درس هایی از ازدواج حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع)
1- کفو و همتا بودن:
یکی از اصول اساسی و رازهای موفقیت ازدواج، کفو و همتا بودن دختر و پسر با هم است، زیرا تنها در صورت همتا و همشأن بودن دو زوج است که درک متقابل آنان از یکدیگر امکانپذیر است.
برخی تصور میکنند کفویت تنها به شرائط ظاهری از قبیل مسائل نژادی و یا وضعیت مادی و رفاهی بستگی دارد. در صورتی که چنین نیست، بلکه همتایی و هم سوئی آرمانها، خواستها و تمایلات روحی و روانی افراد، میزان آگاهیهای علمی و دینی و میزان تعهد عملی به مکتب و مذهب، و ارزش نهادن به ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی است.
اگر مسئله همتایی نبود، بدون تردید دختران زیبایی در مدینه بودند که از ازدواج با حضرت علی علیهالسلام خرسند میشدند. اما او حتی از آنان خواستگاری هم نکرد و برای حضرت فاطمه علیهماالسلام نیز خواستگاران فراوانی بودند امّا حضرت فاطمه علیهماالسلام و پیامبرصلیالله علیه وآله به این وصلتها راضی نشدند تنها حضرت فاطمه علیهماالسلام و روح والای او بود که زیباییها و شکوه معنوی حضرت علیعلیهالسلام را درک میکرد . در این مورد پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله فرمودند: اگر خدا علی را نمیآفرید برای فاطمه کفو و همتایی وجود نداشت.
...
2- خواستگاری بدون واسطه
خواستگاری بدون هیچ تشریفات و حضور واسطه انجام شد و حضرت علیعلیهالسلام شخصاً به خواستگاری حضرت فاطمه علیهماالسلام از پیامبر صلیالله علیه وآله اقدام نمود.
3- شرط اول : رضایت دختر
پیامبر گرامی صلیالله علیه وآله بدون رضایت دخترش حضرت فاطمه علیهاالسلام به خواستگار پاسخ مثبت نداد.
4- قناعت
در تهیه جهیزیه به ضروریترین و ابتدائیترین وسائل زندگی در آن عصر بسنده شد، از سیرت پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله میآموزیم که بایستی در الگوی مصرف تجدید نظر کنیم و در زندگی فناپذیر و زودگذر دنیا به حداقل ممکن قناعت ورزیم تا از گذرگاه پرهیاهوی زندگی سبکبار بگذریم و تن به بردگی این و آن ندهیم.
متأسفانه در برخی خانوادهها به خصوص قشر مرفه جامعه جهیزیه دخترانشان نمایشگاه بینالمللی کاملی است از لوازم خانگی داخلی و خارجی که برقش چشمهای ظاهربین را خیره میکند.
5- هزینه عقد وعروسی
تمام دارایی حضرت علی - علیه السلام در آن زمان منحصر به شمشیر وزرهی بود که می توانست به وسیله آنها در راه خدا جهاد کند وشتری نیز داشت که با آن در باغستانهای مدینه کار می کرد وخود را از میهمانی انصار بی نیاز می ساخت.
پس از انجام خواستگاری ومراسم عقد وقت آن رسید که حضرت علی - علیه السلام برای همسر گرامی خود اثاثی تهیه کند وزندگی مشترک خود را با دختر پیامبر آغاز کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پذیرفت که حضرت علی - علیه السلام زره خود را بفروشد وبه عنوان جزئی از مهریه فاطمه - علیها السلام - در اختیار پیامبر بگذارد. زره به چهارصد درهم به فروش رفت. پیامبر قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای زهرا عطر بخرد وباقیمانده را به عمار یاسر وگروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه وعلی لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا - علیها السلام - می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد. فرستادگان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از بازار باز گشتند وآنچه برای حضرت زهرا - علیها السلام - تهیه کرده بودند به قرار زیر بود:
1 - پیراهنی به بهای هفت درهم;
2 - یک روسری به بهای یک درهم;
3 - قطیفه مشکی که تمام بدن را نمی پوشانید;
4 - یک تخت عربی از چوب ولیف خرما;
5 - دو تشک از کتان مصری که یکی پشمی ودیگری از لیف خرما بود;
6 - چهار بالش، دو تا از پشم ودو تای دیگر از لیف خرما;
7 - پرده;
8 - حصیر هجری;
9 - دست آس;
10 - طشت بزرگ;
11 - مشکی از پوست;
12 - کاسه چوبی برای شیر;
13 - ظرفی از پوست برای آب;
14 - آفتابه;
15 - ظرف بزرگ مسی;
16 - چند کوزه;
17 - بازوبندی از نقره.
