پیام امام خمینی به ملت ایران در تسلیت فاجعه 17 شهریور
بسم الله الرحمن الرحیم
(وبشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و اناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمت و اولئک هم المهتدون).
وقتی شما را ای فرزندان عزیز اسلام خداوند متعال تسلیت می دهد‚ آیا باز هم محتاج به تسلیتید خداوند عزوجل می فرماید: بشارت بده صبر کنندگان را‚ کسانی که هر مصیبتی می بینند به حساب خدا تحمل می کنند و می گویند ما همه برای خدا خلق شده ایم‚ برای خدا زندگی می کنیم و وقتی بمیریم از بین نمی رویم بلکه به سوی خدای مهربان برمی گردیم. صلوات و رحمت خدا برایشان‚ اینها هستند که به آرزوی انسانی رسیده اند.
معذلک من به نیابت حضرت ولی عصر امام زمان (ع) به همه مسلمانان جهان مصیبت چهارم شوال سال 98 ق (17 شهریور) را خاصه به خانواده های داغدار تسلیت می گویم و در عین حال تبریک و خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است‚ بلکه همه به خاک و خون کشیده های حادثه شوال مصطفاهای من بوده اند.
من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندام فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می گویم و چنین کشته شدنی که افتخار دارد‚ بزرگترین آرزوی منست‚ و شاید نزدیک باشد.
اما فرج و پیروزی حق بر باطل از آن نزدیک تر است و از این پس جا دارد که همه کارهای خود را تعطیل کنیم‚ نه برای همیشه که به همین زودی ظالم جبار سرنگون می شود. در باز کردن مغازه ها و کارخانه ها عجله نکنید. در تقویت روحیه و ایمان کسانی که ضعیف اند بکوشید که روزی دست خداست. چند روز تعطیل کسب و کار برای رضای خدا کسی را از گرسنگی نمی کشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسید که حیات و ممات به دست خداست. تعطیل را ادامه دهید که فرج نزدیک است.
روح الله الموسوی الخمینی
*** صحیفه نور ج 2 صفحه 102 تاریخ سخنرانی: 21/6/1357
درس و خودسازی دو خواسته مهم آیت الله بهجت از طلاب بود
حجتالاسلام محمد روحی، استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به توصیههای حضرت آیتالله بهجت به طلاب گفت: ایشان از طلاب دو نکته را میخواستند اول درس خواندن یعنی همان وظیفه صنفی روحانیت و آن هم به نحوی که طلبه بتواند آن را تدریس کند و در این رابطه تأکیدهای عجیبی دارند.
وی ادامه داد: ایشان میفرمودند بیشتر وقت طلبه باید با مباحثه یا با درس دادن و درس گرفتن بگذرد.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: در همین رابطه میتوان به برنامههایی که برای فرزند خود در نظر گرفتند را بررسی و از آن استفاده کرد.
حجتالاسلام روحی با بیان اینکه برخی ویژگیهای مختلف ایشان را در عرفان محدود کردهاند، اضافه کرد: ایشان تمام درسها را با دقت عجیبی میخواندند و این امر در تدریس ایشان معلوم بود و طلاب باید از الگوگیری از ایشان پایههای خود را قوی کنند.
وی به دومین وظیفه طلاب از دیدگاه آیتالله بهجت اشاره کرد و گفت: طلاب باید خودسازی و تهذیب نفس اهمیت بدهند و در آغاز نماز اول وقت و ترک معصیت را توصیه میکردند و هرکس با این دو همراه شود تا پایان راه پیش خواهد رفت.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: منظور آیتالله بهجت ترک معصیت به معنای دقیق کلمه است، معصیتهای مشهور را نمیگفتند بلکه گناههای ریز و کوچک را در نظر داشتند و اینکه نباید به حداقلها بسنده کرد، در این رابطه هم سعی بسیار داشتند.
وی با اشاره به اینکه برخی از طلاب در ابتدای راه آیتالله بهجت را الگوی خود قرار میدهند اما پس از مدتی ناامید میشوند، ادامه داد: طلبهای که آیتالله بهجت را الگو قرار داده موفقیتهای ایشان را پس از طی مرحلههای سیر و سلوک را میبیند.
