آیاتى که دلالت برفاطمه(س) دارند
-
از جمله:آیه 6 از سوره فاتحه؛ 21 و37 از سوره بقره؛ 61، 101، 103، 137، 195از سوره آلعمران؛ 69 از سوره نساء؛ 119 از سوره توبه؛ 24 از سوره ابراهیم؛ 26 و 57 از سوره اسراء، 111 از سوره مؤمنون؛ 87 از سوره انعام؛ 35 از سوره نور؛ 115و 132 از سوره طه؛ 54 و 74 از سوره فرقان؛ 333 و 57 از سوره احزاب؛ 23 از سوره شوری؛ 11 از سوره محمد؛ 17 از سوره ذاریات؛ 21 از سوره طور؛ 19 و 20 از سوره الرحمن؛ 8 از سوره حشر؛ 1 از سوره قدر، 38 و 39 از سوره مدثر؛ 3 تا 7 از سوره لیل؛ 9 از سوره مزمّل؛ 102 از سوره انبیاء؛ و 1 تا 3 سوره کوثر.
-
1. سوره کوثر
إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،1که در لغت عرب به «مقطوع
( 149 ) -
النسل» اطلاق میشود.2
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.3
البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر میکند.4اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
قطب نمای کتاب خدا
«قرآن را ظاهری است و باطنی و همه آنچه را كه خداوند در قرآن تحریم كرده است، ظاهر قرآن و باطن آن امامان جور هستند و همه آنچه كه خداوند در قرآن حلال كرده است، ظاهر قرآن و ائمه حق باطن آن هستند.»(1)
در این باره در كتاب كافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق علیه السلام و نیز در كتاب كنزالفوائد با اسناد متعدّد به نقل از ابن عبّاس و در «تفسیر» فرات بن ابراهیم با اسناد متعدّد از اصبغ بن نباته آمده است كه امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند:
«قرآن بر چهار ربع نازل شده است. یك ربع درباره ماست و یك ربع درباره دشمنان ماست و یك ربع آن سنن و امثال است و یك ربع دیگر آن واجبات و احكام است و كریمههای قرآن از آن ماست.»(2)
عیّاشی بر این روایت افزوده است: و كریمهها و محاسن و بهترینهای قرآن از آن ماست… الخ. مانند این روایت در روایت خثیمه، قبلاً آمده است؛ ولی در آنجا آمده: «قرآن بر سه ثلث نازل شده است» و ظاهراً این تقسیم به معنای مساوی كردن حقیقی یا تفریق از تمامی وجود نیست؛ بنابراین با اختلاف دو روایت در سه ثلث یا چهار ربع بودن مشكلی پیش نمیآید. همچنین با افزوده شدن بعضی بخشها به ثلث یا به ربع یا كاستن بعضی بخشها از آن یا تداخل بعضی بخشها با یكدیگر مشكلی حاصل نمیگردد. از این روست كه احكام و سنن و امثال نیز به آنان تأویل شده است. آنچه كه گفته ما را تأیید میكند، سخنی است كه صفّار در بصائر الدّرجات با اسناد از حضرت علی علیه السلام نقل میكند كه ایشان فرمودند:
امام شناسی با جامعه کبیره
جامعه كبیره
هر یك از امامان ما - كه همواره درودهاى خداوند بر انوار مقدس آنان باد - نه تنها راهبر امت و بیانگر احكام اسلام و قرآن بودند كه نور الهى بر زمین ، و حجت كامل حق بر همه جهانیان و محور كاینات هستى و واسطه فیض میان آفریدگار و آفریدگان و آیینه نورانى كمالات ماورایى و برترین قله فضیلت هاى انسانى و مجموعه همه خیرها و نیكى ها و تجلى گاه علم و قدرت خداى متعال و نمونه كامل انسان واصل به خدا و معصوم از سهو و نسیان و خطا و در ارتباط با ملكوت گیتى و جهان غیب و فرشتگان و آگاه به گذشته و آینده دنیا و آخرت و گنجینه اسرار الهى و وارث همه كمالات پیامبران نیز بوده اند؛ آرى وجود مبارك محمّد و آل محمّد صلّى الله علیه و آله و سلم مركز پرگار وجود، و سیطره ولایت ارجمندشان فوق ولایت پیامبران و رسولان است و چنان است كه براى غیر ایشان قابل درك نیست و به اراده خداى سبحان ، ویژه پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصوم علیهم السلام اوست و هیچ طمع كننده اى در آن امكان طمع ندارد.
مولاى گرامى ، دهمین خورشید آسمان امامت ، امام ابوالحسن هادى علیه السلام بر ما منت نهاده و انعام فرموده است كه در گفتار شگرفت و ژرف خویش در زیارتى به نام زیارت جامعه سخن را در مرغزارى از معارف جان پرور الهى به جولان درآورده و از دریاى دانش خود، بارانى از درّ و گهر بر تارك دوستان راستین سلسله عزیز امامت نثار نموده ، و در خور عقل ما، و نه سزاوار حقیقت امام ، گوشه هایى از زیبایى هاى بوستان خدا را حكایت فرموده است .
برخى از علماى بزرگ این زیارت را بهترین زیارتهاى جامعه دانسته اند و بزرگمردانى چون شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه » (1) و در «عیون اخبار الرضا»(2) و شیخ طوسى در «تهذیب الاحكام »(3) و علامه مجلسى رحمة الله در «بحارالانوار»(4) زیارت هاى جامعه را نقل كرده اند.
شیوایى كلام و والایى مضمون و دانش و معرفتى كه در آن موج مى زند خود گویاى اصالت این زیارت و معرف دانش ارجمند و الهى گوینده آن است . امید آنكه رهروان راه ائمه علیهم السلام از این گوهر فروزان گنجینه معارف شیعه غفلت ننمایند و در زیارت امامان بزرگوار چه در حرم آن عزیزان و چه از راه دور با این كلمات پرنور زیارت كنند.
نوای دل به هتک حرمت به امام هادی علیه السلام
دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى
نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا(س)
صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
مقربان الهى فرشتگان بهشتى
کشند منت لطف و عطاى حضرت هادى
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سراى حضرت هادى
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هواى حضرت هادى
اگر به سامره ام اوفتد گذر سر و جان را
کنم نثار به گنبد نماى حضرت هادى
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشفاى حضرت هادى
مرا چه قدر که گردم گداى خاک نشینش
که هست خازن جنت گداى حضرت هادى
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوت
ملاحت سخن دل رباى حضرت هادى
به خاک عطر بهشتى پراکند اگر آید
نسیمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه اى که کنم جان فداى حضرت هادى
به تیرگى نبرى روى و راه خود نکنى گم
هدایت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زیارت پر فیض جامعه که برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضایت ابن الرضا خوش است که دانم
بود رضاى خدا در رضایت حضرت هادى
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
در سوگ کوثر
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.
وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیده ی حق ، رفت و روب آستانه ی خانه ی اهل بیت(ع) را تمنا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسه گاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همه ی قصرهای جنت و تمام گهرها و آذین های باغ بهشت، ذره ای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوه ی یک سجود سالکانه ی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمی رسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته ی شهود؛