فلسفه صله رحم چیست؟ رحم کیست و صله یعنی چه؟
بسم الله الرحمن الرحیم قال رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: «صِلُوا ارْحامَکُمْ وَ لَوْ بِالسَّلامِ». حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «صله ارحام خود کنید حتى اینکه سلام کردن باشد». در آیات و روایات، تأکید فراوانى درباره صله رَحِم شده است. خداوند مىفرماید: «وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» و کسانى که پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد مىکنند، اینها زیانکارانند.
رحم چه کسانی هستند؟ صله یعنی چه؟ مصداق صله رحم چیست؟ رحم کیانند؟ صله چیست؟ و فلسفهاش کدام است؟
بیشتر مردم صله رحم را مستحب مىدانند و حال آنکه صله رحم یکى از واجبات و قطع رحم یکى از گناهان کبیره است. ظاهر رحم که در روایات آمده، تمام ارحام را شامل مىشود و دلیلى نداریم که فقط طبقه اوّل ارث، داخل ارحام باشد و طبقات دیگر داخل نباشد، منتها چگونگى صله مختلف است یعنى صلهاى که درباره درجه اوّل مثل پدر، مادر و فرزند است، غیر از آن صلهاى است که درباره وابستگان درجه دوم است. صله چیست؟ صله یک معناى عرفى دارد که داشتن نوعى رابطه است که این رابطه مختلف است، گاهى رابطه به این است که زندگى پدر و مادرى را که در مضیقه هستند تأمین کند، (وجوب نفقه مصداق صله رحم است) و گاهى وجوب نفقه نیست، بلکه خبر داشتن از بیماران آنها و کمک کردن به گرفتاریها و مشکلات آنها در حد توان، مصداق صله است، و گاهى با یک سلام، صله رحم صورت مىگیرد، به عبارت دیگر طورى باشد که او را بیگانه ندانند.
فلسفه صله رحم چیست؟
اسلام روى مسأله وحدت و انسجام خیلى سرمایهگذارى مىکند به همین جهت وحدت را چند مرحلهاى کرده است، مرحله اوّل وحدت در خانواده و مرحله دوم وحدت در بین فامیلها و مرحله بعد وحدت در کل مؤمنان و جامعه اسلامى است. چرا که همیشه براى اصلاح، تقویت و پیشرفت جامعه، وحدت، از ضروریّات است؛ و با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد. وحدت هزینه زیادى لازم دارد، در صورتى که تفرقه با یک سوء ظن حاصل مىشود. اهمّیت صله رحم تا حدّى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزِیدُ فى الأعمارِ و إن کانَ أهْلُها غَیْرَ أخیارٍ» پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مىسازد، و بر عمرها مىافزاید، هر چند انجام دهندگان آن از نیکان نباشند. و نیز امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «صِلْ رَحِمَکَ وَلو بِشَرْبَةٍ مِن ماءٍ، و أفْضَلُ ما یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأذى عنها» پیوند خویشاوندى خویش را حتّى با جرعهاى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که (لااقل) از تو آزار و مزاحمتى نبینند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «ثَلاثَةٌ لا یَدْخُلونَ الجَنّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَقاطِعُ رَحِمٍ» سه گروه هستند که هرگز داخل بهشت نمىشوند، شراب خواران، ساحران و قطعکنندگان رحم. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند: «إنّ رَجُلًا من خثعم سأل رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أیّ الأعمالِ أبْغَضُ إلَى اللَّهِ؟ فقال: الشِّرْکُ بِاللَّه. قال: ثمّ ماذا؟ قال: قَطِیعَةُ الرَّحِمِ» زشتترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ فرمود: شرک به خدا. پرسیدند: بعد از آن؟ فرمود: قطع رحم. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یومَ القِیامَةِ وَ هىَ مَنْسَأَةٌ فى العُمُرِ و تَقِىِ مَصارِعَ السّوءِ» صله رحم حساب روز قیامت را آسان و عمر را طولانى مىکند، و از مرگ ناگوار جلوگیرى مىکند. امام باقر علیهالسلام از على علیهالسلام نقل مىکند که فرمود: «ثَلاثُ خِصالٍ لایَموتُ صاحِبُهُنَّ أَبَداً حتّى یَرى وَ بالَهُنَّ: الْبَغْىُ وقطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَیمینُ الکاذِبَةِ یُبارِزُ اللَّهَ بِها» سه خصلت است که دارندگان آن از دنیا نروند، تا مجازات و نتیجه آن را در دنیا ببینند: ستمکردن، قطع رحم کردن و قسمخوردن به دروغ که بوسیله آن با خدا مبارزه شود.
