توجیه ایمانی ضرورت حجاب
شک نیست که در هر دینی شرط اول ایمان، تسلیم بودن در برابر حکم خدا و پیامبر اوست و اهل ایمان خود را ملزم می دانند که هر آنچه از ناحیه خداوند بواسطه پیامبرش بر آنها نازل شده را به گوش جان بپذیرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، و معتقدند قوانینی که از جانب خدای عالم قادر حکیم، برای بشری که مخلوق خود اوست صادر و ابلاغ شده نسبت به هر قانون دیگری کامل تر و سزاوارتر به پیروی است. در اسلام منبع این احکام کتاب آسمانی قرآن است که ما را به تبعیت از سنت پیامبر(ص) امر می کند و در سنت پیامبر(ص) نیز سفارش به پیروی از سیره امامان معصوم علیهم السلام به وضوح دید می شود. پس منبع احکام اسلام قرآن، سنت پیامبر (ص) و سیره معصومین علیهم السلام است.
با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب والزام آن برای زن مسلمان به وضوح قابل دریافت است به نحوی که برای فهم آن نیازی به مراجعه به سنت – که در فهم بسیاری از احکام به آن محتاجیم - نیز نداریم.
آیه اول: « وقل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولا یبدین زینتهن إلا لبعولتهن أو آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو إخوانهن أو بنی إخوانهن أو بنی أخواتهن أو نسائهن أو ما ملکت أیمانهن أو التابعین غیر أولی الاربة من الرجال أو الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا إلى الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون » (1)(2)
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را (از بى عفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند; و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.
آیه دوم: « یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنى أن یعرفن فلا یؤذین وکان الله غفورا رحیما »(3)4)
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است; (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
در این دو آیه مجموعا پنج نوع دستور درباره حجاب و چگونگی رعایت آن بیان شده :
دستور اول: «لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند
دستور دوم: « ولیضربن بخمرهن على جیوبهن» (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)
دستور سوم: « ولا یبدین زینتهن إلا لبعولتهن أو… » وزینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا…
دستور چهارم: « ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن» پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود(و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد)
دستور پنجم: « یدنین علیهن من جلابیبهن » جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خویش فرو افکنند.
این دستورهای پنجگانه که در قالب امر و نهی مستقیم از جانب خداوند ابلاغ شده برای توجیه ایمانی لزوم رعایت حجاب برای اهل ایمان کافی است و حجت را بر آنان تمام می کند.(5)
1. النور / 31
2. « ابداء »به معنای اظهار است و مراد از زینت زنان ، مواضع زینت است .
کلمه « خمر » ، جمع خمار است . و خمار آن جامه ای است که زن سر خود را با آن می پیچد ، و زاید آن را بر سینه اش می اندازد . همان مقنعه .
کلمه « جیوب » ، جمع جیب ؛ یعنی سینه ها ، گریبان ها .
« بعوله » یعنی شوهر، و طوایف هفتگانه مذکور محرمهای نسبی و سببی هستند .
کلمه « اربه » به معنی حاجت است و منظور حاجت شهوی است .
مراد از رجال تابعین ، افراد سفیه و ابلهی هستند که تحت قیومیت دیگران هستند و شهوت مردانگی ندارند.
3 . احزاب / 59
4. کلمه «جلابیب» جمع جلباب است و آن جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشانده ؛ کوچکتر از عباء و بزرگتر از خمار .
«یدنین» یعنی پیش بکشند .
5 . برای توضیح بیشتر پیرامون مفاهیم این آیات می توانید به تفاسیر آیات مزبور و روایاتی که در ذیل آن وارد شده مراجعه کنید. لازم به ذکر است که علاوه بر آیات فوق، که دلالت صریح بر لزوم حجاب دارد آیات دیگری نیز وجود دارد که دلالت التزامی بر لزوم رعایت حجاب می کند ( مانند آیه 60 سوره نور، و آیه 53 سوره احزاب ) که علاقه مندان می توانند به کتبی که مستقلا درباره حجاب نوشته شده مراجعه کنند.
نظام بهبود و مديريت بهرهوري
مفهوم حركت بهره وري، ايجاد نظام و مكانيزمي است كه به طور پيوسته تلاشهايي را در راه انطباق فعاليتهاي توليدي و خدماتي يك سازمان با شرايط محيطي متغير انجام دهد تا حاصل آن استفاده هر چه بهتر از منابع در تعامل با محيط دروني و بيروني سازمان باشد.
