همراه با امام باقر علیه السلام بر سر سفره قرآن
امید بخش ترین آیه قرآن
حَرب بن شُرَیح نقل می کند: امام باقر علیه السلام به من فرمود: شما عراقی ها معتقدید که امید بخش ترین آیه قرآن [آیه 53 سوره زمر است که می فرماید:] یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه ؛ اى بندگان من كه [با گناه کردن] به خود ظلم کردهاید! از رحمت خدا نومید نشوید.حَرب می گوید عرض کردم: بله ؛ ما چنین عقیده ای داریم.
امام علیه السلام فرمود: ولی ما اهل بیت معتقدیم که «إِنَّ أَرْجَى آیَةٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ» ؛ امید بخش ترین آیه قرآن کریم این فراز از کلام خداست که می فرماید: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» ؛ و به زودى پروردگارت آن قدر به تو مىبخشد تا راضى شوى.[1]
و بعد فرمود: «وَ هِیَ الشَّفَاعَةُ» و این همان شفاعت است.[2]
متن ادبی درباره حضرت ام البنین س
زمان، هیچگاه با یادهای غبارگرفته دمساز نمیشود. بسیارند نامهایی که زیر این آسمان پهناور گم شدهاند، اما نامی استوار ـ با همه داغهای متراکم ـ در اوج آسمان ایستاده است
تاریخ، تمامی نسبنامهها را ورق میزند و میگوید: شانههای تحمل اندوه، از نام ام البنین، خجلند. تاریخ، گزافه نمیگوید و واقعیت را آنچنانکه هست، مینماید.
زنی با استقامتی ستودنى، روبهروی نغمههایی از رنج و روح خشن اندوه قرار گرفته است و نغمه پیروزی او از لابهلای برگهای زمان به گوش میرسد. نوای سپید سرفرازی به همراه نام جاویدش، در بادهای پیغامرسان منتشر است. همه با این لحن و نوا آشنایند، همه او را میشناسند؛ همسر على، مادر عباس.
چقدر زیبا شهامت خاندان خود را کنار اقیانوس بیپایان حیدر(ع) آورد و چقدر شیوا اقتداگر ایین مهربانی بود و توانست وجود خود را در الفت به مولا(ع) خلاصه کند. ام البنین(س)، فاطمه دوم و همسری دیگر برای علی بود؛ و این یک قاعده کلی است که هرکس همسر على شود، رنگ مظلومیتِ ریشهدار و سرودههای فراوان زخم، به خود میگیرد.
و تو ای بانوی اندوه و رضایت. نمیدانم چه سرّی در نام خورشیدی توست که هنگام سرودنت، آواز باران از دلهای ما عبور میکند و نور روی نور چیده میشود.
کاش میشد از همه آنانی که به نیازهایشان دست تبرک کشیدهاى، آمار گرفت. کاش میشد همه از خاطرات روشن دخیل بستن به نامت میگفتند. به راستی چه کردهای بانو با قلبهایی که به تو چشم دوختهاند.
من چه بگویم که کربلا ـ با آنکه نه تو و نه او، هیچکدام یکدیگر را ندیدهاید ـ عجیب تو را ستوده است. کربلا پشت سر هم از مصیبتهای جانگداز عباس و دیگر فرزندانت گفت و تو با یک مشت خاطرات سوخته، تنها کلمات شیرین تسلیم بر زبان جاری کردى. کربلا باعث شد تو بهتر و بیشتر شناخته شوی و صبورى، بر خود ببالد که الگویی چون تو دارد.
به رسم همیشه، محافل نام او را میبرند، اما حاشا که شب، گیسوپریشی لحظههایش را دیده باشد. ما نیز از ام البنین میگوییم درحالی که جزع و زارى، غریبهای طردشده به دست صبور اوست.
سلام بر ماه رجب
سلام بر ماه رجب، ماه پيوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهي، ماه رسيدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زندهدارانِ هميشه بيدار با محبوب و معبود بيهمتا.
سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پايان اندوه است و بدر آنْ يادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حيدر کرّار و پايانشْ نويد رهايي بشر از جهل و ناداني، شکوفايي اخلاق انساني، بعثت آن بزرگْ مردِ تاريخ براي هميشه زمان.
سلام بر بهار مناجات و بندگي. سلام بر نجواي شبانه اهالي رجب. سلام بر شبهاي رجب که پذيراي زاهدان است و سلام بر روزهايش که ميزبان عاشقان وصال الهي است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.
حضرت زهرا (س) از منظر امام راحل (ره )
روز ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام روز حیات زن
میلاد حضرت زهرا علیهاالسلام ، روز تابیدن آفتاب عفاف و تقوا، از افق وجود آن بانوی گرامی است. بانویی که چشمه حیا و عفت بر عالم وجودش جاری است. روز ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام روزی است که برنامه رشد و تعالی انسان، چه زن و چه مرد، امضا شد. فاطمه بانویی بود که با عمری کوتاه برترین سرمشق رشد و بهترین اسوه رستگاری انسانها شد. این مهر افتخار برای همیشه بر پیشانی جامعه زنان باقی ماند که تمام کمالات انسانی در یک زن به تجلی آمد. روزی که بنابر فرمایش رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمت الله علیه روز حیات زن و روز پایه گذاری افتخار و نقش او در جامعه گردید. روزی که پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید و تاریخ اسلام گواه احترامات بیحد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژهای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر از مرد نیست.
