دل نوشته در مورد شهادت حضرت علی (ع) و امان از دل زینب ...
سحر بود و غم و درد، سحر بود و صدای نفس خستة یک مرد، که آرام در آن کوچه به روی لب خود زمزمه میکرد
غریب و تک و تنها، در آن شهر در آن وادی غمها، دلی خسته و پر از غم و شیدا، دلی زخم و ترکخورده پر از روضة زهرا، شب راحتی شیر خدا از همة مردم دنیا
عجب شام عجیبیست، روان بود سوی مسجد کوفه قدم میزد و با هر قدمش عرش به هم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام، دل حضرت زهرا دل حضرت زینبغریب و تک و تنها، نه دیگر رمقی مانده در آن پا، نه دیگر نفسی در بدن خسته مولا،
به چشمان پر از اشک و قدی تا، پر از وصله عبایش، پر از پینه دو دستان عطایش، رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش، علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش، گل خلقت حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیرزنان، ساکت و خاموش زمین رام ز آن، محو تماشا همه ذرات جهان، باز در آن بزم اذان، نالة آهستة یک مادر محزونِ کمان، گفت: عجب شام غریبی شده امشب، امان از دل زینب،
و گلبانگ اذان گشت تمام و شده بیتاب دل خاکی محراب، بود منتظر مقدم ارباب
می رفت سوى مسجد امّا نه مثل هر شب
چون عاشقى که وقت وصل دلش رسیده
او سجده کرد امّا سر بر نداشت دیگر
سجده به این طویلى مسجد به خود ندیده
کعبه شکست برداشت امّا نه بهر میلاد
نزدیک شد زمان دیدار یک شــــــهــــیده
علی آمد و مشغول مناجات، زمین گرم مباهات، در آن جلوة میقات، عجب راز و نیازی، عجب سوز و گدازی، عجب مسجد و محراب و عجب پیشنمازی، علی بود و خدا بود، خدا بود و علی بود، علی گرم دعا بود، خدا گرم صفا بود، علی بود به محراب عبادت، علی رکن هدایت، همان مرد غریبی که به تاریکی شبها، به یک دوش خودش نان و یکی کیسة خرما، بَرَد شام یتیمان عرب را.
علی بود، همان خانهنشین شاه عرب، همسر زهرا، علی بود و نماز و دل محراب پر از عطر گل یاس در آن لحظة حساس قیامی که تجلاش بُوَد روز قیامت رکوعی پر از بارش انگشتر خیرات و کرامت
چه زیباست کلامش، قعودش و قیامش
ولی لحظة زیبای علی با شرری یکدفعه پاشید از آن سجده که در آن بدن فاطمه لرزید لب تیغ ستم بر سر خورشید درخشید فرود آمد و شیرازة توحید فرو ریخت علی ناله زد و آه علی با نفس فاطمه آمیخت: که ای وای خدا، جان علی آمده بر لب امان از دل زینب
همان سجدة آخر که در آن فرق علی با لب شمشیر دو تا شد همان سجدة آخر که علی از غم بیفاطمهگی رست و رها شد همان سجدة آخر که حسن آمد و یک بار دگر بر پدر خسته عصا شد تن غرق به خون پدرش را به در خانه رساند و به دعا گفت خدایا کمک کن نرود جان ز تن زینب کبری به این حال چو بیند پدرم را دوباره حسن و یاد شب کوچة غمها دوباره حسن و قصة پر غصة بابا
بماند که چه آمد سر زینب، سَرِ شیر خدا، زخمی و مجروح، نشد باور زینب
دوباره بدنی خونی و رخسارة زرد و غم و بیتابی دختر ، دوباره نفسی سوخته و غربت و بستر، دوباره به دل زینب کبری، شده تازه غم و قصة مادر، کنار بدن خستة حیدر
فضای در و دیوار، پر از درد و محن بود، نه صبری، نه قراری، به دل زینب و کلثوم و حسن بود