گروه بهره وري و بهينه كاوي با هدف تعريف، توسعه و مديريت بهره وري در بخش صنعت، همچنين توسعه مفاهيم نوين مديريت بهرهوري و الگوهاي رايج به فعاليت پرداخته و در اين مسير پروژه هاي گوناگوني را به اجرا در آورده است که از آن جمله ميتوان به پروژه هاي زير اشاره كرد:
· شناخت مسائل و ريشه يابي مشكلات
· طراحي نظام مديريت بهرهوري در كشور
· اجراي پروژه كلينيك مشاوره مديريت و بهرهوري در صنايع كوچك و متوسط
· استقرار نظام بهرهوري
· ساماندهي مديريت بهرهوري در شركتهاي مختلف صنعتي
· اندازهگيري و تحليل بهرهوري سرمايه در واحدهاي صنعتي وابسته به سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران
با اتكا به تجارب ارزشمند، توانمنديها و ظرفيت موجود، گروه بهرهوري آمادگي دارد خدمات خود را در قالب مشاوره، به صورت ذيل ارائه كند:
o ساماندهي مديريت بهرهوري به منظور اشاعه فرهنگ بهرهوري در سطح شركت و كمك به برنامهريزي بهبود بهرهوري در سطوح مختلف مديريتي انجام ميشود تا با آموزشهاي لازم و تعيين شاخصهاي مناسب بهرهوري و اندازهگيري و تحليل آن، زمينه پيادهسازي و اجراي چرخه مديريت بهرهوري مشتمل بر برنامهريزي بهبود، اجراي برنامههاي بهبود، اندازهگيري و تجزيه و تحليل بهرهوري فراهم شود.
o بررسي مسايل و ريشهيابي مشكلات براي شناخت دقيق وضعيت سازمان با روشهاي گوناگون انجام ميشود، به نحويكه مشكلات و تنگناهاي اصلي بهرهوري به صورت ساختاريافته و نظاممند تعيين و دستهبندي شود، سپس با تحليل اين مشكلات و نيازمنديهاي سازمان، الويتهاي اجرايي برنامهها و اقدامات لازم پيشنهاد ميشود.
مزاياي استقرار نظامهاي ارتقاء بهرهوري:
· صرفه جويي و استفاده بهينه از منابع و فرآيندها
· كاهش ضايعات و انرژي
· افزايش راندمان توليد و ارائه خدمات مفيد
سالروز فتح خرمشهر
در خيال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هيچ صداي خمپاره ای نبود. نخلستان هايش صدای چرخ های تانک را تا آن روز نشنيده بود، تا شهريور ماه 59 که خرمشهر، خونين شهر شد. پس از گذشت روزهای تاريک و پر دود اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخل های سوخته، نخل های بی سر…
فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاريخ جنگ ايران و عراق از اهميت ويژهاي برخوردار است. خبر آزادي خرمشهر آن چنان شگفتآور بود كه در سراسر ميهن اسلامي ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ايران بسان خانوادهاي بزرگ كه فرزند از دست رفته خود را باز يافته است اشكهاي شادي و شعف خود را نثار روح شهداي حماسهآفرين صحنههاي شورانگيز اين نبرد كردند. براي پي بردن به عظمت اين نبرد حماسي كافي است بدانيم كه نيروهاي متجاوز عراق پيش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما براي آزادي خرمشهر در اطلاعيهاي به نيروهاي خود دستور داده بودند كه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهاي عراق محسوب دارند. همچنين تجهيزات و امكانات دفاعي دشمن در اين منطقه نشان ميداد كه عراق خرمشهر را به عنوان نماد پيروزي خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قيمت، اين شهر را در تصرف نيروهاي خويش نگهدارد.
هنگامي كه مرحله اول و دوم عمليات بيتالمقدس به پايان رسيد و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقرشدند، راديوي رژيم بعثي، ميكوشيد در تبليغات كاذب خود، حضور نيروهاي عراق را در خرمشهر به رخ بكشد تا توجيهي براي ترميم روحيه نيروهاي شكست خورده و رو به هزيمت عراق باشد. فتح خرمشهر در زماني كمتر از 24 ساعت، موجب شد كه بخش قابل توجهي از نيروهاي مهاجم عراقي به اسارت نيروهاي جمهوري اسلامي ايران درآيند.