یاران پیامبر وسایل خریداری شده را بر آن حضرت عرضه کردند وپیامبر، در حالی که اثاث خانه دختر خود را زیر ورو می کرد، فرمود: «اللهم بارک لقوم جل آنیتهم الخزف ». یعنی: خداوندا، زندگی را بر گروهی که بیشتر ظروف آنها را سفال تشکیل می دهد مبارک گردان.
6- مهریه حضرت زهرا - علیها السلام -
مهریه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پانصد درهم بود که هر درهم معادل یک مثقال نقره بود. (هر مثقال 18 نخود است).
مراسم عروسی دختر گرانمایه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در کمال سادگی وبی آلایشی برگزار شد. یک ماه از عقد پیمان زناشویی می گذشت که زنان رسول خدا به حضرت علی گفتند: چرا همسرت را به خانه خویش نمی بری؟ حضرت علی - علیه السلام در پاسخ آنان آمادگی خود را اعلام کرد. ام ایمن شرفیاب محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد وگفت: اگر خدیجه زنده بود دیدگان او از مراسم عروسی دخترش فاطمه روشن می شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتی نام خدیجه را شنید چشمان مبارکش از اشک پر شد وگفت: او مرا هنگامی که همه تکذیبم کردند تصدیق کرد ودر پیشبرد دین خدا یاریم داد وبا اموال خود به گسترش اسلام مدد رساند.
ام ایمن افزود: دیدگان همه را با اعزام فاطمه به خانه شوهر روشن کنید.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که یکی از حجره ها را برای زفاف زهرا آماده سازند واو را برای این شب آرایش کنند.
زمان اعزام عروس به خانه داماد که فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت زهرا را به حضور طلبید. زهرا - علیها السلام - ، درحالی که عرق شرم از چهره اش می ریخت، به حضور پیامبر رسید واز کثرت شرم پای او لغزید ونزدیک بود به زمین بیفتد. در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق او دعا کرد وفرمود:
«اقالک الله العثرة فی الدنیا و الآخرة ».
خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ کند.
سپس چهره زهرا را باز کرد ودست او را در دست علی نهاد وبه او تبریک گفت وفرمود:
«بارک لک فی ابنة رسول الله یا علی نعمت الزوجة فاطمة ».
سپس رو کرد به فاطمه وگفت:
«نعم البعل علی ».
آنگاه به هر دو دستور داد که راه خانه خود را در پیش گیرند وبه شخصیت برجسته ای مانند سلمان دستور داد که مهار شتر زهرا - علیها السلام - را بگیرد و از این طریق جلالت مقام دختر گرامیش را اعلام داشت.
فرم در حال بارگذاری ...
ظهور
ثانیه ها را عبور می کنم و دقایق را مرور. تا ساعتی از انتظار سبز را ورق
می زنم ای ناب ترین غزل و ای روشن ترین حضور!!
چگونه باور کنم که در این هیاهوی حیله و ریا قلبم به یاد تو نتپد؟
ای باغبان گل های معنویت ای کوکب هدایت!
ای بهاری ترین نسیم!
ایا میشود روزی گرمای حضورت را حس کنم؟
ایا ان روز زنده خواهم بود؟
هر ادینه بوی ندبه صدای اشک یاد فرج و دستان مشتاقت خسته تر
از روزهای دیگر به سمت خدا قد می کشد تا سبد هاشان لبریز از میوه
ظهور شود!!!
فرم در حال بارگذاری ...
نامه ای به امام زمان عج
نشانی گیرنده: نمی دانم کجایی یا مهدی؟! شاید در دلم باشی و یا شاید من از تو دورم. کوچه انتظار، پلاک یا مهدی،
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام من به یوسف گمگشته دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار
ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند.
تو کلید در تنهایی من! من تو را محتاجم.