در آن سوی دگر باز به جوش آمده غیرت به رگ غیرت دادار چه طوفان عجیبی شده بر پا به دل پاک علمدار در آن سوی دگر مرد غریبی، غریبانه پر از غم فقط ناله زد و گفت که بابای غریبم علی چشم گشود و به هر آنچه که رمق بود، سوی صاحب آن ناله نظر کرد و بفرمود: عزیزم! اگرچه که رسیدهست چنین جان به لب من کنارم تو دگر گریه نکن تشنه لب من و رو کرد، به عباس و صدا زد که بیا نور دو عینم ابالفضل، عزیز دل من، جان تو و جان حسینم و با دختر غمدیدة خود گفت که: ای محرم بابا هنوز اول راهی بیا همدم بابا تو باید که تحمل کنی این رنج و محن را پس از من غم پرپر زدن و اوج غریبی حسن را تو هستی و بلا، دختر بابا تو و کرب و بلا دختر بابا تویی و بدن بیسر دلدار تو و اذیت و آزار نه عباس و حسیناند کنارت تو و کوچه و بازارعلی اشک شد و گفت نگهدار همه طاقت خود را برای غم فردا
علی رفت و صفا رفت ز خانه دوباره غم تشییع شبانه حسین و حسن و زینب و کلثوم همه خسته و مغموم و اندازة یک کوه غم و درد به سینه دوباره همه رفتند مدینه
گذشت آن همه درد و پس از آن زینب کبری به خود دید غم مرگ حسن را پس از آن سفر کرب و بلا دید غم رأس جدا دید نه عباس علمداری و نه یاری و نه صبر و قراری نه شاهی و امیری به تن جامة تاریک اسیری از آن شهر پر از غربت کوفه گذری کرد ولی آه وجودش همه لبریز شد از درد همان طفل یتیمی که علی بال و پرش بود و از روز یتیمی پدرش بود به همراه یتیمان دگر گرم تماشا و در یاد ندارند دگر حرمت آن نان و نمک را همه گرم تماشا، همه گرم تماشا و انگار نه انگار که این طایفة حضرت زهراست و انگار نه انگار که این خانم غمدیده همان زینب کبراست به روی لبشان طعنه و دشنام همه بر لبة بام پراندند همه سنگ به روی سر زینب که ناگاه سری رفته به نیزه صدا زد که عجب شام غریبی شده امشب امان از دل زهرا امان از دل زینب …
ای فریاد رس گنه کاران و در ماندگان
عزیزانی که در این شبِ قدر در این خانهی بلند و ارجمندِ امام عصر حضرت مهدی (عج) حضور دارید بیایید چراغها را خاموش کرده تنها به خود و خدای خود فکر کنیم و با تمام وجود حس کنیم لطف و احسان و بنده نوازیِ خدا رو . دل نوشتهای خوانده میشود ، که مطمئن هستیم حرف دل همه ی شماست پس خوب دل و درون خودتان را به آن وصل کنید.
الهی ، خدایا ، خدای من چراغها رو خاموش کردن ، فکر عجیبی دارم دلم میخواد چشامو ببندمو احساس کنم شب اول قبرمه . منم و تو ، هیچ کسی نیست . معنی مضطر یعنی درمانده و بی کس روبا تمام وجودم حس کنم ، کسی که همه تنهاش گذاشتن ، دستش از همه جا کوتاهه با قلبم حس کنم که فقط تو رو دارمو بس ، فقط تو . اونوقت چی کار کنم با این همه گناهو کوله باری از معصیتو رو سیاهی که دیگه راه برگشت نداره و کاملاً درموندست.
خدایا چی کار کنم ، با تو حرف بزنم ؟ چه جوری ؟ فریاد بزنم یا گریه و ناله زاری کنم؟ چه جوری شروع کنم ؟ اصلاً چی بگم که از اون خبر نداشته باشی ؟
اما دوست دارم از گناهام بگمو ازت طلب بخشش کنم خدایا ، اما از سه چیز خجالت میکشم ، اولیش اینکه تو انجام دستوراتت کوتاهی کردم . دوم بهم گفتی گناه نکن و کردم سوم ، خدایا بهم نعمت فراوون دادیو من شکر نکردم . خجالت میکشم خدا .
