مداحان از جملات و اشعار توهینآمیز در مراسمهای عزاداری پرهیز کنند
مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد واحد همدان بر پرهیز مداحان از جملات و اشعار توهینآمیز در مراسمهای عزاداری تاکید کرد.
مداحان و روضهخوانان اهلبیت(ع) موظف هستند بر اساس منابع مستند روضهها را به صورت صحیح بخوانند و با هدف آشنا کردن مردم با اهلبیت(ع) مراسمات را برگزار کنند و تنها به فکر به گریه انداختن نباشند.
مداحان باید مسأله همدلی و همزبانی که امسال نیز توسط مقام معظم رهبری نامگذاری شده را سرلوحه کار خود قرار دهند.
فلسفه عاشورا، در بطن سخنان حضرت علی(ع) نهفته است، همانگونه که ایشان فرمودهاند «من برای اصلاح جامعه با چهار ابزار امر به معروف، نهی از منکر، سیره نبوی و سیره علوی قیام میکنم که نماد و جلوه سیره نبوی رأفت و مهربانی و نماد سیره علوی شجاعت و دلاوری است.»
نکته اخلاقی از امام سجاد علیه السلام
مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی( ره)
روزی زین العابدین صلوات الله علیه در مسجد الحرام در حال عبادت بودند که دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه میکند بلند میگوید: «اللهم انی اسئلک الصبر». امام زین العابدین علیه السلام با دست مبارک زدند به شانه همین شخصی که طواف میکرد و به او فرمودند: با این دعا از خدا تقاضای بلا میکنی. ما سه نوع صبر داریم: صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت. درخواست صبر، یعنی بلاهایی که سمت من میآید، تحملش را داشته باشم. معلوم میشود به سراغ خط بلا و مصیبت رفتهای و در آن خط داری کار میکنی و میخواهی پاد زهرش را بهدست بیاوری که کمتر تحت فشار باشی. حضرت به او فرمودند: «سئلت البلاء». تو از خدا بلا میخواهی که میگویی: «اللهم انی اسئلک الصبر». بجای این دعا بگو: «اللهم انی اسئلک العافیۀ و الشکر علی العافیۀ.» خدایا من از تو عافیت میخواهم. دقیقا ضد بلاء است این دعا و حتی توفیق شکرگذاری را هم درخواست میکنی. هم عافیت بده، هم توفیق شکرگزاری که به خاطر این عافیتی که به من دادی شکر هم بکنم. حضرت به آن شخص میفرمایند این را از خدا بخواه. روایت مفصل است. در ذیلش حضرت این جمله را فرمودند: «فإن الشکر علی العافیۀ خیر من الصبر علی البلاء.» سپاسگزاری از عافیتی که خدا داده، بهتر است از صبری که نسبت به بلاء داده است. زیرا در مورد بلا چاره نداری. بلاء آمده، چکار میخواهی بکنی؟ صبر در بلا ارزش زیادی ندارد. به همان مقداری که جزع و فزع نکنی ارزش دارد. اما جایی که خدا به تو عافیت داده، شکرش با اختیار خود تو است و فشاری هم بر تو نیست. ارزش این شکر، از ارزش آن صبر خیلی بیشتر است.
دستهایت کو؟ که دلتنگم برای دستهایت...!
تمام دنیا دستهایت را میشناسند. تو را همه با دستهایت میشناسند. دستهایی که دستان خداست و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده. همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست و تمام آبهای دنیا را شرمنده خویش کرده است. دستهای تو را نمیشود نادیده گرفت؛ چون دستان خدا فراتر از همه دستهاست. هر که با دستهای تو بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته… .
دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست. مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش میگرفت و بر در خانههایشان میبرد و سفرههایشان را نمکگیر خویش میکرد. تو فرزند دستهای حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت، ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت. پس از دستان او که نانآور خاک بود، دستهای تو آبآور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.
دستهایت، برکت عشق را در سفرههای عاشقان مینهند. اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات میطلبیم، آب مراد… . از تو عافیت میخواهیم. از دستهای توانگرت، سعادت میخواهیم ای مرد! کاش دستهای تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند. کاش دستهایت به یاری انسان برخیزد و او را وارث صلح و آشتی کند.
قیمت دادن به زندگی
ارزش زندگی به چیست؟ هدف از زندگی چیست؟ تلاش برای زنده ماندن چرا؟ آبادکردن دنیای خود و اطرافیان تا کجا؟ در پاسخ این پرسشها دو دیدگاه کلی می توان ارائه کرد: دیدگاهی مادی و دیدگاهی الهی. اگر انسان دنیا را به تنهایی و منقطع از آخرت در نظر بگیرد؛ آنگاه دیدگاه او به زندگی دنیا و هدف زندگی در دنیا و تلاش برای زنده ماندن در دنیا مادی خواهد بود که در صدد رفاه و آسایش ایجاد کردن برای دنیاست. یعنی دنیا را برای دنیا می خواهد و در پایان هیچ!
اما اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست. آنهایی که در برابر امام حسین علیه السّلام ایستادند و حاضر شدند خون نوه پیامبر خود را بریزند بخاطر این بود که تنها دغدغه دنیایی و رفاه و آسایش خود و خانواده شان را داشتند.
بنابراین محرم به ما می آموزد که نباید در زندگی دیدی مادی گرایانه داشت؛ اینکه برای تشکیل خانواده مادی فکر کنیم، برای تولید نسل مادی فکر کنیم، برای برگزاری مراسم ازدواج مادی عمل کنیم و در نهایت هم ادعا کنیم که ما امت پیامبر اسلام هستیم این حرف با عمل ما سازگار نیست.
محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی
کربلا تنها یک حادثه نیست بلکه یک واقعه است که انسانهای بسیاری در طول چهارده قرن در این مکتب تربیت شده اند. چه بسیار انسانهایی که با حضور در مجالس محرم جهت زندگی خود را عوض کرده اند.
کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد. محرم هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند. محرم به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد. محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است. محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.
محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد. محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است.
با این اوصاف که قطره ای از دریای تربیتی محرم بود دیگر جای تعجب ندارد که محرم انسانها را در یک شب بلکه کمتر از آن متحول نماید. اینکه مشاهده می شود بسیاری از کسانی که گرفتار گناهان هستند که به آنها خوی گرفته اند و عادت آنها شده است، اما این عادت ناروای خود را به حرمت محرم کنار می گذارند. پس محرم عزم آفرین است. عزم بر ترک معصیت الهی. عزم بر کسب فضایل و در یک کلام عزم بر بندگی.