عالم (طلبه) واقعی کیست؟ از نظر آیت الله مشکینی
ایشان به طلاب توصیه میکردند: «درسى بخوانید که ملکوت را ببینید! علمى را بطلبید که به دل، نور است. طلبهاى که لقمه حرام در معده او وارد شود یا بفهمد مشتبه است، اما آن را بخورد، هیچ گاه نمىتواند مقامى بدست آورد. حوزه جایگاه کمال و علم است و راهى است که خدا این گونه انتخاب کرده است. هر کس غیر از این را مىخواهد، بگذرد و به دنبال کارهاى دنیوى برود.»
همچنین این عالم بزرگوار در زمینه انجام مستحبات و نوافل میگفت: «اگر طلاب محترم و عالم روحانى در شبانه روز، پنجاه و یک رکعت نماز نخوانند و به هفده رکعت قناعت کنند، پس این مستحبات و نوافلى که تا امروز در کتابها نوشته شده است براى چیست و چه کسى باید به آنها عمل کند؟!»
وی درباره نماز هم می گوید: «توصیه به رعایت اخلاص در نماز مىکنم. از اول تا آخر نماز بکوشید که توجهتان به خدا باشد و هر چه که مىتوانید نماز را کامل کنید تا روحتان از نماز سیراب شود. گاهی سجدههای طولانی انجام دهید و اصرار کنید تا اشکتان جاری شود. روایت هست که با اصرارهای فراوان، درهای آسمان باز میشود و خداوند میفرماید: ملائک ببینید بنده من چه میکند.»
دستوالعمل های معنوی برای تزکیه نفس از نظر آیت الله مشکینی زید عزه
• نماز را در اول وقت با حضور قلب بخوانید.
• همه نوافل یا بخشی از آن را انجام دهید.
• همواره سخن راست و سنجیده در گفتارتان به کار ببنید و از سخن دروغ حتی به شوخی بپرهیزید.
• ازهمه ساعات زندگی خود استفاده کنید و لحظه ای را هم به بطالت نگذرانید.
• هنگام درس با تمام توجه به درس گوش دهید.
• تا زمانی که هنگام مطالعه مطلبی را نفهمیدید ، وارد مطلب دیگری نشوید.
• دوستان مناسب در بحث و زندگی انتخاب کنید.
• بهتر است استادان قبل از شروع درس مطلبی از ائمه اطهار نقل کنند.
• سخنان خود را بخشی از اعمالتان قراردهید.
• از همان شروع تحصیل فکرتان این باشد که بالاتر از شیخ مفید یا سید مرتضی قدم بگذارید.
• از لقمه حرام و مشتبه بپرهیزید.
• در زمان تحصیل از خواندن دعا و زیارت ائمه اطهار غافل نشوید.
• در هرجایی که زندگی می کنید، افراد با تقوا را بیابید و از انفاس و نصایح آنها استفاده کنید.
چرا استعجال ظهور خوب نیست؟!!
عبد الرحمن بن کثیر میگوید:خدمت امام صادق (علیهالسلام) نشسته بودم که مهزم داخل شد و عرض کرد:«قربانت گردم! به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم کی واقع میشود؟» امام (علیهالسلام) فرمود: «ای مهزم! دروغ گفتند وقت گذاران وهلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شدگان.»(1)
یکی از آفتهای فرهنگ انتظار عجله کردنه یعنی طلب کردن ظهور قبل از رسیدن وقت اون که در اصطلاح به اون استعجال ظهور هم گفته میشه.
توی فرهنگ صحیح مهدویت یه انسان منتظر، همیشه ظهور امام غائبش رو از خدا میخواد و برای تعجیل در امر فرج امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) دعا میکنه. امّا هیچ وقت عجله نمیکنه و هر چقدر غیبت امام طولانی بشه صبر میکنه، برای اینکه عاشقانه منتظر ظهور مولای خودشه ولی در برابر خواست خدای متعال تسلیم محضه و از طرف دیگه سعی میکنه به عنوان یه انسان منتظر زمینههای لازم برای ظهور رو فراهم کنه.
شاید این سوال پیش بیاد که چرا عجله کردن در امر ظهور خوب نیست؟ جوابش اینه که به دنبال این شتابزدگی در انسان منتظر روحیه ناامیدی به وجود میاد و از طرفی انسان آرامش و صبوری خودش رو از دست میده و حالت تسلیم بودنش به شکایت و گلهمندی تبدیل میشه و نه تنها خودش رو به این حالت گرفتار میکنه حتی دیگران رو هم به این بیماری دچار میکنه و متاسفانه این بیماری (استعجال ظهور) تا جایی میرسه که منجر به انکار امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) میشه.
در پایان به این نکته اشاره میکنم که منشأ استعجال ظهور اینه که فرد عجول نمیدونه ظهور از سنتهای الهیه و مثل همه سنتها باید بعد از به وجود اومدن همه شرایط و زمینهها انجام بگیره.
پس طلب استعجالی منفیه چون موضوع طلب خودمونیم و طلبی صحیحه که به صورت استدعایی تحقق پیدا کنه چون محورش خدای متعاله.
پی نوشت:
1. «عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِیرٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَى هُوَ فَقَالَ یَا مِهْزَمُ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُون» کافی، ج1، ص368
دل نوشته ای برای اما م زمان عج
باران تندتند به پنجره ی اتاقم می خورد ؛ و آسمان هرازگاهی با غرشش احساس وجود می کند و دوباره به دنیا آمدنش را نوید می دهد. ابرها در دوردست متراکم هستند ، دیگر در آسمان گوی زرین و منور را که هر صبحگاه با پرتوهای ملایمش ، مرا از بستر بلند می کند ، نمی بینم . نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد.
