نقش عاطفه
در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه يك نقش تعيينكنندهاى ايجاد كرده
است، كه باعث شد مرزى بين جريان عاشورايى و جريان شيعى با جريانهاى ديگر پيدا
شود.بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى
باز محرم شد و ...
دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عالم ، همه خاک کربلا بایدمان / پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمان
تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید / همواره حسین ، مقتدا بایدمان
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
محرم آمد و دلها غمین شد / غم و عشق وبلا با هم اجین شد
حسین آماده بهر جانفشانی است / دوباره فاطمه قلبش حزین شد
بانگ «لَهم عذابُ اليم» است بانگمان !!!
زهرا مگر كه سوره كوثر نبود؟ بود؟
زهرا مگر نبود شب قدر اين جهان؟
زهرا مگر مباهله كفر و دين نبود؟
زهرا مگر كه كيست؟ همان سيد زنان
آتش به آيههاي وجودش چرا زدند؟
چون ميوزيد عطر خوش سورهها از آن
تاريخ گفته است كه اي خيل مومنان
قرآن چراغ روشن هر روزهايتان
«دي شيخ گرد شهر همي گشت با چراغ
كز ديو و دد ملولم و انسان…» بمان بمان
وقتي چراغ روشن ما مصحف علي است
وقتي جهان به نور علي هست روشنان
راه درست راه نگاه پيمبر است
حيدر در اين مقام، نبي را نگاهبان
در آتش وجود علي كربلا گداخت
خون حسين شد سپر جان خاكيان
تا دامن سه ساله او در عطش نسوخت
كي ميرسد براي ابد كس به دادمان
آتش به مصحف نبوي داغ تازه نيست
تاريخ هم گواه بزرگي است بيامان
ما زخم خوردگان دل از دست دادهايم
آتش شده است بهر دل ما چو گلسِتان
حالا هزار و چهار صد و چند آتش است
اين آتشي كه باز رسيد از گذشتگان
قرآن درون سينه ما خانه كرده است
آتش بياوريد و بسوزيد قلبمان
در سوختن مرام مسلمانيام هنوز
بوي خليل ميدهد اين قصه را بخوان
آتش بياوريد كه آتش فشان شوم
يك سيل پر گداز ز قلبم شود روان
قرآن نسوخته است و نميسوزد و هنوز
بانگ «لَهم عذابُ اليم» است بانگمان
اللهُ نور… نورِ سموات بر زمين
قرآن كتاب آينه نور عاشقان
مصباح در زُجاجهاي از نور و نار هست
قرآن چراغ روشن خورشيد پاسبان
لا شرق و غرب، كوكبِ دُرّي است اين درخت
طوري است در تجلي شبهاي بيشبان
در خانهاي كه نور هدايت وزيده است
بايد گرفت آتش عشق تو در ميان
دو روایت در شأن اهل بیت (ع)
در کتاب عیون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، چنین آمده است: امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به دنبال نزول این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را با خود به مباهله برد. این مزیّتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن، هیچ کس از آن برخوردار نبوده است».
در کتاب غایة المرام به نقل از صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمیگویی؟! گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز افتادم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی فرمود، از این کار صرف نظر کردم. یکی آن بود که وقتی آیه مباهله نازل شد پیغمبر تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد و سپس فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی؛ خدایا، اینها خاصّان منند»…
درس نهم: تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم
بسم الله الرحمن الرحیم
فراز 20
درس نهم: تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم
تذکرات اخلاقی پیامبر اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم-در خطابه به دوصورت مستقیم و غیر مستقیم است . تذکرات غیر مستقیم شاخص به سه دسته کلی قابل تقسیم است :
1. بیان صفات خداوند ،که بین خدا و مردم مشترک است . این اشتراک تنها اشتراک لفظی است و مشترک معنوی نمی باشد ، زیرا خدا و خلق هیچ گونه شباهت و اشتراکی با همم ندارند.
مثلا خدا عالم است ، مخلوق هم می تواند عالم باشد . خداوند قادر است ، خلق هم می تواند قادر باشد
2. بیان صفات خود پیامبر ؛ یعنی پیامبر با بیان صفات خودش ، مردم را تشویق می کند تا آن صفات را در وجود خود پیاده کنند.
3. بیان صفات امیرالمومنین -علیه السلام-؛ در آنجا با بیان مناقب امیرالمومنین -علیه السلام-، مردم را تشویق به بیعت با ایشان می کند .
مطلبی که در این درس حائز اهمیت است ، بیان این مطلب از پیامبر - صلی الله علیه وآله و سلم -در خطابه است ، که ایشان پس از ارائه این مطلب که خدا به من امر فرموده ، ولایت حضرت امیر -علیه السلام- را ابلاغ کنم و خدا نگاهبانی مرا ضمانت کرده است ،می فرماید : َ وَ هُوَ اللَّهُ الْكَافِي الْكَرِيم” که در حقیقت با بیان این عبارت اطمینان خود را به خدا بیان کرده و خدا را با سه اسم جالب اورده است. حضرت با این گفتار می فرمایند :
“هوالله” ، یعنی او همه چیز است ، همه کاره است و همه چیز معبود است و این خدا با این اوصاف ، بنده را کفایت می کند .اگر شما به خدا اکتفا کنید ، همان خدا شما را بس است . آیه 36 سوره زیر با بیانی دیگر ، این مطلب را به انسانها گوشزد می کند : ” أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ ” (زمر:36 )
این عبارت یک تذکر هشداری است . مگر خدا کفایت نمی کند ؟
پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- نیز می فرماید: خداوند با آن صفات که در لغت الله جمع است و تمام صفات را در بر دارد ، هم کافی است برای معبود ،که به او اکتفا کند و در کنارآن بخشنده نیز هست . بیان این مطلب ،ما را بر آن می دارد تا با تفکر بر این عبارت از خود این سئوال را جویا شویم که:ایا ما نیز در امور مادی و معنوی، خدا را کافی و کریم می دانیم؟ یا برای رسیدن به مقاصد دنیایی و آخرتی به همه کس و همه چیز متوسل شده و از مبدا اصلی غافلیم ؟