http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
هشت درس اخلاقی از حضرت آیت الله خامنه ای 3
درس سوم : نعمت دعا
يكى از نعمتهايى كه خداوند به انسان بخشيده , نعمت دعاست همين كه خداى متعال خالق ماست , مولاى ماست و ما بنده حقير و كوچك او هستيم و به ما اجازه داده است كه از او بخواهيم و او را بخواهيم , اين يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا و بزرگترين منتهاى الهى بر سر انسان است اگر اين نعمت دعا نبود , بنى آدم در يك زندان خفه كننده اى قرار داشت همچنانكه كسانى كه به خدا معتقد نيستند در آن زندان خفه كننده هستند نگوييد اگر در زندان هستند پس چرا خفه نمى شوند ؟ چرا , خفه هم مى شوند در زندگى معمولى آن وقتى كه همه چيز بر وفق مراد است , سر انسان مشغول است , در حال دوندگى و روندگى كار معمولى است , آدم ملتفت نمى شود به مجرد اينكه انسان در يك تنگنا قرار گرفت , آن وقت معلوم مى شود كه اين دريچه ذكر خدا و دعا و خواندن خدا و سخن گفتن با او و خواستن خدا چقدر به انسان مايه حيات و مايه تنفس مى دهد ما كسانى را در سلولها , در زندانها و در شرايط سخت ديده ايم كه خدا نداشتند من دلم به حال اينها مى سوخت , مدتها مى گفتم : بيچاره كسانى كه خدا ندارند آن وقتى كه كار سخت مى شود , آن وقتى كه درها به روى انسان بسته مى شود , آن كسى كه با خدا است و خدا را دارد و اجازه صحبت كردن با خدا را دارد , آن وقت از يك دريچه تنفس , يك آرامش , يك راحتى , و يك اميد حداقلى برخوردار است
لزوم دعا :
انسان نااميد , سخت ترين زندگى را دارد پس دعا نعمت خداست و واى به حال كسى كه اين در را به روى خود ببندد , مثل چه كسى ؟ مثل اكثر آدمهاى غافل كه از خدا نمى خواهند از خدا خواستن به اين معنا نيست كه همين طور آدم به لقلقه زبان بگويد : ( ( خدايا ما را بيامرز , خدايا قرضهاى ما را اداء كن , خدايا فلان كن ) ) اينكه خواستن نيست اين همين طور حرف زدن بى هدف گفتن و ايجاد يك امواجى در فضا است اينكه ارزشى ندارد خواستن يعنى اينكه دل شما با خداست و حواس شما تحت تاثير آن هدف قرار دارد و در آن وقت است كه دعا با اين شرايط , حتما مستجاب مى شود اگر چه خود دعا , ارزشش از استجابت دعا براى انسان بالاتر است نفس دعا كردن قيمتش بيشتر از اجابت آن است از يكى از عرفاى بزرگ جمله اى نقل كرده اند و آن اين است كه مى گويد : ( ( انا من ان تحرم من الدعاء اخوف , من ان تحرم الاجابة ) ) مى گويد : ( ( من هر روز كه از دعا محروم بشوم بيشتر مى ترسم تا اينكه از اجابت دعا محروم بشوم ) ) اگر انسان از دعا محروم شد و در صحبت با خدا و گفتگوى با خدا را بر روى خود بست , بيچاره است شما جوانها دعا كنيد , با خدا حرف بزنيد و از خدا بخواهيد از خدا چه چيزى بخواهيد ؟ همه چيز هر چيز كه دلتان مى خواهد البته اگر با خدا انس گرفتيد آن وقت ديگر چيزهاى كوچك كمتر به چشمتان مى آيد و به سراغ چيزهاى بزرگتر و چيزهاى قيمتى تر مى رويد چيز كوچك مثلا ده هزار تومان پول است ولى قيمتى ترش 10 ميليون تومان مى شود , ولى قيمتى ترش اين است كه انسان از خدا مغفرت بخواهد
امام حسين ( ع ) در مناجات شعبانيه خود مى فرمايد : من حاجتى را از تو مى خواهم كه :
