شيوه ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
1 تربيت راويان
از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى، احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر اکرم، اميرمومنان عليه السلام، امام صادق عليه السلام را وامى داشت به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد. لذا اينك از آن امام در هر زمينه اى روايت وجود دارد.
آرى، راويان با فراگرفتن هزاران حديث در علومى چون تفسير، فقه، تاريخ، مواعظ، اخلاق، كلام، طب، شيمى و … سدى در برابر انحرافات ايجاد كردند. امام صادق عليه السلام مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرده است. پس آنها را از من روايت كنيد. (1)
محمد بن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت. (2) و حسن بن على وشا مى گفت: من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه مى گفتند: جعفر بن محمد برايم چنين گفت. (3)
اين حجم گسترده از راويان در واقع، كمبود روايت از منبع بى پايان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام به موفقيت لازم دست يافت.
آرى، روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل تسنن نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند. ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده اند كه مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اكثر اصول اربعماءئه از امام صادق عليه السلام است و همچنين اصول چهارصدگانه اساسى كتب اربعه شيعه (كافى، من لايحضره الفقيه، التهذيب، الاستبصار)را تشكيل دادند.
2- تربيت مبلغان و مناظره كنندگان
علاوه بر ايجاد خزائن اطلاعات (راويان) كه منابع خبرى موثق تلقى مى شدند، حضرت به ايجاد شبكه اى از شاگردان ويژه همت گمارد تا به دومين هدف خود يعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات را از چهره دين بزدايند. هشام بن حكم، هشام بن سالم، قيس، مؤمن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعين و … از اين دست شاگردان مبلغ هستند. براى نمونه، مناظره اى از صدها مناظره را با هم مى خوانيم:
هشام بن سالم مى گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بوديم كه مردى از شاميان وارد شد و به امر امام نشست. امام پرسيد: چه مى خواهى؟
گفت: به من گفته اند شما داناترين مردم هستيد، مى خواهم چند سؤال بكنم. امام پرسيد: درباره چه چيز؟
گفت: در قرآن، از حروف مقطعه و از سكون و رفع و نصب و جر آن.
امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. او گفت: من مى خواهم با خودتان سخن بگويم. امام فرمود: اگر بر او پيروز شدى، بر من غلبه كرده اى! مرد شامى آن قدر از حمران سؤال كرد و جواب شنيد كه خود خسته شد و در جواب امام كه: خوب چه شد؟ گفت: مرد توانايى است. هر چه پرسيدم، جواب داد. آنگاه به توصيه امام حمران سوالى پرسيد و مرد شامى در جواب آن درمانده شد. آنگاه خطاب به حضرت گفت: در نحو و ادبيات مى خواهم با شما سخن بگويم. حضرت از ابان خواست با او بحث كند و باز آن مرد ناتوان شد. تقاضاى مباحثه در فقه كرد كه امام زرارة بن اعين را به وى معرفى كرد. در علم كلام، مؤمن الطاق، در استطاعت، حمزة بن محمد، در توحيد، هشام بن سالم و در امامت، هشام بن حكم را معرفى كردند و او مغلوب همه شد.
امام چنان خنديد كه دندانهايش معلوم شد. مرد شامى گفت: گويا خواستى به من بفهمانى در ميان شيعيانت چنين مردمى هستند. امام پاسخ داد. بلى! و در نهايت او نيز در جرگه شيعيان داخل شد. (4)
3- برخورد با انحرافات ويژه
امام علاوه بر آن دو حركت اصولى، براى رفع انحرافات ويژه نيز مى كوشيد، مانند آنچه از مرام ابوحنيفه در عراق گريبان شيعيان را گرفته بود، يعنى مذهب قياس.
چون در عراق تعداد زيادى از شيعيان نيز زندگى مى كردند و با سنى ها از حيث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آميخته بودند، لذا احتمال تاثيرپذيرى از قياس وجود داشت. يعنى يك آفت درونى كه مى توانست شيعيان را تهديدكند، لذا امام در محو مبانى مذهب قياس و استحسان تلاش كرد.
