فرق مهریه و دادوستد مادی
توصیه رهبر به خانواده ها
توصیههای رهبر معظم انقلاب درباره تشكیل
حفظ خانواده و زندگی زناشویی .
اينكه میبينيد ما گفتيم 14 سكه بيشتر را عقد نمیكنيم،
نه برای اين است كه چهارده سكه بيشتر اشكالی
در ازدواج ايجاد میكند. خير.
چهارده هزار سكه هم باشد، ازدواج اشكالی ندارد. فرقی ندارد.
اين برای اين است كه آن جنبه معنوی ازدواج، غلبه پيدا كند
بر جنبه مادی مثل يك تجارت و معامله نباشد.
داد و ستد مادی نباشد.
اگر تشريفات را كم كرديم، جنبه معنوی تقويت خواهد شد.
خاطره آیتالله خامنهای ( دامه برکاته ) از شهادت رجایی و باهنر
خاطره آیتالله خامنهای
من بیمار بودم، تازه از بیمارستان خارج شده بودم، در منزلى در حدود نیاوران استراحت مىکردم و در جریان اوضاع و احوال هم قرار مىگرفتم؛ مرحوم شهید رجایى و شهید باهنر و برادران دیگر (میآمدند و) مسائل را با من در میان مىگذاشتند. لیکن خود من شرکت فعالى در جریانات نمىتوانستم داشته باشم.
در این اواخر تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهى در جلسات شرکت مىکردم، کمااینکه در شب قبل از حادثه؛ در جلسهاى در اتاق خود مرحوم رجایى شرکت کردم و راجع به مسائل مهم مملکتى صحبت مىکردیم. بنابراین دور بودم از محل حادثه (انفجار) و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم، از خواب که بیدار شدم از بچههاى پاسدار، برادرهایى که پهلوى من بودند یک زمزمههایى شنیدم. گفتم چیه؟ گفتند که یک بمب در نخستوزیرى منفجر شده است. گفتم که کى آنجا بوده؟ گفتند که رجایى و باهنر هم بودند، من فوقالعاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانى که داشتم خودم را رساندم پاى تلفن، نشستم، بنا کردم اینجا آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگران کننده بود. یکى مىگفت که حالشان خوب است، یکى مىگفت زنده بیرون آمدند، یکى مىگفت جسدشان پیدا نشده، یکى مىگفت توى بیمارستانند و من تا اوائل شب که خبر درستى به من نرسیده بود در حالت فوقالعاده بد و نگرانى به سر مىبردم، تا بالأخره مطلب برایم روشن شد.
احساسات من در آن موقع طبیعى است که چه احساساتى بود. دو دوست عزیز و قدیمى، دو انقلابى، دو عنصر طراز اول جمهورى اسلامى را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت مىکردم، احساس ضایعه مىکردم، احساس غم مىکردم و از طرفى احساس خشم نسبت به آن کسانى که عاملین این حادثه بودند مىکردم و همین بود که فردا صبح زود با اینکه خیلى بىحال بودم پا شدم، سوار ماشین شدم، آمدم براى تشییع جنازه به مجلس، و با اینکه اطبا همه من را منع مىکردند که من شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمىآورم که شرکت در مراسم نکنم، آمدم آنجا روى ایوان جلوى مجلس و یک سخنرانىاى هم با کمال هیجان کردم که دور و ور من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم، از بس هیجان داشتم. بههرحال براى من بسیار حادثهى تلخى بود، یعنى شاید بتوانم بگویم تلخترین حادثهاى بود که تا آنروز من دیده بودم، زیرا حادثهى هفتتیر که مىتوانست براى من تلختر باشد هنگامى اتفاق افتاده بود که من آن روز بیهوش بودم و نمىفهمیدم، بعد تدریجاً با این حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثهى ناگهانى به خصوص بعد از حادثهى هفت تیر براى من شاید تلخترین حادثهاى بود که تا آن روز براى من پیش آمده بود.
مصاحبه مطبوعاتی پیرامون حادثه هشت شهریور - ۲۶/۵/۱۳۶۱
وظیفه ما در این زمان چیست ؟
1- دفاع از حریم تشیع
گام اول برای دفاع، دانستن است. ما باید مکتبمان را بشناسیم. ببینیم دقیقا چه میگوید؟ از پیروان خود چه میخواهد؟ دیدگاهش نسبت به پیروان خود و سایر ادیان چیست؟ چه اهدافی را مد نظر دارد؟ و …ما باید دفاع جانانهای از مکتبمان در مقابل کسانی که به آن حمله میکنند داشته باشیم.