روز زن، روز نور گرفتن از درخشانترین خورشید هدایت است، روز آموختن باغبانی گلهای خوشبوی یاس و نرگس، روز جاری کردن زلالترین مهر فاطمی در جای جای بوستان پرغنچه خانهها و روز باز کردن دریچه دل به سوی آسمان آبی و روز پوشیدن زیباترین جامه عفت و حیا بر تن مرواریدهای دریای معرفت است.
;عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
;گیتی عرض است و فاطمه جوهر اوست
;در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق
;احمد ید راست و مرتضی شوهر اوست
مگر حق با او نبود ؟!
در ماجرای خلافت پس از رسول خدا این سوال پیش می آید که اگر امیرمومنان حضرت علی علیه السلام، وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، چرا در سقیفه حاضر نشدند و از حق خود دفاع نكردند؟
در پاسخ به این پرسش، علامه فقید مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب ارزشمند خود می نویسد:
پرداختن به امری مهم تر
به گواهی تاریخ، امام علیه السلام و سایر دوستان ایشان، اعم از بنی هاشم و دیگران در هنگام تشكیل سقیفه مشغول امر مهمتری بودند و آن تجهیز و تدفین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. در این فرصت سقیفه كار خود را پایان داده و ابوبكر را به خلافت انتخاب كردند و امام به هیچ وجه فرصتی نداشتند تا در سقیفه شركت كنند چرا كه اساساً مجالی به امام داده نشد؛ خصوصاً این كه تصمیم گرفته بودند با كسانی كه بیعت نمیكنند، برخورد شود.
بیم داشتن بر دین مردم
امام علیه السلام برای اساس اسلام و كلمهی توحید بیمناك بودند. اوضاع و شرایط جزیرة العرب در آن مقطع به قدری حساس بود كه هرگونه اقدام نسنجیده ممكن بود به نابودی اسلام و بازگشت كفر منجر شود. به خصوص بسیج شدن تمامی دشمنان اسلام، اعم از داخلی و خارجی با هرگونه بیتدبیری می توانست به پیروزیشان در نابودی اسلام منتهی گردد؛ چرا كه مسلمانان همچون گوسفندان باران خورده، در شب ظلمانی بودند كه در میان گرگان متجاوز قرار گرفته بودند.
در ذیل به برخی از این دشمنان اشاره میشود :
- منافقان مدینه
- اعراب اطراف مدینه كه به تصریح قرآن منافق بودند و در كفر و نفاق سرسختتر
- سیلمه ی كذاب و یاران او
- طلحه بن خویلد، تهمت زن و دروغ گو
- سجاح دختر حارث و اصحابش
- روم، كسری ها و قیصرها
در نتیجه امام علیه السلام در بین این دو خطر قرار گرفته بود و و طبیعی بود كه حق خویش را فدای حیات مسلمانان كند و آن چنان عمل كرد كه حق خویش در مورد خلافت حفظ شود و به گونهای احتجاج نمود كه به اتحاد مسلمانان لطمهای وارد نشود كه موجب بهره برداری دشمنان شود. لذا در خانه نشست تا او را به اجبار و بدون خونریزی از خانه خارج ساختند؛ چرا كه اگر خود به سوی آنها می رفت حجتش تمام نبود و شیعیانش هم برهانی نداشتند. آن حضرت بین حفظ دین و نگاه داری حقش در خلافت مسلمانان جمع نمود و از هرگونه اقدامی كه راه را برای دشمنان هموار سازد، اجتناب كرد.
آن حضرت در نامه ای كه به اهل مصر همراه مالك اشتر نوشتند، به این معنا تصریح فرمودند :
«اما بعد، خداوند سبحان محمد را مبعوث ساخت كه بیم دهندهی جهانیان و شاهد و پاسدار پیامبران باشد. پس آن گاه كه وی از جهان رخت بربست، مسلمانان به نزاع پرداختند. به خدا سوگند هرگز در قلبم خطور نمیكرد كه عرب این امر را پس از او، از اهل بیتش برگیرند و آن را از من بازدارند(ولی چنین كردند).
مشاهده كردم مردم برای بیعت با فلانی هجوم بردند؛ من دست كشیدم و دخالت نكردم تا آن كه دیدم گروهی از اسلام دست برداشته و مردم را به سوی نابود ساختن دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم دعوت می كنند. از این ترسیدم كه اگر اسلام و اهل آن را یاری نكنم (در حالی كه در آن شكاف و یا نابودی مشاهده میكنم) مصیبت آن، بزرگتر از نابودی حكومت برشما باشد؛ چرا كه حكومت و ولایت امت ناچیز است و چند روزی بیش دوام ندارد. همچون سراب و یا مانند ابر به زودی از بین میرود؛ لذا در آن حوادث به كمكشان قیام نمودم تا باطل از بین رفت و دین آرامش یافت».(نهج البلاغه / نامه ی 62)