مبارزه با برداشت هاى جاهلانه و قرائتهاى سليقه اى از دين نيز در مكتب امام جايگاه ويژه اى داشت و حضرت علاوه بر حركت كلى و مسير اصلى، به صورت موردى با اين انحرافات مبارزه مى كرد. از جمله آنها حكايت معروفى است كه با هم مى خوانيم:
حضرت مردى را ديد كه قيافه اى جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوايى دزديد و به سرعت زيرجامه اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از ميوه فروشى سرقت كرد و به راه افتاد. وقتى به مريضى مستمند رسيد، آنها را به او داد. امام صادق عليه السلام شگفتزده نزد او رفت و گفت: چه مى كنى؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم و خدا مى فرمايد: (من جاء بالسيئة فلا يجزى الا مثلها)؛ هر كس كار بدى بكند كيفر نمى بيند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.
از طرف ديگر چون خدا مى فرمايد: (من جاء بالحسنه فله عشرا مثالها)؛ هر كس يك كار نيك انجام دهد، برايش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چيز (دو نان و دو انار) را به فقير دادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم، 36حسنه برايم مى ماند!
امام در برابر اين برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك و احاطه كامل به مبانى فهم آيات بنا شده بود، پاسخ داد كه (انما يتقبل الله من المتقين)؛ خداوند كار نيك را از متقين قبول دارد. يعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمى تواند مترتب باشد.
آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهل بيت رسالت، سبب شد مردانى پاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل كنند كه هرگز مبانى فكرى قرآن و دين را به خوبى نفهميده اند و از اين روى همواره، خود و پيروانشان را به راه خطا رهنمون مى شوند.(5)
1- رجال نجاشى، ج 1، ص 78 و79/ معجم رجال الحديث، ج 1، ش 28.
2- رجال كشى، ج 1، ص 386.
3- همان، ص 138 و139.
4- بحارالانوار، ج 47، ص 408.
5- وسايل الشيعه، ج 2، ص 57.
ساده زيستى و همرنگى با مردم
امام همانند مردم معمولى لباس مى پوشيد و در زندگى رعايت اقتصاد را مى كرد. مى فرمود: بهترين لباس در هر زمان، لباس معمول همان زمان است. لذا (1) گاه لباس نو و گاه لباس وصلهدار بر تن مى كرد. لذا وقتى سفيان ثورى به وى اعتراض مى كرد كه: پدرت على لباسى چنين گرانبها نمى پوشيد، فرمود: زمان على عليه السلام زمان فقر و اكنون زمان غنا و فراوانى است و پوشيدن آن لباس در اين زمان، لباس شهرت است و حرام … پس آستين خود را بالا زد و لباس زير را كه خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زير را براى خدا و لباس نو را براى شما پوشيده ام. (2)
با اين همه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمى داد، امتيازى براى وى و خانواده اش در نظر گرفته شود. و اين ويژگى هنگام بروز بحران هاى اقتصادى و اجتماعى بيشتر بروز مى يافت. از جمله در سالى كه گندم در مدينه ناياب شد، دستور داد گندم هاى موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم كه خوراك بقيه مردم بود، تهيه كنند و فرمود: «فان الله يعلم انى واجدان اطعمهم الحنطه على وجهها ولكنى احب ان يرانى الله قد احسنت تقدير المعيشه.»
خدا مى داند كه مى توانم به بهترين صورت نان گندم خانواده ام را تهيه كنم؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامهريزى صحيح زندگى ببيند.
1- بحارالانوار، ج 47، ص 54.
2- اعيان الشيعه، ج 1، ص 660. 6- همان، ص 59.