اما خدای بزرگم ببین این منم ، این منم که در پیشگاهِت به خاک افتادمو با صدایی از سر عجز میگم :
ای فریاد رس گنه کاران و در ماندگان
ای آرام دل وحشت زدگان
ای پناه دهنده ی بی پناهان و ای مهربانترین مهربانان ، شرم گینمو روسیاه ، عاجزمو ناتوون ، درمونده اَمو بی کس . چی کار کنم ؟ خدایا بگو چی کار کنم ؟
اگه گریه بکنم میبخشی ، تا از چشام سیل جاری کنم ؟ اگه دعا و التماس کنم منو میبخشی تا اینقدر صدات کنم تا زبونم بند بیاد ؟ خدای من، اگه صورتمو به خاک بذارم جوری که با خاک یکی بشه بهم نظر میکنی تا این کارو بکنم؟
اما تنم میلرزه یه لحظه چشامو واز میکنم ، هنوز زندهام ، هنوز نفس می کشم ،خدای من ، امیدوار میشم ، چون خودت گفتی ادعونی استجب لهم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .
پس ای خدا میخونمت ، صدات میزنم که از کارهای زشتم بگذری ، رسوا و جزا و عذابم نکنی ، مهربونی کن به من آقا و مولای من ،منم بندت ، منم بندهی روسیاهت ، بنده ای که بریده چارش از غیر تو ، ای خدا ، ای منتهای آرزوهایم ، امید به کسی غیر تو ندارم .
قبر ، این است منزلگاه و جایگاه آخر من . ای معبودم ای کاش میدونستم چه جوری باهام رفتار میکنی ، جوابمو میدی یا نه ؟ تنِ ضعیفم میلرزه وحشت و دلهره دارم .
خدایا آیا اونقدر عهد و پیمان شکوندم که دیگه جوابمو نمیدی ؟ نگام نمیکنی ؟ یعنی دیگه قبولم نمیکنی و روتو ازم برمیگردونی؟ پس وای به من ، وای به منو بی چارگی و خواری وبدبختیم. به کجا پناه ببرم؟ موقعی که تو ترکم کنی به کی امیدوار بشم ؟، پس وای به من .
اما خدای مهربونم من غیراز اینا ازت شنیدمو دیدم ، سریع الرضایی یعنی زود از بنده هات راضی میشی . فراغ عفو رحمتِت به اونایی هم از درگاهت درخواست نمیکنن هم شامله. پس چطور میشه، خدایا چطور میشه منی که تمام امید و عشق و پناهم تو هستی برام دل نسوزونی و از کرمو لطفِت بهم نظر نکنی ؟ نه خدایا این طور نبوده و نیستی .
پس خدای من امیدوارم ، خیلی هم امیدوارم ، درسته که عملی یا کرداری که روی در خواست و توجه و عنایتتو داشته باشم ندارم . اما با تمام وجود میپرستمت ، می دونمو اطمینان دارم بهم نظرو عنایت داریو منو دوست داری که اگه این طور نبود تو این شب قدر تو خانه ی امام عصرچی کار میکردم ؟ پس مطمئنم تو دعوتم کردی و به دردو دل عاشقونه ی من که امیدوارم از روی اخلاص باشه گوش میدی پس منم می گم که :
بار الها ای محبوب من . چگونه مرا خواندی در حالی که لحظات حیاتم در ضربانهای غفلت از یاد تو سپری گشت و زیباییهای زود گذر مرا شیفته ی خود نمود و آرزوهای فرداهای دور مرا در خود پیچید و آنگاه که به ستایش تو ایستادم از نام بزرگ تو محافظت نکردم و آن را به هوس های زود گذر آراستم ، ولی تو مهربانتر از آن بودی که مرا مورد خشم خود قرار دهی ، بلکه مرا به محبت خود نواختی، پس چگونه تو را سپاسی گویم و منتظر رحمتت مانم که برایش سجدههای طولانی نکردم و کمر بندگی در اطاعت آن نبستم یاریم کن ای خالق من تا به خطاهایم اعتراف کنم و تو را سپاس گویم . ای رب من و خدای من چگونه مرا در به خاک افتادن در برابر قدرتمندی خود میبینی و کوچکی و خردیم را به من گوشزد نمیکنی؟ بلکه مرا مورد لطف و احسانت قرار میدهی و مرا آزاده و بزرگ میشماری . چگونه تو را ستایش و سپاس گویم ؟ آیا در سینه ی من قلبی آفریدهائی که گنجایش این مقدار محبت را داشته باشد ؟ ای خالق ضربانهای حیاتم آنگاه که امر میفرمایی تا ساعت وجود از حرکت بایستد و آنگاه مرا در حیاتی دیگر حیات مجدد میبخشی در حالی که من هنوز فرصت شکر این حیات را ندارم . مرا در زندگی دیگر از نعمتها بهرهمند می سازی .
