معروف ترین شاگرد ایرانی امام صادق(ع) که بود؟
«جابربن حیان» شاید یکی از معروف ترین شاگردان امام صادق(ع) باشد. دانشمندی که در میان ۴هزار شاگرد پیشوای ششم شیعیان و در دوران شکوفایی علمی و کلاس های درس پرشمار امام صادق(ع) در علم کیمیاگری چهره شد و حالا سالهاست که از او به عنوان «پدر علم شیمی» یاد می شود. چهره ای که یکی از مشهورترین دانشمندان ایرانی نیز به شمار می رود. شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» می شناسند.
پدر ایرانی شیمی
بوموسی جابر بن حیان، کیمیاگر برجستهٔ ایرانی، در سال ۱۰۰هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. پدر او یک داروساز شناخته شده و از پیرو ان اهل بیت (ع) بود که به دلیل تلاش در بر اندازی حکومت بنی امیه دستگیر شد و به قتل رسید. جابر در زمان قتل پدرش کمتر از یک سال سن داشت. علاقه مندی جابر به حرفه و نوشته های باقی مانده از پدرش، سبب شد تا او نیز به داروسازی پرداخته و البته همزمان با ان، به یادگیری علوم دیگر هم بپردازد. برای همین، ایران را به مقصد عراق ترک کرد تا در کوفه، تحقیقات خود را دنبال کند. به همین دلیل به او صفت «کوفی» داده اند که البته اشاره به زادگاه او نیست.جابر، علاوه بر علم داروسازی، از کیمیاگران و فیلسوفان بنام عصر خود بود و البته بیشتر این شهرت را مرهون شاگردی پیشوای ششم شیعیان می دانست. ذبیح الله منصوری در کتاب ترجمه شده «امام صادق مغز متفكر شيعه» از قول جابر می نویسد: «همه این علم (شیمی یا کیمیاگری) را از محضر مولايم جعفر بن محمد(ع) آموخته ام.» «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است هم، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و می گوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون می گوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.»
جابر نخستین شیمیدان ایرانی است. اواولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بیتردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد.
شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است: «جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است. »
زمین بازی کودکان
بازی بهترین شکل آموزش برای کودک است. او مراحل زندگی آینده خود را در قالب بازی تمرین می کند. گویا دوران خردسالی انسان درست مانند دوران خردسالی بشریت است. بازی برای کودک از آن جهت مهمترین فعالیت به شمار می آید که تمرینی است برای زندگی. کودک نیاز به جنب و جوش دارد آن هم در فضای باز مخصوص در محیط های عمومی و همراه با کودکان دیگر. در بازی کودکان باید رشد و پیشرفت ذهنی توأم با رشد بدنی باشد. کودک با یادگیری مفاهیم رنگ، حجم، صوت و … عناصر وسیعتری را برای بازی بدست خواهد آورد. بازی تمرینی برای تسلط روحی و جسمی بر زندگی واقعی است. جامعه شناسان منشأ فعالیت های هنری را بازی می دانند. برای گسترش سطح فرهنگ و هنر جامعه باید آموزش هنری را از دوران کودکی شروع کنیم. روانشناسان بازی را به دو نوع جسمی و اجتماعی تقسیم می کنند. هر دو نوع بازی نیاز اساسی کودک است . بازی اجتماعی بهتر می تواند نیاز بچه ها را برآورده سازد، کودک از خلوت خود به نوعی لذت می برد و در جمع به نوع دیگر هیجان خود را نشان می دهد. بازی های انفرادی بیشتر توانایی های فردی و استقلال کودک را تقویت می کند، در بازیهای اجتماعی کودکان از خود رفتار بروز می دهند و ارتباط، گفتگو و همکاری متقابل را یاد می گیرند. توجه به کودک در فضای شهر و محیط عمومی ، مهمترین وظیفه ای است که باید به آن پرداخته شود، زیرا کودکان آینده ساز کشور خود هستند، مدیران، نخبگان و افراد موفقی که به آنها نیاز داریم، به همین دلیل است که در تمام شهرهای جهان توجه ویژه ای به تربیت، رشد ، آگاهی و اعتماد به نفس کودک می شود.