فضایل اسدالله الغالب امیرالمومنین مولا علی (ع)
اصبغ بن نباته از حضرت علىّ بن ابى طالب (ع) روايت نموده كه پيغمبر خدا (ص)، به من فرمود: يا علىّ آيا میدانى معنى شب قدر چيست؟ عرض كردم: نه يا رسول اللَّه! پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند تبارك و تعالى در آن شب به تقدير و سرنوشتى كه در روز قيامت خواهد بود، قضا و حكم، و اندازهگيرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولايت تو بود، و نيز ولايت امامان از نژاد تو، تا روز قيامت. معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250
دنیا محتاج قرآن است
سخنان حضرت آیتالله خامنهای مد ظله عالي
و بدانید عزیزان من! امروز دنیا محتاج قرآن است؛ چه قبول کند و اعتراف کند و چه اعتراف نکند. امروز دنیا در خلأ هویّتی است، در خلأ فکری است، در خلأ ایمانی است؛ انسان بیایمان مثل یک میوهی پوک و ازدرونخالی میمانَد.
بشر دیگر متاعی برای قانع کردن ذهن و دل و جان انسانها ندارد که ارائه کند. میگویند، میبافند، امّا در دلهای مردم قبول پیدا نمیکند. قرآن چرا. اگر چنانچه رشحهای از رشحات قرآن -نه کلّ قرآن، [فقط] یک رشحهای از رشحات قرآن- با بیان متناسبِ امروز فرستاده بشود، دلها جذب میشود؛ ما خودمان این را داریم تجربه میکنیم، این را داریم میبینیم؛ امروز بشر، محتاج قرآن است.
در این دنیای پیچیده، در این دنیای طوفانی، در این دنیای سرشار از معضلات -این قدرتها، این پیشرفت علمی- اینجا است که قرآن وقتی وارد میدان میشود، وقتی حرف میزند «اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَمُ»، آدم این را حس میکند که واقعاً «یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَمُ وَ یُبَشِّرُ المُؤمِنینَ».
در قرآن و با قرآن عزّت هست، قدرت هست، پیشرفت هست، رفاه مادّی هست، تعالی معنوی هست، گسترش فکر و عقیده هست، شادی و سکینهی روح هست؛ سکینه و آرامش روح؛ هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینه و آرامش موجب میشود ایمان انسان روزبهروز افزایش پیدا کند.
بعد دوم شخصیت شاعر انقلاب، مرحوم سبزواری
کار انقلابی بدون دردسر نمیشود. انسان انقلابی باید خودش را آمادهی مواجهه با هرچیزی کند. این را حسین آقاممتحنی، یا همان «حمید سبزواری» خودمان، خیلی خوب میدانست. برای همین خودش را آمادهی هرچیزی کرده بود. از اخراج از ادارهی فرهنگ تا پنهان شدن در اسفراین و کار در معدن کرومیت و منگنز و بانک بازرگانی و … اما سبزواری کسی نبود که با این چیزها میدان را خالی کند و پا پس بکشد. برعکس، گویا این اتفاقات موجب شده بود تا او انقلابیتر شود با عزم بیشتری مبارزات را ادامه دهد.
سبزواری انگار خوب فهمیده بود که انقلاب نیاز به «هنر» و «رسانه» برای پیشبرد اهداف خود و جا باز کردن در قلوب مردم دارد. برای همین هم «شعر» را انتخاب کرد. و چه هنر و رسانهای بهتر از شعر! آن روزها، رژیم حتی مانع تشکیل جلسات شعری میشد که از آنها بوی نهضت انقلاب میآمد. برای همین، خیلی از انجمنها و جلسات شعر، بهصورت مخفیانه برگزار میشد. سبزواری هم جسته و گریخته در برخی از آنها شرکت میکرد. مشفق کاشانی و اوستا و شاهرخی و سپیده کاشانی، یاران همیشگی این جلسات انقلابی شعر بودند. بعضی روزها، آیتالله خامنهای هم در آنها شرکت میکرد. کمکم سبزواری هم جزو ثابت شعرای انقلاب شد.