حجتالاسلام روحی اضافه کرد: ما باید این راه را به تدریج برویم، در غیر این صورت ناامیدی شیطانی در ما ایجاد میشود.
وی با اشاره به اینکه ایشان تأکید دارند که برای آدم شدن به آرامی پیش برود، اظهار داشت: این نبوده که فردی به سرعت به این مقامات دست بیابد اما انسان باید یاد بگیرد که در مسیر شکستهای گوناگونی وجود دارد و نباید ناامید شد.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: شاگردان آیتالله بهجت مانند افرادی هستند که از دور با یک اقیانوس عطر از هزاران فرسنگ و هزاران کیلومتر که عطر آن را میبوییده است و هر کس این شاگرد را مینگرد، نمیداند که این عطر و بو از فاصله هزاران فرسنگی به مشام میرسد.
وی به ویژگیهای مورد غفلت آیتالله بهجت پرداخت و گفت: جنبههای فقهی و اصولی ایشان بسیار گسترده است که متأسفانه فرصت پرداختن به آن نیست.
حجتالاسلام روحی اضافه کرد: آیتالله بهجت تأکید میکردند فلسفه را بعد از محکم کردن کلام بخوانید،میگفتند« اول یک دوره شرح تجرید بخوانید و بعد هم به سراغ فلسفه بروید»./914/ت302/ن
17 شهریور عامل شتابدهنده انقلاب اسلامی
دولت جمشید آموزگار و پس از آن دولت شریفامامی كه با شعار وحدت ملی پا در عرصه سیاست تلاطمزده ایران گذارد، استراتژی تعدیل را سرلوحه كار خود قرار داد تا از این رهگذر، مانع تاخیر در پیروزی انقلاب شود.
بر این مبنا، محمدرضا شاه پهلوی كوشید با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان، از شدت بحران بكاهد. او به مخالفان میانهرو و غیرمذهبی بویژه جبهه ملی نیز امتیاز داد؛ بنابراین در سالگرد انقلاب مشروطه اعلام كرد كه بزودی یك دموكراسی نوع غربی برقرار خواهد شد و همه احزاب بجز حزب توده خواهند توانست در مبارزه انتخاباتی آینده شركت كنند. شاه همچنین 261 زندانی سیاسی دیگر را بخشید.
شریف امامی نیز پس از تشكیل دولت كوشید تا نظر مذهبیها را جلب كند، بنابراین تقویم شاهنشاهی را لغو كرد. بیشتر روحانیون عالیرتبهای را كه از سال 1354 زندانی شده بودند آزاد كرد، كمكهای دولتی به حزب رستاخیز را قطع كرد، 57قمارخانه وابسته به بنیاد پهلوی را بست، از اعضای فاسدتر خانواده سلطنتی خواست تا برای مدت زیادی از كشور خارج شوند و با انحلال پست امور زنان، یك وزارت مشاور و سرپرستی اوقاف تشكیل داد. همچنین با تبلیغات زیادی، مبارزه گستردهای علیه چهرههای سرشناس منتسب به بهاییان آغاز كرد. هویدا از پست وزیر دربار بر كنار شد، هژبر یزدانی سرمایهدار و ثروتمند به جرم یك سرقت بزرگ دستگیر شد و 2 نظامی عالیرتبه، پزشك مخصوص شاه و مدیرعامل هواپیمایی ملی ایران نیز به بهانه بهایی بودن پاكسازی شدند.(1)
اما هیچیك از این تمهیدات نتوانست مانع جوشوخروش ملت ایران شود. یراوند آبراهامیان در كتاب «ایران بین دو انقلاب» 4 علت عمده برای شكست سیاست یكساله تعدیل حكومت پهلوی نام میبرد.