پس یاریم کن تا تربیت حضو داشته باشم و به خردی و کوچکیم ترحم کن که سر به سجده ی تو دارم .
یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین
اللهم عجل لولیک الفرج
زیبایی های ماه رمضان
انشاء الله ماه رمضان برای ما مبارک باشد. کیمیا ممکن است یک ماده یا یک علم و صنعتی باشد. رمضان کیمیاست زیرا نفسی که در ماه رمضان کشیده می شود ثواب دارد. ماه رمضان وصل به قرآن است. اگر شما یک آیه قرآن را بخوانید مثل این است که کل قرآن را خوانده اید. یعنی ثواب ختم قرآن را دارد. در ماه رمضان دعا مستجاب می شود. و خواب عبادت است.
ما می توانیم با یک نیت خالص همه چیز را کیمیا کنیم. مثلا می گوییم: خدایا به همه ی جوانان همسر خوب بده یا به همه کسانی که فرزند ندارند، فرزند عطا کن. ما با این ها می توانیم خودمان را کیمیا کنیم. در دعای ماه رمضان داریم :خدایا همه ی فقرا را ثروتمند کن ،خدایا همه ی گرسنگان را سیر کن ،خدایا کل …
در جمهوری اسلامی عده ای گفتند :نه لبنان نه غزه ،جانم فدای ایران. ما گفتیم که ما در ماه رمضان می گوییم :همه ی … حالا این شعار را می دهید؟ این اشتباه است. رمضان به هر چیز که برخورد کرده است آنرا کیمیا کرده است. ممکن است که در سخنرانی کردن در مسجد ،دویست نفر مستمع باشند ولی سخنرانی کردن در تلویزیون میلیون ها مستمع دارد پس تلویزیون کیمیاست، نیت خالص کیمیاست. معامله با خدا کیمیاست. مردم ، چیز کم را قبول نمی کنند ولی خداوند ذره ای خوبی را قبول می کند فمن یعمل مثقال ذرة . مردم خوبی را با مبلغی( سوت و صلوات ) می خرند ولی خدا خوبی ها را به مبلغ بهشت می خرد. مردم جنس معیوب را نمی خرند ولی خدا جنس معیوب را هم می خرد. در دعای بعد از نماز داریم که خدایا این نماز من بود ،اگر رکوع و سجود آن عیبی داشت آنرا ندیده بگیر.
پس ایمان به خدا کیمیاست. ما اشتباه می کنیم که با غیر از خدا معامله می کنیم. مرحوم مطهری به من می گفت که این دعای ماه رجب را هر روز بخوان: باختند آنهایی که با غیر از خدا معامله کردند. بسیاری از افراد ماه رمضان سال پیش بوده اند ولی امسال نیستند. درسال گذشته عده ای روزه گرفتند و عده ای روزه را خوردند، برای هر دو نفر آنها گذشت. اگر شما از دیدنی حرام چشم پوشیدی ثواب آن تا ابد برای شما می ماند و اگر دیدنی حرام را نگاه کردی ،فقط خودت را راضی کردی. ما می توانیم کارهای لحظه ای را به ابد تبدیل کنیم. وقتی ما آب خنک به صورت مان می زنیم که حال مان خوب بشود، این یک لحظه است ولی اگر قصد وضو کردیم ثواب آن تا ابد می ماند. آب همان آب است ولی نیت فرق می کند.
ما دائما در حال انتخاب هستیم: حق یا باطل، امام حسین(ع) یا یزید. تمام ماه رمضان برکت است. در قرآن داریم که کتاب قرآن مبارک است ،درمکه نازل شده است که مبارک است ، از خدای مبارک است و قلب پیامبر مبارک است. ما چقدر از این قرآن استفاده می کنیم؟ گاهی فرش را طوری می بافند که یک اثر هنری می شود و گاهی آنرا بعنوان جُل می بافند که به درد هیچ چیزی نمی خورد.
