عظمت کار امام حسین(ع) در برابر کار ابراهیم خلیل(ع)
امام حسین (ع) وجود عظیمی است که خدا او را دوست دارد. چطور دوستش دارد؟ آیا همانطور که حضرت ابراهیم را دوست دارد؟ نه، خیلی بالاتر از آن است. چرا خداوند این گونه به اباعبدلله (ع) محبت دارد؟ حضرت ابراهیم تسلیم امر خدا شد و زن و یک فرزند را به بیابان بی آب و علف برد که در آنجا دشمن نبود. یا در سالهای بعد فرزندی را که رعنا شده بود به قربانگاه برد و خواست به دستور خدا قربانیاش کند و از آن گذشت ولی فرزندش حتی یک جراحت برنداشت و قطرهای خون از او جاری نشد.
خداوند برای حضرت ابراهیم سورهای نازل کرد و در شأن ایشان این همه آیات دارد. حالا سوال من این است اگر خداوند میخواست راجع به امام حسین (ع) بگوید، چه میکرد؟ چند برابر حضرت ابراهیم باید در مورد او میگفت؟ یعنی اگر بعد از قضیه حضرت ابراهیم و عبودیت و گذشت و سرسپردگی که نسبت به خداوند داشت، حالا خداوند راجع به امام حسین(ع) سورهای نازل میکرد، چه میگفت؟ خداوند چه تعریفی از او می کرد؟
اگر ما با آن نشانهها و الگوها و ابزارهای شناسایی که خداوند داده، به عظمت کار امام حسین (ع) نگاه کنیم، این قدر عظیم است که اصلا نمیتوانیم عظمت آن را درک کنیم. گاهی گریه ما احساسی است در حالیکه این گریه میتواند کارکردهای بسیار بیشتری داشته باشد.
توصیههای آیتالله بهجت درباره عزاداری امام حسین(ع)
آیتالله بهجت همیشه میگفت: شرکت در مجالس سیدالشهدا (ع) محبت به ذیالقربای پیامبر (ص) است.
آنچه در پی می آید برخی توصیه های آیت الله بهجت درمورد اهمیت عزاداری وفضیلت گریه بر امام حسین (ع)است که توسط فرزند ایشان بیان شده است و در آستانه فرا رسیدن عاشورای حسینی آن را به نقل از کیهان تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم.
امام حسین (ع) شخصیت بینظیری است که خداوند در عالم وجود فقط همین یکی را آفریده است. این به این معنی نیست که بقیه هیچ کدام از این ویژگیها را نداشتهاند، ولی کسی که همه این ویژگیها و خوبیها را تا حد اعلی داشته باشد و همه چیزش را بدهد فقط اباعبدالله (ع) است.
کار عظیم امام حسین (ع) در عالم، یگانه است. حالا ما برای چنین شخصیت عظیمی گریه میکنیم. گاهی این گریه مرتبهای از ناراحتی است و گاهی مرتبهای از محبت است و اشک از شدت شوق و علاقه است و انسان نمیتواند تحمل کند و اشک میریزد.
گریه ذاتاً چند نوع است. گریه میتواند از سر خوف، شوق، محبت، ناراحتی و… باشد. خیلی از انبیاء از خوف خدا گریه میکردند. وقتی عظمت خدا را احساس میکردند و در حضور او حتی خیال دیگری میکردند، از خوف گریه میکردند. اصلا داشتن اندیشهای غیر از خدا برای آنها وحشتناک بوده است.
این حرف چیست که میگویند گریه یعنی چه؟ خیلی از انبیاء از خوف خدا بکاء داشتهاند. آیا از شوق لقاء خدا بکاء نداشتند؟ گریه از شوق رسیدن به معشوق حقیقی عالم داشتهاند. علاوه بر آن داریم که خود انبیاء برای امام حسین (ع) گریه میکردند. آنها وقتی عظمت کار امام حسین (ع) را درک کردند، اشکشان جاری شد و توسل پیدا کردند. این مسئله، تک بودن و عظمت کار امام حسین (ع) را نشان میدهد.