سؤال: تفاوت بین سیاست های الهی و شیطانی در چیست؟
جواب: تفاوت بین روشهاى سیاسى از تفاوت دیدگاهها در مسأله حکومت ناشى مى شود. آنها که حکومت را براى حفظ منافع شخصى یا گروهى مى طلبند، سیاستى درخور آن دارند و آنها که حکومت را براى حفظ ارزشها مى خواهند، سیاستى هماهنگ با آن دارند.
گروه اوّل با صراحت مى گویند که اخلاق و سیاست با یکدیگر جمع نمى شود، بنابراین فرمانروایى که خویشتن را ملزم به رعایت اصول اخلاقى مى داند، در حقیقت مغز سیاسى ندارد; و هرگز حاکمیتش دوام نخواهد یافت! هدف وسیله را توجیه مى کند و هر آنچه در راه نیل به هدف دستاویز قرار گیرد نیک شمرده مى شود!در حالى که پیشواى گروه دوم مى گوید: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ»; (من تنها براى تکمیل ارزشهاى اخلاقى مبعوث شده ام).(1) یا این که «لَوْلا … ما أَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ أنْ لایُقارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم …»; (اگر به خاطر این نبود که خداوند از دانشمندان امّتها پیمان گرفته که در برابر پرخورى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند هرگز حکومت را نمى پذیرفتم)(2)، و در جایى دیگر مى خوانیم: «وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطِلَبِ اِلاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى(صلى الله علیه وآله وسلم)»: (قیام من براى کسب قدرت و مقام نیست، من تنها مى خواهم در میان مردم اصلاح کنم (و آنها را به راه حقّ و عدالت و ارزشهاى والاى انسانى بازگرداندم).(3)
گروه اوّل به شهادت تاریخ به آسانى همه ارزشها را در پاى حکومت خود قربانى کنند، و گروه دوم بارها و بارها حکومت و قدرت خود را فداى حفظ ارزشها کردند.
آنچه در خطبه41 نهج البلاغه آمده در واقع تبلور همین معنى است، امیر مؤمنان على (علیه السلام)مى فرماید: من به خوبى از تمام ریزه کاریهاى سیاست مخرّب باخبرم، و راههاى پیروزى بر دشمن را دقیقاً مى دانم و توانایى به کار بستن آنها را دارم، ولى مى دانم که حفظ ارزشها هرگز اجازه بسیارى از این چاره جویى هاى سیاسى را که از اصول شیطانى سرچشمه مى گیرد نمى دهد! من چشم به اوامر و نواهى الهى دوخته ام، هر جا به من اجازه پیشروى بدهد مى روم، و هر جا مانع شود، باز مى ایستم.
«به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مى زند و مرتکب گناه مى شود، اگر نیرنگ و پیمان شکنى ناپسند و ناشایسته نبود من از سیاستمدارترین مردم بودم»! (وَ اللهِ ما مُعاوِیَةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ).(4)
به من مى گویند: «پیروزى خود را در جور و ستم درباره کسانى که بر آنها حکومت مى کنم، جستجو نمایم (گروهى از قدرتمندان صاحب نفوذ را بى حساب از بیت المال سیر کنم در حالى که گروهى از پاکدلان گرسنه و محروم بمانند) به خدا سوگند! تا عمر من باقى است و شب و روز برقرار است، و ستارگان آسمان طلوع و غروب دارند، هرگز به چنین کارى دست نمى زنم و براى حفظ حکومتم ارزشهاى الهى و دینم را قربانى نمى کنم»! (أَتَأمُرُونى اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فَیمَنْ وُلِّیْتُ عَلَیْهِ؟ وَ اللهِ لا أَطُورُ بِه، ما سَمَرَ سَمیرٌ، وَ ما أَمَّ نَجْمٌ فِى السَّماءِ نَجْماً).(5)
اختلاف این دو دیدگاه در سیاستهاى الهى و شیطانى سبب مى شود که گاه افراد ناآگاه به حامیان سیاستهاى الهى خرده بگیرند و اعمال آنها را بر ساده اندیشى و عدم آگاهى به فنون سیاست حمل کنند، غافل از این که آنها در عالم دیگرى سیر مى کنند که اصول و ضوابط حاکم بر آن جز این روش را اجازه نمى دهد!(6)
پی نوشت:
(1). کنزالعمال، جلد 3، صفحه 16، حدیث 5217.