بیا ای انتظار شب های بی پایان، بیا ای الهه ناز من، که من از نبودن تو هیچ و پوچم. بیا و مرا صدا کن. دستهایم را بگیر و بلند کن مرا. مرا با خود به دشت پر گل اقاقیا ببر. بیا و قدم های مبارکت را به روی چشمانم بگذار. صدایم کن و زمزمه دل نواز صدایت را در گوش هایم گذرا کن، من فدای صدایت باشم. چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان می روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند. من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا برود. به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و بر سر دشمنانتان فرود آید.
یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک
دوستدار عاشقانه شما
فرم در حال بارگذاری ...
هر روز چند دقیقه ای هم كه شده با امام زمانتان صحبت كنید
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیك یا بقیة الله الاعظم
چند سفارش از مرحوم حاج ملا آقاجان
1- هر روز چند دقیقه ای هم كه شده با امام زمانتان صحبت كنید، با آن حضرت مانوس شوید و زندگی خود را بر رضایت آن حضرت بنا كنید و تا می توانید دست توسل از دامن مقدس حضرت بقیه الله عج برندارید كه تمام سعادت در همین موضوع خلاصه می شود.
2-هر روز حداقل 5 نفر را ولو با رفتار خوب خود و یا احوالپرسی و امثال آن خوشحال كنید كه این كار در رشد معنوی و كمالات روحی شما موثر است.
3- خدا را همیشه مدنظر داشته باشید و او را شكر كنید كه اگر شكر نعمت خدا را نمودید، خدا هم نعمتش را بر شما می افزاید.
4- به دراویش و متصوفه اعتماد نكنید و حتی از علما و مراجعی كه با آنها هم مذاق هستند بپرهیزید.
5- هر چه اعمال و گفتار و اخلاق شما بیشتر با اعمال و گفتار و رفتار پیشوایان دین یعنی ایمه اطهار هع تطبیق كند به صراط مستقیم نزدیكتر خواهید بود.
6- باید بدانید كه انسان برای زندگی حیوانی و شهوترانی خلق نشده است بلكه انسان باید حقایق اشیا را از وحی بشناسد و به معرفت كامل و كمالات روحی برسدو با خدای تعالی انس داشته با شدو محبتش به خدا از همه بیشتر باشد.
علایم ظهور انجام شده + ظهور نزدیك است
مرحوم حاج ملاآقاجان می فرمودندكتمام علایم ظهور به وقوع پیوسته است به غیر چند علامت حتمكیه كه مقارن ظهور ظهور است و همواره می كردند:منتظر علایم ظهور نباشد بلكه منتظر ظهور حضرت ولی عصر اروحنافداه باشید.
منبع
كتاب : ارواح معین
نویسنده : ابوالفضل سبزی
فرم در حال بارگذاری ...
مُشک هدایت
از خاک تو هنوز بوی مُشک هدایت میآید و عنبر تقوا! سرشت تو با آب رسالت آمیخته شده است.
آیههای صحیفه قرآن، با تو آنچنان صمیمی بودند که هرگز آیهای نمیخواندی جز آنکه در ژرفای دریاییاش، غوطهور شدی.
بیست و چند بهار شکوفه بر تو گذر کرده بود که مینشستی بر قدمگاه مسجد رسول نور و سیراب میکردی عطش فتوا را در کام ایمان آوردگان و این معجزه تو بود!
آواز تکبیر
ای اقیانوسِ هر پاسخ در گستره بیکرانه تشنگی!
تو از تبار بالا بلند سخاوتی. تاریکی شبها، با گامهای تو آرام میگرفت؛ وقتی آهسته راه میپیمودی و آبروی ایثار و دستگیری میشدی.
جاودانه باد خاطره آن نمازِ حضورِ عید که آسمان و دیوار و کوهها، با مردمان و مردمان با تو آواز تکبیر میدادند.
ای طنین شکوهمند حدیث سلسله الذهب! وقتی چشمهای حیران و دستهای ملتمس تو را طلب میکردند، پرده از روی کنار زدی، زبان گشودی و از قلعه مستحکم لا اله الّا اللّه، حماسهای سرودی.
زنده باد خاطره قلمها و مرکبها، وقتی زنجیره طلایی کلام تو را مکتوب کردند!
فرم در حال بارگذاری ...