دنبال دستهاى تو
خيابانها هم عزادارى مى كنند. عطر تو را از كنار علقمه مى شنوم. عطر تو در نفس عزاداران و اشكها جارى است. صداى فرات را مى توانم بشنوم؛ دارد دنبال تو مى گردد؛ دنبال دست هاى دور از مشك تو؛ دست هاى در راه
مانده ات. چه قدر نزديك آسمان شده ايم!
عشق یعنی عباس علی.
تاسوعا یعنی عباسِ علی.
عشقِ عباس به مولایش فقط حسی برادرانه نبود
عشقی خدایی بود.
تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را ببینند
و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.
عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.
آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.
«انتظار و عاشورا»
عاشورا برای ساختن منتظران واقعی است، فرهنگ عاشورا مایه شکوفایی منتظران مهدی(روحی فداه) است.
انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است در زمانی دیگر. اما کربلایی که این بار حق پیروز می شود و باطل از صحنه روزگار محو می شود.
انتظار زمانی است برای آماده شدن گرفتن انتقام خون شهید کربلا.
«انتظار و عاشورا» دو بال پرواز شیعه است ; اگر این دو نبود، چشمه «غدیر»میخشکید
دشمنان نیز پیوند این دو بال را در یافته اند: شیعه با دو نگاه همراه است: «نگاه سرخ » و «نگاه سبز» ; عاشورا و ظهور، با الهام از یکی «انقلاب » می کند وبا دیگری آن را «استمرار» می بخشد.
باب الحوائج بزرگترین سند مظلومیت
«علی اصغر، یعنی درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت …چشم تاریخ، هیچ وزنه ای را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینی ندیده است.» علی اصغر را«باب الحوائج» می دانند،گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست.
و تو ای محرم!
از روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.
در حسینیه دلمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.
سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.
ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.
صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.
زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.
توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!
سر سفره ذکر مصیبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهای «یا حسین » می کنیم و نمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد، به دهان که می رسد، قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین با درمان عشق ماست و ما نمک گیر سفره حسین می شویم و این است که تا آخر عمر، دست و دل از حسین بر نمی داریم.
آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.
در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!
خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!
و تو ای محرم!تو آن كیمیاى دگرگونه سازى كه مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت» به اكسیر عشقى كه در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفا و شیرین به كام پذیرندگان مى چشانى.
تو آن خشم خونین خلق خدایى كه از حنجر سرخ و پاك شهیدان برون زد.
تو بغض گلوى تمام ستمدیدگانى كه در كربلا ، نیمروزى به یكباره تركید و آن خون دل و دیده روزگار كه با خنجر كینه توز ستم، بر زمین ریخت.
الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان كه همواره بر ضد بیداد، قامت كشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى كهن یاد و دشمن ستیزى كه همواره در یادشانى.