درد دل حضرت محسن (ع) و حضرت علی اصغر (ع)
بیا تا درد و دل کنیم گریه کنیم ز غصه ها
من از مدینه میگم و تو ماجرای کربلا
درشب بی کسی ما ستاره تا سحر نزد
برا کمک به مادرم حتی پرنده پر نزد
بابام علی کاری نکرد غریبونه یه جا نشست
یه نانجیب به در زد و پهلوی مادرُ شکست
تا آخرین نفس مادرا ز حمایت از ولی می کرد
هزارتا محسن اگه داشت فدایی علی می کرد
از آتیش درخونه شدم با مادرم کباب
اما کسی به تو نداد تو کربلا یه قطره آب
من پشت در با مادرم موندم به زیر دست وپا
تو پیش چشم مادرت رفتی به روی نیزه ها
تو مادرت تو خیمه ها من مادرم به پشت در
مادر تو چشم به راه، مادر من شکسته پر
ماهی تشنه داداش لباتو برهم میزنی
با خنده عاشقونه آتیش به عالم میزنی
اما تو آغوش پدر گلوی من پاره نشد
خواهر من تو مدینه بی گوش و گوشواره نشد
خون منو تو میگیره دامنشو تو عاقبت
وقتی خدا سوال کنه بای ذنب قتلت
عمو تو که تو مدینه یه سینه کوه غم داری
دلم میخواد به من بگی آخه کجا حرم داری
تا مادرم بی حرمه از من نپرس قبرت کجاست
قبرمن و مادر من تو سینه گریه کناست
راستی تو ای گل داداش کجا مگه گهوارته
که میبینم کل زمین دیونه و بیچارته
خونه من تو جنتی، به اسم بین الحرمین
تو یک ضریح شش گوشه رو سینه بابام حسین
خوش به حالت که شش ماهی رو شونه های یاس بودی
یا روی دستای حسین یا ستای عباس بودیی
من که اجل امون نداد باشم کنار خواهرم
تاب کشه داداش حسن دست نوازش رو سرم
خوب شد نبودی ای عمو غربت بابا ببینی
گریه عمه زینبو تو دل صحرا ببینی
خوب شد نبودی ای عمو که دیگه بابا جون نداشت
وقتی دیدم صورتشو رو صورت اکبر گذاشت
خوب شد نبودی ای عمو تا مشک ساقی پاره شد
دست به کمر گرفت بابا خودم دیدم بیچاره شد
آهی کشید غریبونه کنار عباسش نشست
با گریه و با ناله گفت الان دیگه پشتم شکست
منبع: http://www.radepaclip.com/?p=7219
اللهم عجل لولیک الفرج
دل نوشته ای به مناسبت ماه محرم الحرام ...
امکانی که زیارت عاشورا به انسان عطا می کنداین است که من با تو در سفر کربلایم، ای زیارت عاشورا، ای حاجت دل، ای همیشه آشنا، ای هم سفر، ای لسان سخن گفتن با محبوب تو راه را بلدی و من به پشتوانه و کمک تو خود را به مولا در زیارت عاشورا خواهم رساند و زیارت خواهم نمود …
ای زیارت عاشورا آنچه را خواستم به مولایم بگویم و نمی توانستم و نمی دانستم تو همه را به من گفتی و یاد دادی ..
ای زیارت عاشورا، ای گام بلند من تا مولا چقدر دوستت دارم، قلب را از تو بافته اند و آدمیان را از تو ساخته اند ای تار و پود همه ی وجود، ای زیارت عاشورا، ای صدای بلند من تا مولا، ای سرنخ من تا مولا متحیر بودم از کدام راه باید به سوی مولا بروم ولی وقتی تو را یافتم توانستم از این حیرت خارج شوم و با تو مسیر به شناخت و معرفت طی خواهد شد ..
ای رفیق کهن، دیربازی است عمر را با تو طی کرده ایم ای همسفر دیرینه، خدای مرا با تو زنده بدارد با تو بمیراند با تو محشور بدارد ..