(2) . نهج البلاغه، خطبه 3.
(3) . بحارالانوار، جلد 44، صفحه 329.
(4) . نهج البلاغه، ، خطبه 200، و در نقل دیگرى از آن حضرت آمده است: لَولاَ التُّقى ـ یا ـ لَوْلاَ الدّینُ وَ التُّقى لَکُنْتُ أدْهَى الْعَرَبِ: «اگر دین و تقوى نبود، سیاستمدارترین عرب بودم، (اشاره به سیاستهاى شیطانى است); (شرح ابن ابى الحدید، جلد 1، صفحه 28).
(5) . نهج البلاغه، خطبه 126.
(6) . گرد آوری از: پیام امام علی(ع)، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، جلد2، ص 454.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی زید عزه
برکت و عظمت ولایت علی(ع)
حجة السلام والمسلمین قدس از شاگردان آقا می گوید:
« روزی آقا در ارتباط با ولایت و عظمت آن فرمودند: در نجف یا کاظمین یکی از آقایان قریب 10 یا 15 نفر از اهل علم را برای ناهار دعوت کرده بود ولی فرستاده آقا اشتباهاً طلاب یک مدرسه را که قریب 60-70 نفر بودند دعوت کرده بود. وقتی میهمانان آمده بودند وی دیده بود گذشته از این که جا برای نشستن آنها کم است غذا نیز خیلی اندک است، بی درنگ به ذهنش خطور کرد که آیت الله حاج شیخ فتحعلی کاظمینی را از جریان با خبر سازد.
وقتی خبر به آقا رسیده بود فرموده بود: دست به کار نشوند تا من بیایم. تا اینکه ایشان تشریف می آورد و می فرماید: یک پارچه سفید آب ندیده برایم بیاورید. و ظرف برنج را وارسی کرد و سرپوش را برداشته و آن پارچه را به جای سرپوش می گذارد و می فرماید: حال ظرفها را به من بدهید، من غذا می ریزم و شما تقسیم کنید، و مکرر می فرموده است:
« ها علیّ (ع) خیر البشر، و من أبی فقد کفر: هشدار، که علی علیه السلام بهترین
انسانهاست، و هر کس [ولایت او] را نپذیرد[ به خدا ] کفر ورزیده است.
بحار الانوار، ج26، ص306، روایت 66 و 68 »
تا اینکه به شرافت مقام شامخ علی علیه السلام تمام میهمانان را از آن دیگ غذا داده بود و هنوز طعام دیگ به آخر نرسیده بود ».
یکی دیگر از شاگردان آقا (آقای تهرانی) این قضیه را نقل میکرد:
« آن گونه که به یاد دارم حضرت استاد این قضیه را مکرر به این صورت نقل می فرمودند که مرحوم حاج میرزا حسین نوری(ره)، صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در سامراء به شخصی فرموده بودند که برای شب پنجشنبه و جمعه صد نفر را دعوت کن، ولی شخص قاصد صد نفر را برای شب پنجشنبه دعوت کرده بود ( در حالی که منظور حاجی نوری(ره) این بود که پنجاه نفر برای شب پنجشنبه، و پنجاه نفر برای شب جمعه دعوت کند، و برای شب پنجشنبه غذای پنجاه نفر را تدارک دیده بود. )
وقتی حاجی از جریان باخبر می شود می فرماید: سریعاً آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی (ره) را که در سامراء اقامت داشته است، خبر کنید. مرحوم آخوند به محض اطلاع از قضیه می فرماید: غذا را نکشید تا من بیایم. وقتی تشریف می آورند می فرماید: یک پارچه آب ندیده بیاورید، پارچه را می آورند و ایشان آن را روی ظرف غذا قرار می دهد و سه بار دست خود را روی پارچه می کشند و در هر بار می فرمایند: « ها علی(ع) خیر البشر، من أبی فقد کفر. » و بعد می فرمایند: حالا غذا را بکشید، غذا را می کشند و تمام مهیمانها را غذا می دهند. »