مذهبی ها سعی کنند که افراد غیر مذهبی ها را همراهی کنند. در افطاری ها سعی کنیم که افراد جدید را دعوت کنیم. اگر شما من را دعوت کردید و من هم شما را دعوت کردم ، فایده ای ندارد، باید تولید داشته باشیم. خوب است که شما افطاری را به بچه های محل یا دوستان فرزندتان بدهید حتی اگر روزه نباشند. سعی کنیم که کارهای خیر را در شب بیست و سوم ماه رمضان انجام بدهیم زیرا این شب از هزار شب بهتر است. پس هر کار خیری که در این شب انجام بدهیم، ثوابش هزار برابر می شود. خوب است که خمس ،زکات و سهم امام را در این شب بدهیم یا آنرا کنار بگذاریم. نباید شب بیست و سوم را از دست بدهیم. و باید از تمام ساعات آن استفاده کنیم. خانم های هنرمند از پوست پرتقال هم مربا درست می کنند و خانم های بی هنر بهترین برنج ایرانی را هم کوفته می کنند.
ماه رمضان برکاتی دارد: یکی سحرخیزی است ،بیشتر مردم در سحر خواب هستند ولی در ماه رمضان سحرخیز می شوند. دیگر اینکه در طول سال خوردن ثواب ندارد ولی خوردن سحری ثواب دارد و مستحب است تا بتوانیم فردا روزه بگیریم. آمیزش زن و شوهر در اول ماه مکروه است ولی شب اول ماه رمضان مستحب است. زیرا خدا می خواهد که روز اول ماه رمضان به نامحرم دست دراز نکنیم. پس باید خودمان را از حلال شارژ کنیم که قدرت کنترل داشته باشیم.
برکت دیگر ماه رمضان نظم است. در ماه رمضان همه در سر افطار غذا می خورند. این نظم زیباست. خوردن افطار لذت دارد حتی با نان خالی زیرا این یک لذت معنوی است که انسان بنده ی خدا بوده است. دعای دم افطار یک سطر است زیرا فرد گرسنه است :خدایا برای تو روزه گرفتم، برای تو افطار می کنم و به توکل می کنم. بعد از افطار دعای افتتاح خوانده می شود که چند صفحه است ،بعد از کمی خوابیدن دعای ابوحمزه ی ثمالی خوانده می شود که حدود یک ساعت است. پس این دعاها براساس ظرفیت، حوصله و حال ما تنظیم شده است.
آقایی مسخره می کرد که در مفاتیح دعای ساعت اول و ساعت دوم و … نوشته شده است. یعنی باید دائم دعا خواند در حالیکه دنیا دارد به فضا می رود. آیا این دین است؟ من به ایشان گفتم که شما معنای آنرا نفهمیدید .اینکه ما برای هر ساعتی دعایی داریم یعنی اینکه شما هر وقت بخواهید دعا بخوانید، دعا وجود دارد نه اینکه تمام ساعات روز را دعا بخوانید. داروخانه ی شبانه روزی معنی اش این نیست که شبانه روز دارو بخرید بلکه معنی اش این است که هر ساعتی که خواستید دارو بخرید، داروخانه باز است. پس مفاتیح معنایش این نیست که شبانه روز دعا بخوانید بلکه معانی این است که هر ساعتی خواستید می توانید دعا بخوانید. مثلا فردی خلبان است یا راننده است و هر ساعتی وقت دعا خواندن ندارد ولی هر زمانی که وقت داشته باشد می تواند دعا بخواند.
بعد از انقلاب، پزشکی ایران خیلی رشد کرده است. قبل از انقلاب پولدارها برای مداوا به خارج از کشور می رفتند. تاجر پیری را در بیمارستان خارج بستری کردند. او در نیمه شب از خواب بلند شد و دید که برای او نوشته اند که اگر نیمه شب از خواب بیدار شدی، فلان شماره را بگیر. پیر مرد شماره را گرفت و از او پرسیدند که شما مشکلی دارید که تماس گرفته اید .او گفت :خیر، من می خواهم پنج صحبت کنم. آنها یک شعر فارسی را برای پیرمرد خواندند و یک جوک هم گفتند و یک دقیقه هم از مسیحیت تبلیغ کردند. دنیای کلیسا برای پیر ایرانی غریب مسلمان ،برنامه پنج دقیقه ای دارد. خدا هم برای تمام ساعات ما برنامه دعا دارد. این خیلی زیباست.