1 ـ سركوب و خفقان 50 ساله همه اتحادیههای كارگری آزاد، انجمنهای حرفهای مستقل و احزاب مخالف دارای سازمانهای ریشهدار را كاملا از بین برده بود. (باید اذعان كرد پس از آن كه شاه تصمیم گرفت به مخالفان میانهرو همچون جبهه ملی امتیاز بدهد تا كمی از شدت بحرانها و فشارها بكاهد، عملا دریافت كه برخورد قهرآمیزش با تمامی احزاب باعث شد هیچیك از این احزاب جایگاهی در میان عامه مردم نداشته باشند تا در مواقع لزوم یاریگر حكومت مركزی شوند.)
2 ـ تغییر ناگهانی اوضاع با ركود اقتصادی كه عامل پیدایش تعداد زیادی كارگر بیكار و خشمگین بود.
3 ـ تظاهرات و راهپیماییهای پی در پی، صحنه سیاست را از اتاقهای برنامهریزی و میزهای مذاكره به خیابانها و محلههای فقیرنشین و پرجمعیت كشاند.
4 ـ ادامه مبارزه از سوی امام. ایشان در اعلامیه شب عید فطر بیان میدارد كه این وظیفه همه مسلمانان است كه تا آخر در برابر رژیم بایستند.(2)
پروفسور جی سی هرویتس، رئیس موسسه خاورمیانه در دانشگاه كلمبیا درباره علت انقلاب مردم ایران در سال 1357 میگوید:
آیا دام های شیطان را می دانید ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
علامه طباطبایی در جلد ۸ تفسیر المیزان، ذیل آیه ی ۲۵ سوره ی اعراف داستان شگفت انگیزی نقل می کند:
ماجراى شگفت انگیز گفتگوى حضرت یحیى علیه السلام با ابلیس
در کتاب مجالس ابن الشیخ از حضرت رضا (علیه السلام ) از پدران بزرگوارش نقل شده که فرموده اند:
ابلیس از زمان آدم تا زمان حضرت مسیح (علیه السلام ) به سراغ انبیا (علیهم السلام ) مى آمد و با آنان به گفتگو مى پرداخت، و از ایشان پرسش مى نمود، و با هیچکدام به قدر حضرت یحیى مأنوس نبود.
روزى یحیى بن زکریا به وى گفت: اى ابامره (نامش حارث و کنیه اش ابو مرّه بود، از آن روزی که معصیت خدا را کرد، خدا او را ابلیس نامید.) مرا به تو حاجتى است،
گفت تو بزرگتر از آنى که از من چیزى بخواهى و تو را رد کنم، مطمئن باش که هر چه بخواهى دست رد به سینه ات نمى زنم.
یحیى گفت: دلم مى خواهد دام هایى را که با آن بنى نوع بشر را صید مى کنى به من نشان دهى.
ابلیس گفت : با کمال افتخار اطاعت مى کنم، و فردا آنها را به نظرت مى رسانم.
صبح فرداى آن روز یحیى (علیه السلام ) در خانه خود نشست و در انتظار وعده ابلیس بود، و در خانه را محکم به روى خود بسته بود که ناگاه ابلیس از سوراخى که در خانه او بود در آمد و در برابرش قرار گرفت.
یحیى دید که ابلیس از صورت، میمون و از بدن، خوک است، شکاف چشمها و لبهایش بر خلاف معمول از بالا به پایین و فواصل دندانهایش زیاد و استخوان فک بالا و پایین او به هم چسبیده است، و دید که چهار دست دارد، دو دست در سینه و دو دست در شانه، قوزک پاهایش در جلو و انگشتان آن در عقب است، قبایى بر تن و کمربندى بر کمر دارد که تارهاى آن رنگارنگ است، و در دست او زنگى بزرگ و بر سرش کلاهخودى است که آهنى شبیه به قلاب از آن آویزان است.
یحیى (علیه السلام ) پس از تماشاى این منظره پرسید: این کمربند چیست که بر کمر دارى ؟
گفت: این کیش مجوسیت است که من خود آن را درست کرده و در نظر مجوسیان زینتش دادم.
