چرا این اندازه از امام زمان علیه السلام دوریم؟!
چرا این اندازه از امام زمان عجل الله فرجه دوریم؟! ایشان که ما را می بیند و از همه ی موجودات، ظاهرترند، پس چرا این اندازه غافلیم و آن حضرت علیه السلام را از خود دور می بینیم؟! چرا این حضور قلبی را نداریم که از سوی ایشان هر لحظه به مطالبی دست بیابیم؟!
حضرت ولی عصر(عج)امتحان می کنند
روزی حضرت ولی عصر(عج) تشریف آورده بودند به حجره سیدعبدالکریم در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند:"سیدعبدالکریم٬کفش من نیاز به تعمیر دارد٬برایم پینه می زنی؟”
سیدعبدالکریم عرض کرد: آقاجان٬ به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاظر کنم٬ اگر شما امر می فرمایید٬آنرا کنار بگذارم و کفش شما را تعمیر کنم. (توضیح اینکه امر امام بر هر واجبی مقدم است حتی بر نماز٬و در اینجا حضرت به سیدعبدالکریم امر نفرموده بودند و الا ایشان بدون معطلی امر حضرت را اجابت می کردند)حضرت چیزی نفرمودند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجددا آن حضرت فرمودند:"سید عبدالکریم!کفش من نیاز به تعمیر دارد برایم پینه می زنی؟” سیدعبدالکریم کفشی را که مشغول پینه زدن بود کنار گذاشت بلند شد و دستانش را دور کمر حضرت حلقه زد و به مزاح گفت:اگر یک بار دیگر بفرمایید:"کفش مرا پینه می زنی؟” داد و فریاد می کنم که آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید٬پیش من است٬بیاید زیارتش کنید! حضرت لبخند زدند و فرمودند:"خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.”
راهی شده، دلم اسیر در پی تو
ما ساده گرفتیم آمدنت را
ما همین به ظاهر شیعیان تو ساده گرفتیم آمدنت را
و همین طور ساده گرفتیم انتظار آمدنت را
تو نرفته ای که باز گردی
این ماهیم که باید برگردیم
برگردیم از این همه تغافل و گناه
یاابن الحسن
ببخش این همه تجاهل وتغافل را
کجای قافله ای؟
و محرم آغاز شد…
اهل بصیرت به همراه امام زمان شان به قربانگاه می روند تا عند ربهم یرزقون…..
و غافلان دنیا پرست و مال اندوزان گرفتار کم و زیاد دنیای خود هستند …
تو خود دانی!
عند ربهم یرزقون یا شایت و بایعت و تابعت علی قتله !؟
خاموش ماندن در عصر ظهور تماشا کردن قتلگاه است و چه سود که فردا گریبان چاک کنیم و صد ناله و فغان سر دهیم
امام، به دعوت ندبه خوانانش خواهد آمد….
مراقب باش که کوفیان زمان نقشه های شطانی در سر دازند
کجای قافله ای؟
شاید ای کاش ... انتظار
تمام “ای کاش” های زندگیم راکه جمع کردم دیدم فقط یکی از “ای کاش” ها برای تو بود و این غریب بودن تو را نشان می دهد
امامان قبل تو غریب بودند و ما میگوییم عجب مردمانی بودند؟ خدا لعنتشان کند
آقا جان از آن روز می ترسم که تو بیایی و من نباشم و زمانی که تو از غریبی ات سخن بگویی مردم عصر تو بگویند
عجب مردمانی بودند ؟ خدا لعنتشان کند
نمی دانم شاید درست نباشد اما من فکر می کنم حتی تو از جدت حسین (ع) غریب تر هستی چرا که او حداقل 72 یار با وفا داشت
اما تو آن هم …
همه جا را به بهانه تو آمدم و دنبالت گشتم اما غافل از اینکه تو در بر من و من از تو چقدر دور هستم و تو حاضری و من غایب …
صبح های جمعه که صدای ندبه از گوشه کنار این شهر بلند است با خودم فکر می کنم که هنوز تو را و وجودت را و امامتت را درک نکرده ام چرا که امام صادق(ع) انتظار آمدن تو را میکشیده است و درک او کجا و درک من از تو کجا؟؟؟؟؟
با خودم آرزو می کردم و می کفتم می شود روزی که ما برای فرزندانمان بگوییم:
(( شما یادتان نمی آید ما جمعه ها صبح دعای ندبه می خواندیم تا امام بیاید و ظهور کند))
آقا جان نمی دانم برای چه گریه کنم و ندبه ام را به پای کدام اعمالم درگیر کنم چرا که دیگر اشک من نزد خدا ارزشی ندارد
اما می دانم تو برای اینکه خدا مرا ببخشد خیلی گریه می کنی و گریه تو باعث می شود که اشک من نزد خدا قیمت پیدا کند
من حتی شرمنده اشک های توو هستم من چه منتظری هستم که باع ث می شوم اشک هایی امام زمانم جاری شود؟؟
بعد با این وضع اعمال قلیل می خواهم از یاران تو باشم من کجا و یاران تو کجا…..
اگر بگویی نمازت را…
حتی یک رکعت نماز درست ندارم
اگر بگویی روزه هایت را…
حتی یک روزه صحیح ندارم
اما اگر بگویی گناهانت را…
برایت از هرچه فکرش را بکنی رو می کنم و م آورم می ددانم که با هر گناه سیلی به صورت تو می زنم پس فرق من با مردم کوفه چیست؟؟؟؟
می دانم که دنیا و آرزوهایش مرا از تو دور کرده اما می دانم این را که فقط تو گناهان مرا میخری …
اما چه کنم با همه این حرف ها فقط این جمله را بلدم و تنها به امید این جمله زندگی می کنم و زنده ام…
آقا جان دوستت دارم