یکی دیگر از برکات ماه رمضان که زیباست همگانی بودن آن است. وقتی همه با هم روزه می گیرند، روزه راحت تر می شود. مشکلات وقتی عمومی شد، دلنشین می شود.
اگر کسی بیمار است و احساس ضرر می کند و نمی تواند روزه بگیرد، جای حسرت ندارد زیرا خدا فرموده که قضای آنرا بگیرد و آنرا جبران کند. اگر پزشک متخصص متعهد گفت که نباید روزه بگیرید ،حرف او را گوش کنید.
وقتی می خواستند امام خمینی را به ترکیه تبعید کنند امام بین دوسرهنگ نشسته بود. امام نماز صبحش را نخوانده بود. آنها گفتند که ما نمی توانیم شما را بین راه پیاده کنیم، باید در فرودگاه پیاده کنیم. امام گفت که بگذارید من بر خاک تیمم کنم و از ماشین هم پیاده نمی شوم. و در ماشین نماز می خوانم. امام در ماشین نماز خواند. نقل شده است که امام فرموده بود که ممکن است در کل نمازهای من، خدا این نماز را قبول کند. البته هر کس که رنگش پریده و گرسنه شده است ،نباید روزه را بخورد . ضرر با بی حال شدن فرق دارد.
از بيانات حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا قرائتي در برنامه سمت خدا
پيام جزء دهم
در برابر کسانی که به هیچ قراردادی پایبند نیستند محکم بایستید
وَ إِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فیِ دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ(12- توبه)
زندگی مسلمت آمیز در کنار تمام انسانها از قوانین بینالمللی قرآن است اما اگر عدهای که معمولاً سران یک کشور و ملتند به هیچ یک از قراردادهایی که با حکومت اسلامی بستهاند پایبند نبودند آنگاه قرآن که مدافع عزت و شرف انسانهای با خداست دستور مقابله جدی با آنها را میدهد.
دستور اول: تا زمانی که آنها به قراردادهایی که با شما بستهاند پایبند بودند شما هم پایبند باشید؛ « فَمَا اسْتَقَمُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لهَُمْ»
دستور دوم: اگر آنها هم چنان به پیمان شکنی خود ادامه دادند و عهد خود را زیر پا گذاشتند و آئین شما را مورد مذمت قرار داده و به تبلیغات سوء خود ادامه دادند؛ شما با رهبران این گروه کافر پیکار کنید؛ زیرا آنها ارزشی برای قرارداد قائل نیستند. تا شاید به این شدت عملی که شما به خرج میدهید از کار خود پشیمان شوند و دست بردارند.
آیه 8 سوره ممتحنه
آیه 7 سوره توبه
پيام جزء 9قران
پيام جزء 9قران (گوساله سامري= حلول خداوند در اشيا )
در تفسير آيه و واعدانا موسي ثلاثين ليله….ثم اتخذتم الجل من بعده
در تفسير امام عسگري(ع) آمده است كه .. چون خداوند ماندن موسي در كوه طور تمديد كرد از سي روز به
چهل روز و موسي روزه مي گرفت سامري افراد ضعيف بني اسرائيل را گفت كه موسي خدا را نديده است
خداوند خودش بي واسطه نزد شما آمده است و در گوساله اي كه از طلا ساخته بود در آمده است (حلول
كرده است و در توجيه آن گفت همانطور كه در درخت حلول كرده بود و با موسي حرف زد ه بود.از طرفي
سامريدم گوساله را به ديوار متصل كرده بود و زمين را سوراخ كرده و شخصي از ياران خود را گذاشته كه از
طريق دم گوساله با مردم حرف مي زد و مردم خيال مي كردند خداست.ششصد هزار نفري گمرا شدند و 12 هزار نفر گوساله پرست نشدندحضرت موسي آمدند ناراحت شدند و فتند خدا منزه است از اين كه گوساله و درخت بر او احاطه كنند..و به امر خداوند دستور آمد توبه آنان كشتن افراد مومن 12 هزار نفر افراد گوساله پرست است. و اگر كشته ند توبه آنان است و به بهشت مي روند و منادي ندا كرد لعنت بر كسي كه دست و پايي تكان دهد تا كشته شود.