«امام حکمت و زهد»
یا صادق آل محمد علیهالسلام ! دردا که ظالمان، تو را نفهمیدند و حکمت زهدت را درک نکردند؛ آنجا که علوم پنهان شده سینهات را به تشنگان خویش هدیه میکردی، تا کاروانها چون کالایی گرانبها، کلامت را از این سوی به آن سو تحفه برند.
تو را ظالمان عباسی، از این دیار به آن دیار روانه کردند تا مظلومیت جد خویش را دیگر بار به تصویر بکشی و سرانجام شهادت، صداقت تو را در عشقورزی، به مُهر سرخ خویش تأیید کرد.
«ای پر کشیدنت گذر از درد و داغها دارد هنوز عطر تو را کوچه باغها
دنیا شد از تو روشن و آخر شدی خموش این است سرنوشت تمام چراغها»
ستاره دنبالهدار
در سوگ تو چه سخت میگذرد بر دل ای امام صداقت و راستی! غروب سرخ تو، یادآور غروب خورشید در دریایی است که آمیخته علم و زهدی پیامبر گونه بود و در افقهای دوردست تو شاگردان موج، هنوز به سر و سینه میزنند؛ دریای بیادعایی که سیاست و ملک را به اهل آن واگذاشت.
امروز، شقایقی دیگر از آل رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، را بر شانه میبرند تا تنگنای زمین را به سمت آسمان طی کند.
امامی که کتاب علوم نورانیاش را در سینه شاگردانش جاگذاشت تا یادگار ششمین ستاره دنبالهدار آسمان امامت باشد. دردا که غم تو، بغضی سنگین در جانمان انداخته است دردا!
از طایفهای کشته تیغ عشق
صدای سفر میآید. مردی از تبار نور و عرفان، به آوایی حزین، نغمه خداحافظی میخواند و کوچههای غربت جهان، زیر گامهایش سر خم کردهاند تا عبور تمام صداقت را در خویش احساس کنند.
یا صادق آل محمد(ع)! چگونه با نگاه روشن تو وداع گوییم که هر لحظه، کام تشنه جانمان در آرزوی شنیدن توست تا جرعهای از کشف و کرامات تو را توشه راه خویش کنیم.
این سو تلخی رفتار شهر و نوشانیدن جام زهر و آن سو، تهنیت و شادی فرشتگان در پیوستن تو با ابدیت، جاری است و به راستی که:
«این طایفه سرنوشتشان معلوم است یا کشته تیغ عشق یا مسمومند»
در سوگ صادق علیهالسلام
به راستی دوزخ جهان برای مردان بهشتی، تنگنای سیاه و تاریکی است که جز پریدن مرغ روحشان چارهای دیگر نیست و امشب، امام صداقت و مهرورزی، به بالاترین قله حقیقت قدم میگذارد و زهر کینه در جویبار سرخ اندام مبارکش، تلنگری برای پرواز او تا عرش خواهد شد.
امشب، اذان که میگویند، گلدستههای شهر در سوگت کمر خم میکنند تا تعظیم رکوع نماز را دلشکستهتر از همیشه زمزمه کنند. چه سنگین است خاموشی شمعی که پروانگان عشق را به دور حریم خویش، عشقورزی میآموخت.
«بس که از سوز دل پروانه گریانم چو شمع اشک میریزد سحر هر شب به دامانم چو شمع
آه ای بختسیه بگذار یک شب تا سحر بر فراز دوست شمعی بر فروزانم چو شمع»
زیرنویس
شهادت ششمین امام شیعیان، بنیانگذار تعادل اندیشه و نخستین پایه گذار عرفان در اسلام، حضرت امام صادق علیهالسلام را تسلیت میگوییم.
«وقتی تو رفتی...»