( ( افنيت فيها عمرى ) ) : : ( ( همه عمرم را من براى اين راه گذراندم ) ) و آن چيست ؟ ( ( فى ما ادخر ) )
دعا براى آمرزش :
در دعاى ديگرى مى فرمايد : ( ( ان قوما عبدو الله ) ) در دعاى ابى حمزه ثمالى , ( ( ان قوما عبدو الله بافواههم لتحقن دمائهم ) ) عده اى به لقلقه زبان به خدا ايمان آوردند تا خونشان حفظ بشود و در زمره مسلمانها باشند تا در جامعه مسلمين از بركات آن بهره مند بشوند ولى ( ( و انا امنا لتغفر لنا ) ) ما براى مغفرت ايمان آورديم يعنى امام سجاد ( ع ) هدف ايمان را مغفرت الهى قرار داد مغفرت و غفران الهى چيز بسيار بالايى است , اين بزرگترين حاجتهاست , از خدا بايد مغفرت را بخواهيم از خدا بايد تفضلش را بخواهيم , از خدا بايد دنيا را بخواهيم , از خدا بايد آخرت را بخواهيم و مشكلات خود را با خدا در ميان بگذاريم شما كه جوان هستيد وقتى كه دعا مى خوانيد حقيقتا بايد توجه كنيد كه در خدمت پروردگار ايستاده ايد نمى خواهد خدا را تصور كنيد خدا كه به تصور انسان نمى آيد كه بگوييم من تصور مى كنم كه با خدا حرف مى زنم شما بايد خودت را تصور كنى , كه يك بنده ضعيف , حقير و كوچك با امكانات بسيار محدود هستى واقع هم اين است , من و شما امكاناتمان بسيار محدود است يعنى اگر يك ميكروبى در بدن ما برود , اى بسا ما نتوانيم ميكروب را از خودمان دفع كنيم , زيرا انسان بر جسم خودش هم تسلط ندارد اگر سرمايى بخوريد از بالا و پايين آب بريزد و عطسه و سرفه كنيد , هيچ تسلطى نداريد , شما در مقابل خدا كوچك و حقيريد بايد تصور كنيد كه , من با اين امكانات محدود و با اين ضعف و ذلت و حقارتى كه در پيشگاه عظمت اولياء خدا و بخصوص خود خدا دارم , از خداى متعال كه مولاى من و صاحب اختيار من است چيزى مى خواهم خودمان را بايد در نظر بگيريم كه حقيريم و كوچكيم و از ته قلب اين را مى خواهيم به زبان بياوريم اين دعا شما را به خدا نزديك مى كند تا مى توانيد دعا كنيد دعا كنيد خدا ما را آرام كند اگر دعا كرديد ان شاء الله ما را هم دعا كنيد
تیغ و محراب
ای سرزمین بیستاره رنگ رنگ! آیا حضور بزرگش، چنان گران بود که طاقتش نیاوردی؟
عمری علی علیه السلام ، عصمت تو بود در برابر آسمان و آسمانیان؛ پس چگونه…؟!
هان، ای خاک! تیغی که محراب را سیلواره به خون نشاند، مگر جز از قلب تو بیرون کشیده بودند؟
مگر جز اینکه پاره پیکر تو بود؟ آیا شرم نکردی؟
ای مسجد! چگونه محراب خویش را از فواره فرق علی علیه السلام رنگین یافتی وا ز پایه فرو نریختی؟!
مروت از کاسه های شیر باید آموخت که هنوز در برابر خانه خلیفه صف کشیده اند؛ اگر چه نیک میدانند که دیگر کار از کار گذشته است.
بستر خالی، هنوز گرم وجود پر حرارتی است که دیگر به هیچ بستری نیاز ندارد؛ گرچه در تمام عمر نیز مردِ بستر نبوده است.
باید دانست که در این «در سجده مردن» چه رازی نهفته است و در این ایستاده زیستن! باید پی به این راز برد که چرا کعبه زادگاه کسی میشود و مسجد، شهادتگاهش؟
بیشک آنکه نخستین نفس را در خانه خدا خویش فرو دارد، آخرین را نیز شایسته است در خانه خدا بازدم کند؛ که این عین، رستگاریست؛ پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه. و او رستگار شد اما… .
