پروردگارا !
پروردگارا ! از این روز و روزگار و از اکنون پیش تر روزیم مقدر و معلوم است
و اقتدار تو و توانایی مطلقت در رزق و بر زیاده خواهی ام غالب بوده و هست
و حالا که خداوند به لطف
هر که را خواهی روزی بخشی
و با آنکه می دانم هرچه از حاصل دنیا و نصیب گذرایش بخواهم
اگر بخواهی نصیبم می کنی
اما آفریدگار رونق و روزی این کشت و این زراعت دنیا را نه بر سفره در گذر
اکنون که بر خوان آخرت می خواهم
و می خواهم خداوند که روزی خور خوان بهشت ات باشم که این دنیا حتی اگر برایم شبهه بهشت به ارمغان بیاورد
وحتی برترین و بیشترین نصیب ها را داشته باشم
باز هم انگار چیزی کم دارد
و گویی بادی است که من و دارایم همه چیزم بی ثبات و ماندگاری در آن معلقیم
هرآن هراس سقوطمان می رود
پس خداوند مرا به لطف معرفت ، روزی جاودان بخش تا شاکرتر از پیش و اکنون باشم .
و خداوند نزدیکتر از ….
آیا ما منتظریم؟
ا
نتظار، سرفصل امید به آیندهای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیه بازدارنده، فلجكننده و یأسآور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسانها است. آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آنها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسانها میكند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بیارزش، نشان از بیاهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا میدارد.و اینک بهار ...
وقتی بهار با سپیدی شکوفه هایش
از دریچه چشمانم سرک می کشد ، موج اشکی فرو خفته از درون سینه ی
تنگم به دیواره ی دل می کوبد و تو را می جوید .
بهار زیباست ، لطیف و دوست داشتنی است ، اما بی تو ای زیبا ترین ، ای لطیف ترین ، ای بهار جان و ای طراوت بهاران ، هیچ زیبایی ، دلم را بر نمی انگیزد که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو خیره ؛
در تاریک و ظلمتی که عالم را فرا گرفته ، در طوفان دنیا زدگی امروز ،
تنها تویی که به نور وجودت می توانی گوهر حق را بنمایانی .
ای موعود بر حق ، بیا که حق تویی ة تمام حقیقتی ، حق همان است که تو
بگویی و تو بخواهی ، و باطل همان که تو بدان پشت کنی و آنچه مایه ی نجات و رستگاری است ولایت توست و ریسمان محبت تو .
به ولایت تو اعمال مهر قبول می خورند ، به زلال مهر تو کرده هایمان پاک
می شود ، آینه ی مهر تو خوب هامان را دو چندان می کند و زنگار بدی ها را محو می کند که خداوند ، وجود تو را از زلال عصمت لبریز نموده است
و تو را از عصاره ی پاکی از گناه و اشتباه آفریده است .
خطا در وادی حضورت مفهوم ندارد و گناه از نزدیک شدن به تو شرمناک است .
تو پاکی ، پاک تر از پاک و لبریز از نور و همین زلالی توست که ما به رضای تو دل بسته ایم ، ای ولی خدا ، به یمن این طاعت و رضا شأن و مقام و بلندای منزلتت را باز شناخته ایم .
آن قدر که خدا محبت تو را جواز بهشت و روی گردانی از تو را مایه ی فرو افتادن به دوزخ قرار داده است . و من با ذره ذهره ی وجودم شهادت می دهم که دوستی تو ، دوستی خداست و اطاعت از تو اطاعت از خداست ،
و دشمنی با تو و روی گردانی از تو دشمنی با خدا و روی گردانی از خداست .
تو نور تابان خدایی بر تاریکی خلقت ، اسیر در قفس جسم .
تو پرچم دار علم و تقوایی در میان این همه بیراهه ها و لغزش گاه ها .
و خداوند نزدیکتر از ....
پروردگارا ! از این روز و روزگار و از اکنون پیش تر روزیم مقدر و معلوم است
و اقتدار تو و توانایی مطلقت در رزق و بر زیاده خواهی ام غالب بوده و هست
و حالا که خداوند به لطف
هر که را خواهی روزی بخشی
و با آنکه می دانم هرچه از حاصل دنیا و نصیب گذرایش بخواهم
اگر بخواهی نصیبم می کنی
اما آفریدگار رونق و روزی این کشت و این زراعت دنیا را نه بر سفره در گذر
اکنون که بر خوان آخرت می خواهم
و می خواهم خداوند که روزی خور خوان بهشت ات باشم که این دنیا حتی اگر برایم شبهه بهشت به ارمغان بیاورد
وحتی برترین و بیشترین نصیب ها را داشته باشم
باز هم انگار چیزی کم دارد
و گویی بادی است که من و دارایم همه چیزم بی ثبات و ماندگاری در آن معلقیم
هرآن هراس سقوطمان می رود
پس خداوند مرا به لطف معرفت ، روزی جاودان بخش تا شاکرتر از پیش و اکنون باشم .
و خداوند نزدیکتر از ….
چطور برای نماز صبح بیدار شوم
چرا خداوند متعال نماز صبح را قرار داد ؟ در حالی که اینقدر کار سختی است و در اغلب اوقات قضا می شود؟ خواب دم صبح خیلی شیرین و سنگین است چطور می توان از آن دل کند و مشغول نماز شد؟
عامل اصلی و زیربنایی سستی در نماز و خواب ماندن برای نماز صبح و یا هر کوتاهی ای که در زمینه دین و عبودیت پیدا می شود در ضعف ایمان است. البته همه ما کم و بیش از این عارضه رنج می بریم و ایمان کامل برای انسان مومن یک ایده آل و آرزوی نهایی است ولی باید بکوشیم هر چه بیشتر آن را تقویت نماییم. در روایت هست که ایمان ده درجه دارد و وظیفه مومن حرکت در این مسیر و افزودن به این درجات است. گناه بودن در صورتی است که اراده خودش در این زمینه دخیل باشد.