آموزگار نور در برابر ظلمت
سلام خدا بر او که نامش یادآور شکیبایی و استقامت و راهش
مسیر عشق و ایمان است.
او که در پایداری و شکست ناپذیری اسطوره تاریخ و در طاعت و
ولایت پذیری اسوه زمان است.
او آموزگار نور در برابر ظلمت، معرفت در برابر جهالت، عزت در برابر
ذلت و ایمان در برابر پوچی است.
او که در پاسخی کوبنده در وصف مصیبت ها و صحرای کربلا جز
به “ما رأیت الّا جمیلا" نگفت، و زیبایی ایمان و اسرار عشق را
به رخ همه عالمیان کشید.
او عقیله بنی هاشم، زینت پدر، دُردانه حیدر،
ودیعه فاطمه(سلام الله علیها)، زینب کبری (سلام الله علیها) است.
غنچه قلب زینب (سلام الله علیها)هر روز با دیدن برادر می شکفت،
و این نگاه برادر بود که هر روز، گل وجودش را آبیاری می کرد.
خدایا پس از شهادت برادر، بر قلب زینب چه گذشت!
به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، آمده بود تا عشق را مبهوت
لحظه های زلالش کند.
آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار
را به نمایش گذارد.
آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند.
مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد.
آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد، فریادی که پژواک آن هنوز هم
از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
ظلم همواره هست، اما او چون قامتی ایستاده و پشتوانه دلهای
شکسته در برابر ظلم و ظالم و مدافعی برای حق بود.
چرا که او پرورش یافته خاندان ولایت و خانه رفیع امامت بود.
فصاحت و بلاغت را از پدر، عصمت و نجابت را از مادر، حلم و
شکیبایی را از برادر، و قوت قلب و مظلومیت عینِ ایستادگی
را از حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)آموخته بود.
خطبه اش آن هنگام که سر برادر بر نیزه ها گل کرده،
و دشت کربلا از لاله های خونین پر پر شده سرخ گشته بود،
با نغمه ها و واژه های قرآنی،لرزه بر دل یزید و یزیدیان انداخت؛
و اگر آن نطق آتشین او در کاخ یزیدیان نبود، داستان جانسوز
آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی
سپرده می شد.