منابع شناخت ما از مکتبمان عبارتند از: 1- قرآن 2- حدیث 3- اهل بیت(ع). ما دو مورد اول را داریم اما درباره مورد سوم باید سراغ کسانی برویم که از امام(ع) بیشترین انتفاع را برده اند و میبرند.
یک سئوال: گذشتگان ما چقدر توانستند از حریم تشیع دفاع کنند؟ (جواب با خود شما)
تجربههای دیگران را در این دفاع بدانیم، ببینیم در کجا خطا کردند تا ما دوباره مرتکب آن نشویم.
2- آستین بالا بزنیم و ضعفهای جبهه خودی را جبران کنیم.
ما همگی انسان هستیم. یکی از مواردی که هر انسانی آن را دارد ضعف و نقص است. اما چه کسی باید دست ضعیف را بگیرد؟ واضح است آن کسی که قوی است یا کسی که آن ضعف را ندارد. ما بارها و در جاهای مختلف و در موارد متعددی دیدهایم که افراد همدیگر را به خاطر ضعفشان محکوم میکنند. از مهمترین موارد در زندگی خانوادگی است که زن و شوهر پیوسته همدیگر را محکوم میکنند. با این مقدمه میتوانیم بگوییم که در جبهه خودی ما ضعف داریم. از سوی دیگر دشمنان قوی و نامردی هم داریم. آیا باید به ضعفهای هم بپردازیم و با بوجود آوردن اختلاف دشمن را شاد کنیم؟ به نظر شما راه حل چیست؟بیاییم سعی کنیم، تلاش کنیم تا ضعف ها بر طرف شود. لازمه این سعی و تلاش این است که همه را از خود بدانیم همه را دوست داشته باشیم و نسبت به همه احساس مسئولیت کنیم.
3- دشمن درباره آخرالزمان برنامه دارد اما امام زمان(عج) در اجتماعات ما به عنوان یک برنامه مطرح نیست بلکه به عنوان یک اعتقاد و حس و حال مطرح است.
((ما در آستانه آخر الزمان هستیم)) این جمله را نه تنها علمای بزرگ شیعه همچون آیت الله العظمی بهجت مطرح میکنند بلکه تمام ادیان هم نسبت به آن اتفاق نظر دارند.در ماجرای آخر الزمان دشمن خیلی از ما جلوتر است. آنها سالهای زیادی فکر کردند، تحقیق کردند. بعد آن فکر را به یک برنامه تبدیل کردند و حالا هم دارند به آن عمل میکنند. تمام آنچیزی که امروز در لبنان، فلسطین، عراق و سوریه و … در حال جریان است در راستای برنامه ریزی دشمنان برای آخرالزمان است.اما ما چطور با آخرالزمان رفتار می کنیم؟ امروز هر کس درباره آخر الزمان صحبت کند برای دیگران عجیب است. شما در تلویزیون و رادیو نگاه کنید. امام زمان(عج) تنها به دعای ندبه و نیمه شعبان و … محدود می شوند و دیگر از ایشان خبری نیست. درباره آخرالزمان هم هیچ خبری نیست. آقای شفیعی سروستانی در انتقاد به این ماجرا در برنامه پایان دوران این چنین مطرح کردند که: امام زمان (عج) به منزله حیات خلوت و اندرونی خانه ماست.آری هیچکدام از ما حاضر نیستیم که فراتر از این برویم. اما دوستان، ما باید آخرالزمان را پیوسته مد نظر داشته، آن را خوب بشناسیم، به آن فکر کنیم و آن را به برنامه تبدیل کرده و در عمل به کار گیریم. جای تاسف است که امام(ع) و آخر الزمان برای بسیاری از شیعیان تنها یک اعتقاد است و حتی به برنامه هم تبدیل نشده است.
ما باید آستین بالا بزنیم و شروع کنیم به اینکه اعتقادات صحیح نسبت به اهل بیت(ع) و نسبت به امام زمان (عج) و نسبت به آخرالزمان داشته باشیم و آن را در جامعه گسترش دهیم.
دل نوشته ای برای اما م زمان عج
غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!