پرسید چرا تارهاى آن رنگارنگ است ؟ گفت این رنگها انواع آرایش زنان است، زنان خود را به انواع مختلفى مى آرایند تا یکى از آن انواع با رنگ و جلوه طبیعى شان جور آید، آن وقت است که فریبندگى خاصى به خود مى گیرند و من مردم را با آن جلوه فریب مى دهم.
پرسید این زنگ چیست که به دست گرفته اى ؟
گفت: این مجمع تمامى لذات از قبیل طنبور، چنگ، ساز، طبل، نى و سرنا است، مردم در مجلس شراب حاضر مى شوند و شراب هم مى خورند ولى آنطور که باید لذت نمى برند، من این زنگ را در بین آنان به حرکت در مى آورم، به محض اینکه صدایش بگوش شان خورد شرم از آنان زایل گشته یکى به رقص در مى آید و یکى چغانه مى زند و یکى جامه مى درد.
پرسید چه چیز بیشتر خشنودى تو را فراهم مى کند؟
گفت: زنان بهترین تله و دام من هستند، وقتى ببینم پارسایان زیاد مرا لعنت مى کنند دست بدامن زنان مى شوم و از راه غریزه جنسى کارشان را ساخته به همین وسیله خاطر خود را آسوده مى سازم.
پرسید: این کلاهخود چیست که بر سر نهاده اى ؟ گفت با این کلاه، خود را از شر نفرین مؤ منین حفظ مى کنم. پرسید این آهن چیست که در کلاهخود تو مى بینم ؟ گفت با این دلهاى صالحین را زیر و رو مى کنم.
در اینجا یحیى به یاد خود افتاد و پرسید آیا تاکنون هیچ به من دست یافته اى ؟
قرار عاشقی ، نماز اول وقت
هر کدوم ما وقتی که با یه شخص مهمی قرار ملاقات داریم، از دو ساعت قبلش حاضر می شیم، خودمون رو مرتب می کنیم، تمرین می کنیم که چی می خوایم بگیم، و حتی نیم ساعت زود تر از وقت قرار هم در محل تعیین شده حاضر می شیم تا راس ساعت مقرر خدمت برسیم.
خوب که تو زندگیمون رو بگردیم و نگاه کنیم می بینیم هر روز سر یه ساعت مشخصی با یه شخصیت مهمی، که خیلی مهمه قرار داریم.
کسی که به من و تو عزت داده.
کسی که به من و تو سلامتی داده.
کسی که به من و تو شعور داده.
کسی که به من و تو خیلی چیزا داده.
ما هر وقت هر کی محبتی در حقمون بکنه تا عمر داریم یادمون می مونه و از هر فرصتی استفاده می کنیم تا جبران کنیم.
حالا یکی که تو زندگی این همه به ما محبت کرده دور از انصافه که جواب محبتش رو ندیم.
اون شخص توی یک شبانه روز که ۲۴ ساعته فقط و فقط به ۱۷ دقیقه راضیه.
یک ساعت عاشقی مشخص کرده که تو اون ساعت منتظر من و توست.
اره اون شخص خدای من و توست.
شماها که سر وقت به قرار عاشقانتون می رسید، خوش بحالتون. خیلی قدر بدونید.
اما یکی مثل من که وقت نماز میشه هزار تا کار یادش میاد…
خیلی بی انصافیه! نه؟!
خدایی که قران خوندن و باهاش حرف زدن رو به خودم واگزار کرده که هر چه قدر خواستی و هر وقت خواستی…
یعنی روزی یه خط قران خوندن هم در توان من نیست؟!
یه خط معنی قران رو بخونم…
وای! چقدر برام سخت میاد…
تو تفسیر سوره اسراء چند تا ایه دیدم پشت سر هم در مورد والدین…
به قدری ریز و دقیق به نکات اشاره کرده بود که انگار یه روانشناس خیلی متبحر داره حرف می زنه و طریقه برخورد با والدین رو تدریس می کنه.
واقعا لذت بردم…
هر چی به سرمون میاد به خاطر اینه که از نماز و قران دور شدیم.