یک روز، وقتی کبوتران و سروها بیدار شدند، کسی به دیدنشان نیامد و احوال تنهایی دلشان را نپرسید.
یک روز، وقتی کوهها با آمدن خورشید پلک گشودند، نسیم، عطر تو را برایشان به ارمغان نبرد.
یک روز، وقتی زمین نفس کشید، عطر لبخند تو را حس نکرد و سوز زمستان، تا مغز استخوانش را لرزاند.
تو که نیامدی، دنیا مثل همه دیوارهای گلی، زیر برفهای فراموشی لرزید.
باران مهربان امامت
هنوز صدای هقهق شببوها در کوچههای بعد از تو سرگردانند.
منصور دوانیقی، لبخند میزند به آینههای وحشتزده روبه رویش. منصور، عطر امامت پیوسته تو را حس میکرد. گمان میکرد بعد از تو، باران رحمت امامت، تشنگی زمین را درنیابد؛ اما باران مهربان امامت، تشنگی زمین را فراموش نمیکند. این باران، ادامه توست؛ همانگونه که تو ادامه عدالت علی علیهالسلام بودی.
ترویج طعم فقه
حس کردی مهمترین وظیفه امامت امروز تو ترویج فقه است. ولایت و امامت و اطاعت از امامت را به شاگردانت آموختی تا دنیا، طعم امامت تو را بچشد.
هنوز دنیا، عطر کلام تو را حس میکند. هنوز هر صبح، عطر سلام تو را از سطرسطر پیشانی خورشید میخوانیم.
تو هنوز زندهای، تو هنوز ادامه داری و تا روزی که عطر امامت جاری باشد، ما عطر تو را احساس خواهیم کرد.
منادی اتحاد و انسجام اسلامی
وحدت اسلامی، ریشه در درسهای تو دارد، انسجام اسلامی، با کلام تو گره خورده است.
عطر تو در جان وحدت و روح انسجام، دویده است. درسهای تو، دستهای اتحاد و یکپارچگی ملتهای مسلماناند.
تو، چشمه هنوز جاری و همیشه جاری اسلامی.
هشت خطر در کمین جوان مومن انقلابی
1) پشت کردن به انقلاب
در راه انقلاب اگر ثبات قدم وجود نداشت، اگر پیوستگی حرکت وجود نداشت، انسان رابطهاش با انقلاب قطع میشود. این بیوفائی به انقلاب است. همیشه بودند کسانی که به انقلاب بیوفائی کردند، به انقلاب دلبستگی خود را کم کردند، به انقلاب پشت کردند.
2) یأس و ناامیدی
جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایهگذاریهای زیادی میکند؛ حواستان جمع باشد. عده ای را به بیتفاوتی میکشاند و عده ای را دلسرد و مأیوس میکند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا میکند؛ همچنان که امید اینگونه است. در مقابل یأسی که دشمن میخواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید.
3) منزوی شدن
از کارهای دشمن، این شد که این مجموعههای مؤمن را منزوی کند. جوان، بیتجربه است. به مجرد اینکه ببیند در یک دستگاه رسمی کشور …دو نفر به او اخم کردند، به او بیاعتنایی کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر میگذارد و او را کند میکند.
4) رفتار تکفیری
من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم.
5) افراط و تفریط
مبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی بدانند؛ همانطور که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی هم ضربه میزند.
6) نفوذ دشمن
جوان حزباللّهی هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او رخنه کند و به نام امر به معروف و نهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که چهره حزباللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده خودتان است.
7) ظلم به دیگران
اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهی حق تعدی کنیم: جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید!
8) انقلابی منفی شدن
انقلابیِ منفی به آن انقلابیای میگفتیم که از میدان کار و تلاش و حرکت، آنجایی که دردسری داشت، عقب میکشید. انقلابی بود، اما انقلابیِ وجاهتطلب و راحتخواه؛ انقلابیای که میگفت من مبارزهام را قبل از انقلاب کردهام، اکنون دیگر میخواهم احترام شوم.