بقیه ا… ، امروز جمعه است ، روز موعود ، روز فرا رسیدن ، از راه رسیدن و دل های هزاران عاشق را مزین کردن ، آرزوی هر پیر و جوانی ، خرد و کلان ، دیدن چهره ی نازنین توست . ای کاش می شد ، همچون پرستو های عاشق ، در دل تاریک شب پرواز کرد ، ای کاش می شد در کویر سینه ها آلاله ها را کاشت و درمیان شوق هستی با دل های دیوانه ساخت و ای کاش می شد مهربانی را به قدر ارزانی در میان عاشقان زندگی ، از ورای ابرهای تیرگی ، بر فراز خانه ها پرواز داد.
مهربانم ! امروز روزی است که باید اندوخته های قلب و روحم را به تو ابراز کنم و تو سخاوت کنی و از لغزش های من چشم بپوشی و در برابر من قدری بیشتر ایثار کنی . همین امروز باید که در ترنم تحسین و همدردی بر زبان جاری ساخت . میدانی ؟ بزرگی و شأن انسان در بزرگی و شأن حقیقتی است که بر زبان می آورد ، در بینش و درکی است که بدان دست می یابد و در یاری و مساعدتی است که بر زبان می آورد . من در خیال مقصودی را می جویم که دستهای مهربان تو می تواند مرا در راه رسیدن به مقصود یاری کند. من بر این باورم که در جهانی چنین دردمند و بی ترحم که مهربانی و عشق را بهایی نیست می توان واژه ها را به کمک گرفت و دردهای مانده در دل را که به عظمت روح لطیف من و به سنگینی غم های ناگفته ی ماست ، بیان کرد.
در سراشیبی که نامش زندگی است با همه ی بیگانگی ها راه می روم ، و در سکوت سد و غمگین زمان ، بی هدف ، بی یار و یاور می روم . من می روم تا بلکه در دشتی بزرگ ، آنچه را که گم کرده ام باز یابم .
در اندیشه ی کودک فلسطینی ام که دیروز در میان هیاهو و غلغله ی سرزمین اشغالشده اش جان می سپارد.حال اگر من می توانستم این جهان را از پلیدی پاک می کردم و ستم وظلم ها را و اندیشه های بد را به یکجا خاک میکردم. اگر می توانستم این جهان را از دو رنگی پاک می کردم و صدای ناله ی طفلان بیکس را در میان خنده های ظالمان خاموش می کردم . می توانستم ، گریه ها را ، ناله ها را ، ضجه ها را به یکباره در میان دشت ها خاموش می کردم .
امام من ! مولای من ! وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است ، وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ، وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ، وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ، به کلام احتیاج نیست. وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ، زبان احتیاج نیست . پس چشمانم را به تو می سپارم تا در وسعت روشن نگاهت ، خاطرات سبز جوانی و کودکی ام را مرور کنم .
عوامل موثر در پرورش کودک برای صالح شدن
در پرورش مذهبی کودکان عوامل متعددی دخالت دارند که مهمترین آنها خانواده و مدرسه و اجتماع است و درباره هر کدام مباحثی قابل ذکر است. آنچه در هر یک از موارد فوق مطرح است، جنبه های مربوط به صحت انتقال در تعالیم، استواری و محکمی یک فکر و عرضه آن به شیوه ای نیکو است. اهمیت صحت مطالب از آن روست که باید اصل صداقت را به نوع غیر مستقیم آموزش دهیم. اهمیت استواری از آن رو که آموزش ها باید با دلیل و برهان باشد تا راحتتر برای کودک نفوذ داشته باشد و اهمیت شیوه نیکو از آن رو که نوع روش ها می تواند میزان نفوذ را کاهش یا افزایش دهد، او را مشتاق و یا منزجر سازد. تعلیمی که افراد از مربیان دریافت می دارند خود ممکن است سبب و موجبی برای پذیرش بهتر و بیشتر مذهب و یا ترک و فرار او از مذهب شود. انسان ها در سنین رشد و بزرگسالی در وضع و موقعیتی هستند که سوابق زندگی، خوی و رفتار، احساس تعلق و هم نیاز مربیان به مذهب و تعالیم آن در رشد و رفتار آنها تاثیر می گذارد. تمرین های مذهبی امروز در سرنوشت حیات بعدی آنها موثر است. نوع برخورد امروز والدین و مربیان برای پایه ریزی حیات بعدی آنها موثر است و به همین جهت در پرورش مذهبی اینان هوشیاری هایی لازم و ضروری است.
کودک براساس آنچه که دیده و شنیده، چه درست و چه غلط می آموزد و عمل می کند و از این دید نقش خانواده در کودک فوق العاده است. از نظر علمی آمادگی خانواده برای پذیرش مذهب و عمل به آن ممکن است سبب پیدایش آمادگی بیشتر در کودک شود. با همه آمادگی های فطری که در کودک سراغ داریم فراموش نخواهیم کرد که اگر خانواده ای نامسلمان و غیر مذهبی باشند، والدین همچون باغبانی دلسوزند که نسل را نیکو پرورش می دهند و از ابتلای به آفات او را مصون می دارند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از والدین گله دارد که به فرزندان خود نمی رسند و به آنها دین نمی آموزند و یا محیطی برای او پدید نمی آورند که در آن مذهب حاکم باشد. ما معتقد هستیم که اگر والدین و مربیان به صورت صحیحی جنبه مذهبی کودک را رهبری کنند و بکوشند که بذر محبت آفریدگار را در روان کودک نافذ سازند شوق و اشتیاق فوق العاده ای در طفل راجع به مذهب پدید خواهد آمد.