده است
یــــاد نجــــوا های چــمران کرده است
یـــاد سـربنــدهای یا زهـــرا (س) بخیر
یـــــاد آن دل های چون دریـــــا بــــــخیر
یــــــــاد آن نـــام آوران بـــی ریـــــــــا
یـــاد آن جان بر کـــفان جبـــهـــــــه ها
یـــــاد ســـنگـــــــرهـــای تــوأم با صفا
نیــمـــه شبـــهــا ذکـــر حـــقّ، یاد خـدا
یــــاد ســــــرباز شــــــهید بی پـــلاک
یــــــاد آن تــن های افتـــاده به خـــاک
“سروده : محسن زعفرانیه”