عمال روز جمعه
براى روز جمعه اعمال بسيارى است كه در اينجا تنها به بيان چند مورد اكتفا مىكنيم:اول:در ركعت اوّل نماز صبح سوره «جمعه»و در ركعت دوّم:«توحيد»خوانده شود.دوّم:پس از نماز صبح،پيش از آنكه سخن بگويد،اين دعا را بخواند تا كفّاره كناهان او از اين جمعه تا جمعه ديگر باشد:
اللَّهُمَّ مَا قُلْتُ فِي جُمُعَتِي هَذِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ حَلَفْتُ فِيهَا مِنْ حَلْفٍ أَوْ نَذَرْتُ فِيهَا مِنْ نَذْرٍ فَمَشِيَّتُكَ بَيْنَ يَدَيْ ذَلِكَ كُلِّهِ فَمَا شِئْتَ مِنْهُ أَنْ يَكُونَ كَانَ وَ مَا لَمْ تَشَأْ مِنْهُ لَمْ يَكُنْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ تَجَاوَزْ عَنِّي اللَّهُمَّ مَنْ صَلَّيْتَ عَلَيْهِ فَصَلَوَاتِي عَلَيْهِ وَ مَنْ لَعَنْتَ فَلَعْنَتِي عَلَيْهِ.
خدايا!هر سخنى كه در اين جمعهاى بر زبان آورم،و يا هر سوگندى كه در آن ادا نمايم و يا هر نذرى كه در آنجارى كنم،خواست و اراده تو پيشاپيش همه اينهاست،پس در اين ميان هرچه را تو بخواهى كه بشود مىشود،و هرچه را كه نخواهى نشود،بار خدايا!مرا بيامرز و از من درگذر.خدايا!هركه را تو بر او درود فرستى پس درودم بر او باد و هركه را كه تو لعنت كنى پس لعنتم بر او باد.
نامه اي براي يك مسافر
سال هاست كه به اميد ديدن تو پشت اين پنجره خاك گرفته غم نشسته ام.
سالهاست كه حد و مرز ميان خود و عمر را به فراموشي سپرده ام.
مهدي جان!
آرزويي در دل دارم.
آرزو دارم كه حتي شده از دور صدايم را بشنوي. شب زنده داري هايم را، اشك هاي سردم را ببيني. اي كاش صدايم راكه به خاطر تو مي خواند، بشنوي و اي كاش در يك صبح آدينه بر مي خاستم و مي ديدم كه صداي موذني گوش را نوازش و قلب را آرامش مي دهد. عمري است كه در باتلاق غم ها فرورفته ام.
مهدي آنقدر منتظرت بوده ام كه احساس مي كنم چيزي جز انتظار ندارم، تمام هستي ام را به انتظار تو وا داشته ام. افكارم در انتظار تو و نگاهم نيز تا دور دستها تو را مي كاود. شايد نشاني از توباشد. شايد نشاني از كسي باشد كه قلبم لحظه اي از عشق او غافل نمي شود نمي دانم… نمي دانم حق من از اين انتظار چيست؟
خودم خوب مي دانم كه قلب من سياه تر از آن است كه عشق تو را درك كند، اما همين قلب گنه كار مدت زيادي است كه هرگاه به آسمان مي نگرد، هروقت دلتنگ مي شوم، هروقت كه غم ها مرا از پا در مي آورند ياد تو را در ذهنم مي پرورانم. گل نرگس را در دست مي گيرم تا شايد غم هايم كم شود.
آه چه سخت است درد انتظار، انتظار از جنس عشق عصرهاي جمعه.
اي مولاي من! اي مهدي من!
دلم از اين دنياي پوچ و بي رنگ گرفته و تنها عشق تو مرا سرپا نگه داشته است.
شرح دعای روز چهارم ماه رمضان
شرح فرازهای دعا
«اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ » : خدایا به من قوه بده تا در ماه رمضان بتوانم به خوبی عبادت و امر تو را اطاعت کنم. عبادت قوه میخواهد و قوه عبادت غیر از قوه جسمانی است.
اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی إِقَامَةِ أَمْرِکَ
خدایا به من قوت بده که در ماه رمضان خوب عبادت کنم و امر تو را اطاعت کنم ؛ نباید فراموش کرد قوّت عبادت غیر از قوّت بازو است.
با کدام دعوت به این ضیافت آمدهاى؟
سر کدام سفره و مائده معنوى نشستهاى و فیض حضورت و بهره آمدنت چیست؟ این نیز نوعى محاسبه و حساب کشیدن از خویش را مىطلبد. سر سفره ضیافت الهى نشستهاى. سحرهاى پر برکت، افطارهاى پر معنویت، شبهای دعاى افتتاح و کمیل، جلسات دعا و ترتیل و تلاوت و تواشیح، حالات پرجذبه انس با قرآن و مفاتیح، تهجد و سحرخیزى و چشمان بیدار قبل از فجر دعاهاى روزانه، همه و همه مائدههاى آسمانى این «شهر الله» است و تو را فرا خواندهاند، تا به قدر تشنگى و توان و در حد ظرفیت وجودىاز این «چشمه رحمت» بنوشى و از «جان جامه تقوا» بپوشى و در راه عبودیتخدا بکوشی. بالاخره مهمان شدیم …. اینک که آمدهاى و مهمان این بزم حضورى، وقت تنگ و مجال گذرا را باید مغتنمشمرد.
دعاى روز چهارم
دعاى روز چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِک واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکرِک وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکرَک بِکرَمِک واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْک وسِتْرِک یا أبْصَرَ النّاظرین .
خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا کن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به کرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشى خودت اى بینا ترین بینایان .