شما رو نمی دونم اما من…
من خدای خیلی خوبی دارم. خیلی خیلی خیلی بینهایت خوب
اما…
در برابرش نه تنها بدم بلکه هیچ وقت هم سعی نکردم خوب باشم. خیلی هنر کنم یه کار مثبتی هم که می کنم اینقدر بزرگش می کنم که بی مزه میشه.
در مورد نماز و قرار عاشقی می گفتم:
اره! اینا رو گفتم برای اینکه بگم: هر جا میریم از قبل قرار حاضریم.
از یه ساعت قبل هم راه میفتیم که حداقل سر وقت به قرار برسیم.
اما به نماز که می رسه…
می زاریم الله اکبر اذون رو که گفتن تازه استین بالا می زنیم بریم وضو بگیریم.
در صورت اینکه من فکر می کنم انصاف این باشه الله اکبر اذون رو که گفتن ما هم الله اکبر نمار رو بگیم.
سر ساعت مقرر سر قرار حاضر بشیم.
دیر نکنیم.
در اتاق پزشک قهار رو سر وقت بزنیم.
امام صادق علیه السلام در واپسین لحظات عمر خود از اطرافیان می خواهند تا همه اقوام و خویشان را دعوت کنند.
بعد از اینکه همه خویشان جمع شدند امام صادق علیه السلام می فرمایند:
شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.
می دونید سبک شمردن نماز چطوریه؟
با هر لباسی نماز خوندن.
با عجله نماز خوندن
دیر نماز خوندن.
غلط نماز خوندن
در مکان آلوده نماز خوندن.
…
ما برای یه بشر مثل خودمون چقدر احترام قائلیم. اگه خونمون بیاد بهترین ظروفمون رو بیرون میاریم. برای مهمونمون اتاق پذیرایی جدا داریم …
اگر سراغش بریم بهترین لباس رو می پوشیم. بهترین عطر و ادکلن رو می زنیم و خلاصه بهترین ها رو جمع می کنیم.
اما برای افراد عادی هیچ وقت این کارا رو نمی کنیم.
برای نماز هم این کارا رو نمی کنیم.
با همون لباسی که تا دو دقیقه پیش تو آشپزخونه بودیم و با همون چادری که دم دست گذاشتیم هر جایی میریم تندی رو سرمون میندازیم یه مهر هم از یه جایی گیر میاریم می ایستیم به نماز٫
در صورتیکه وقتی نگاه به ساعت می کنیم و می بینیم تا چند دقیقه دیگه همسرمون از راه می رسه حداقل یه شونه به موهامون می زنیم، یه لباس تمیز، با یه عطر خوشبو.
این حداقل کاریه که می کنیم.
برای همسرمون، برای دوستمون، برای محارممون همه این کارا رو انجام دادن نه تنها خوبه بلکه حسنه هم داره. اما…
اما چرا برای خدامون این کارا رو نمی کنیم.
اقایون بی زحمت دور بر ندارن…
تک و توک تا حالا مردی رو دیدم که وقت نماز تر تمیز باشه.
با یه زیرپوش و یه شلوار جافی و تازه بعضیاشون هم جانماز رو می تکونن مهر توشو بر می دارن. این مورد رو توی اقایون بیشتر دیدم.
هر روز صبح از خونه که میریم حتما جلو ایینه می ریم تا ببینیم گوشه مقنعه مون کج نباشه یا یقه مون مرتب باشه. تازه اونایی هم که موی سرشون هم یه برنامه و تدارکات خاصی داره بماند که نهایت دقت رو مبذول می کنن تا یه شاخه از جنوب شرقی به شمال غربی نره. اون وقت وقتی خدا میگه مسح سر رو اینجوری بکشید، اینجوری وضو بگیرید، اینجوری نماز بخونید، می گیم: یعنی اینقدر خدا سخت گیره؟!!!
خیلی خدای خوبی داریم.
اگه یه دوستمون یه بار خلف وعده کنه…
چقدر از دستش ناراحت میشیم و به دل می گیریم.
اما…
اما خدا چی می گه:
صد بار اگر توبه شکستی باز آی
و به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
التماس دعا
یا علی