بدا به حال قومی که بیعلی علیه السلام شدهاند…
وای بر قافله های بیقافله سالار! عنان کاروان آیا زین پس به دست چه کسی خواهد افتاد؟! وای بر همه یتیمانی که جز علی، پدری نمیشناختند!
زین پس آیا چه کسی نان و خرمایی بر ایشان خواهد آورد؟ وای بر همه چاههایی که زین پس، غریب میشوند. خلیفه تنها و چاههای تنها، عمری باهم از تنهایی بیرون میآمدند. زین پس خلیفه نیست؛ پس چاهها تنها ماندهاند. آیا چه کسی عطش آبها را آبی خواهد نشاند؟!!
طعم تلخ بیعلی بودن را حتی امروز میتوان چشید؛ طمعی که قرنهاست زاده میشود.
اما دروازههای ماه را نگاه کنید که امشب چه گستردگی فراخی دارند.
نگاه کنید که پیامبر، چگونه پرشور به استقبال وصی بزرگ خویش آمده است و خاتون بزرگ عرش نیز که دست در دست پدر، انتظار میکشد. مهتاب، ردّ پرواز مولا را مفروش کردهست. آری! این علی علیه السلام ست که پس از سالها، دوباره در کنار فاطمه علیهاالسلام ایستاده است؛ آنچنان که به پاس دیدار دوباره، پیامبر بزرگ را در آغوش مهر خویش میفشارد.
دیگر به کاسه های شیر نیازی نیست
به یتیمان کوفه بگویید، دیگر به کاسه های شیر نیازی نیست!
دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.
برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛ دیگر به کاسه های شیر نیازی نیست.
ناشناس کوچههای کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانه های شما، آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت، برگردید، یتیمان کوفه!
ای اهالی کوفه! آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالتهای علی علیهالسلام ، به ستوه نخواهید آمد! شما ماندید و صدای سکّه های بیتالمال!
شما ماندید و هوسهای دور و درازتان! شما ماندید و دنیای سراسر جهلتان!
به خدا شما لایق علی نبودید! حیف از آن اقیانوس لایتناهی معرفت و حکمت که جرعهای از آن ننوشیدند! حیف از آن سینه، آن صندوقچه اسرار و دانش الهی که همچنان سربسته ماند و به هیچ کلیدی گشوده نشد!
سئوال نکردید، تا جوابی بشنوید!
خواند و نرفتید!
صدا کرد و جوابی ندادید! حیف از آن قرآن ناطق، که کسی پیدا نشد تا به تفسیرش بنشیند، تا بفهمد و بشناسد، بشناسد و بشناساند!
اینک، قرآن، لب فرو بسته است؛ با تمام معجزاتش، با تمام اسرار نهانش! دیگر هر چه بخوانید، جوابی نخواهید شنید. هرگز نخواهید شنید!
ای فرزندان سقیفه! تا دنیا دنیاست، باید به حسرت بنشینید و اشک بر چهره روان سازید. هرچند،
اگر چشمانتان خون هم ببارد پشیمانی دگر سودی ندارد!
علی رفت؛ با تمام عدلش؛ با تمام انفاقش، با تمام مهربانیاش، با تمام نصیحتهای پدرانهاش! «امروز عدالت به تمام معنا، در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشیند، کم است؛
به یتمان کوفه بگویید: باز گردند؛ دیگر به کاسه های شیر نیازی نیست!
به آن پیر نابینای خرابهنشین خبر دهید، بیش از این در انتظار نماند؛ که امشب نیز «او» نخواهد آمد! به آن بیوهزنان بگویید: دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد، و چهره بر آتش بگیرد به نخلها خبر دهید: این قدر بیهوده سر، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمیشنوند.
ماه را بگویید، که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.
به کوچه ها خبر دهید، بیش از این منتظر، ضرباهنگ قدمهای «او» نباشند.
و علی علیهالسلام امشب، به دیدار خدا مشتاقتر است.
( سحر است و سحر عمر علی پایان است )
شهادت مولای یتیمان و پاک دلان امام علی (ع) تسلیت باد
سحر است و سحر عمر علی پایان است
این سحر مژده پایان شب هجران است
این سحرگاه سحرگاه وصال یار است
تا سحر دیده حق بین علی بیدار است
تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا
زیر لب ناله یا فاطمه دارد مولا
ای سفرکرده ببین همسفرت می آید
یار و همسنگر خونین جگرت می آید