مردم نفس شان تنگ بود ونمی دانستند چون در تو وارد شوند آسایش یابند و من این را به آنان اعلام خواهم نمود ..
ای عالمیان کجایید نفس اینجاست در زیارت عاشورا ..
عاشورا هر سال میاید و می رود و با سپری شدن آن دو چیز به جا می ماند: نخست پاداش عظیم و رحمت واسعه الهی و سعادت دنیا و آخرت و از سوی دیگر عذاب و غضب شدید الهی و شقاوت دو جهان ..
عاشورای 61 هجری نیز چنین بود و هنگامی که فصل نخست عاشورا با شهادت سالار شهیدان حضرت أباعبدالله الحسین علیه السلام به پایان رسید، دو گروه خیر و شر کاملا از هم جدا شدند و اصحاب امام حسین علیه السلام مستحق ثواب و رحمت عظیم خدا، و دشمنان ایشان مستوجب خشم و کیفر الهی شدند ..
خدای متعال درباره روز قیامت فرموده است: “یومئذ یتفرقون” در آن روز مردم متفرق و گروه گروه می شوند ..
این آیه شریفه هر چند مربوط به قیامت است باید دانست که قیامت ما درهمین جا و ازاعمال ما دراین دنیا نشأت می گیرد و نحوه عملکرد مردم در عاشورا آنان را به دسته های اهل سعادت و اهل شقاوت تقسیم می کند ..
در تاریخ آورده اند که “حبیب بن مظاهر اسدی” و “شمر بن ذی الجوشن” همشهری بودند و سال های سال همدیگر را می شناختند. اما سرانجام آنها فرسنگ ها با هم فاصله داشت و ماجرای عاشورا راهشان را از هم جدا کرد..
سرنوشت “حبیب” این بود که در شمار یاران سیدالشهدا علیه السلام جانفشانی کند و به فیض شهادت در جوار مولایش برسد در حالی که پایان کار “شمر” این بود که در صف دشمنان و قاتلان امام حسین علیه السلام درآمد ..
و در آخرباید گفت خدایا در دل حسین علیه السلام چه گذشت که از همه چیز بگذشت ..
بیرق حسین
باز صدای نوحه جانان از این وادی به گوش میرسد و ناقوس جانها به لرزه می افتد آنگاه که با بالا رفتن دستهای حسینیان اشکهای زینب فرو می ریزد .
این چه سریست در کالبد هستی که با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده می شود .
پایتخت نشینان دیار شور و شعور حسینی در سرزمینی کوچک با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین، دوشادوش هم، نوای یالثارات الحسین سر می دهند و یا حسین گویان دل در گرو یار دارند .
این روزها شور و نوایی دارد وصف ناپذیر
یوسف زهرا بیا که حسینیان چشم براه دم مسیحاییت به سوگ حسین نشسته اند
بیا وداغ زینب را در غم از دست دادن برادر التیام بخش
میعادگاه خیل عاشقان ابا عبدالله، امسال نیز با قبول نذورات عاشقانش جلوه ای دیگر از ارادت و اخلاص را به نمایش خواهد گذاشت و چه شیرین است آن زمان که کودک بیمار دیروز با پای برهنه سر بر آستانش میگذارد تا شکر گزار شفای تنش، نذری قربانی کند و چه شیرین تر است آن زمان که مادری به رسم شکر گزاری از معبود و شفای فرزندش، خادم همیشگی اهل بیتش می شود.
عزاداران ابا عبدالله الحسین ظهری دیگر از غم و اندوه را به نظاره نشسته اند و وا اسَفا گویان در میان دسته عظیم واگویه های خود را با حسین و معبودش نجوا می کنند
آیا آزاده ای هست تا مرا یاری کند؟
کجاست آزادمرد دشت نینوا که ببیند آوای بلندش در طنین فریاد عزادارانش به گوش میرسد؟
حسینیان …
محرم با همه شور و نوایش آمد …………….
هر که دارد هوس کربُ بلا بسم ا….