شاهکلید خلاقیت کودکان، در دست مادران است
مامان… من با بقیه فرق دارم
تا به حال به کلمهی خلاقیت فکر کردهاید؟ چقدر دوست دارید فرزند خلاقی داشته باشید. یک سوال دیگر اصلا (خلاقیت) چه طوری است؟ در ادبیات کلمهی «خلاقیت» به معنی بوجود آوردن پدیدهای نو و جدید است، اما در علم روانشناسی کودک؛ خلاقیت یعنی منحصر به فرد بودن و منحصر به فرد عمل کردن.
یعنی مشکلات را با راهحل خود و نه دیگران حل کردن و با مشکلات زندگی برخورد ویژهای داشتن.
خلاقیت یعنی چه؟
خلاقیت، علاقه داشتن به کارهای هنری یا موسیقی نیست. فرزند شما میتواند به گونهای استثنایی خلاق باشد و به هر کاری که حقیقتا مورد علاقه و توجه اوست، بپردازد. خلاقیت تنها انجام کارهای نامتعارف یا بزرگ نیست گاهی درست کردن یک سالاد یا غذای جدید، تعمیر یک دوچرخه، ابداع نوع جدیدی از یک بازی، خلاقیتی بزرگ به شمار میرود و این درست همان چالهای است که بسیاری از مادران جوان یا کم تجربه در آن گرفتار میشوند.
چه کودکانی خلاق میشوند؟
واقعیت این است که کودکانی که اجازه پیدا میکنند از قدرت و توانایی ویژهی خود در هر زمینهای کمک گرفته و از دیدگاه شخصی خود (و نه والدین) زندگی را تجربه کنند و به جنگ مشکلات رفته و برای مسائلشان راهحل پیدا کنند، در آینده رفتاری ابتکار آمیز و سازنده خواهند داشت. دقت کنید که مخالف کلمه خلاقیت، کندی یا کم تحرکی نیست، بلکه مخالف کلمه خلاقیت، همنوایی یا به نوعی انعطافپذیری است.
والدین زمانی روحیه خلاقیت را در کودکانشان تضعیف میکنند که از آنها میخواهند آن طور که همه رفتار میکنند، رفتار کنند. بدین معنی که چارچوب مشخصی را برایشان تعریف کرده و به آنها توصیه میکنیم پا از آن فراتر نگذارند و به جای آن که راه و روش ویژهی خود را دنبال کنند از افراد بزرگتر از خود تقلید کرده و کلیشهای عمل کنند.
اشکال از تربیت والدین است
نحوهای که اکثر والدین فرزندانشان را تربیت میکنند، یکی است. بچهها از ما که والدینشان هستیم میآموزند که همواره راه امن و بیخطر را در پیش گیرند و از خطر کردن و تجربه کردن بپرهیزند. ما به بچههایمان یاد میدهیم که یک فرد خوب کسی است که خود را با دیگران همرنگ ساخته و طوطیوار رفتار کند. مانند دیگران فکر کند و با احتیاط قدم بردارد و به جای آن که آزادانه بیندیشد و فعالیت کند مراقب باید، نبایدهای تعریف شدهی ما و جامعه باشد.
ارل نایتینگل معتقد است چنین کودکانی هرگز تبدیل به افرادی خلاق و موفق نخواهند شد زیرا خلاقیت و موفقیت از آن کودکانی است که تشویق میشوند از قدرت خلاقانهی ذاتی خود استفاده کرده و زندگی را از زاویهی نگاه خودشان تجربه کنند. کودکان خلاق اجازه دارند همواره خودشان باشند نه آن که طوطیوار از رفتار کودکان دیگر و یا بزرگترها تقلید کنند.
این کودکان آموختهاند که اگر بخواهند همرنگ جماعت شوند هرگز نمیتوانند ابتکار عملی از خود نشان دهند. این کودکان فرزند والدینی هستند که معنای خلاقیت را به درستی دریافتهاند. والدینی که میدانند هر کودکی که متولد میشود میتواند کودکی خلاق باشد اگر در چارچوب تعریف شده ما به عنوان والدین اسیر نشود و اجازه داشته باشد آزادی فکر و عمل داشته باشد. در واقع محیط تربیتی که کودک در آن متولد میشود تعیین کننده پاسخ این سوال خواهد بود که آیا کودک، فرد خلاقی هست یا نه؟ و اگر کودکی خلاق نیست، مشکل را باید در محیط تربیتی و شیوه تربیت والدینش جستجو کرد.
۵ سالگی زمان خوبی است
کودکان زیر ۵ سال به خاطر شیطنتهایی که انجام میدهند، نمیتوانند توجه و تمرکز کافی برای بروز خلاقیت داشته باشند. بهتر است بگوییم که روانشناسان کودک اعتقاد دارند، رشد خلاقیت در بیشتر کودکان از ۵ سالگی به بعد آغاز میشود اما در اطراف خود کودکانی را هم دیدهایم که از ۲ سالگی کارهای خلاقانه انجام میدهند و همیشه نسبت به همسن و سالهای خود خلاقتر بودهاند.
اگر کودک شما استثنایی نباشد، بهترین زمان برای پرروش خلاقیت در کودکتان از ۵ سالگی به بعد است که باید روشهای مختلفی را برای پرورش فکر کودکتان به کار بگیرید. خیلی از خانواده هستند که فکر میکنند برای اینکه کودکی خلاق داشته باشند، باید هزینههای زیادی انجام بدهند و به دلیل مشکلات اقتصادی از توجه کافی به خلاقیت کودک خود صرفنظر میکنند.
اما بهتر است این والدین بدانند که نیازی به سرمایهگذاری نیست و فقط لازم است کودکتان را دنیای اطرافش آشنا کنید. او باید درباره وسایل و اجسام موجود در محیط پیرامون خود اطلاعات کافی داشته باشد. برای پرورش فکر و خلاقیت کودکتان فقط کافی است که اجازه دهید کودکتان با رعایت نکات ایمنی با وسایلی که کنجکاویاش را تحریک کرده است، سر و کله بزند. بهتر است وقتی وسیلهای را در اخیتار او قرار میدهید، روش کار با آن را هم برایش توضیح دهید.
منبع:madaranmag.ir
۱۰ کلید اصلی تربیت فرزندان
خیلی مهم است که به طریقی فرزندانمان را تربیت کنیم که با دادن انگیزه درونی، بالا بردن اعتماد به نفسشان، و ایجاد حس دوست داشته شدن در آنها، مسئولیت پذیری را به آنها آموزش دهیم.
خیلی مهم است که به طریقی فرزندانمان را تربیت کنیم که با دادن انگیزه درونی، بالا بردن اعتماد به نفسشان، و ایجاد حس دوست داشته شدن در آنها، مسئولیت پذیری را به آنها آموزش دهیم. اگر فرزندانمان به این طریق تربیت شوند، به هیچ وجه برای ایجاد حس قدرت و تعلق در خودشان، به گروه های فاسد، موادمخدر و سکس روی نمی آورند.
۱۰ راهکاری که به والدین کمک می کند از روش هایی استفاده کنند که حس سلامت و امنیت فرزندانشان را تضمین می کند
زمانی را خالص و کامل به فرزندتان اختصاص دهید
اعتماد به نفس فرزند شما شدیداً تحت تاثیر کیفیت زمانی است که با او می گذرانید نه مقدار آن زمان. با زندگی های پرمشغله امروز نمی توانیم ۱۰۰% تمرکز و توجهمان را به فرزندمان اختصاص دهیم. خیلی وقت ها وقتی فرزندمان سعی می کند با ما ارتباط برقرار کند، وانمود می کنیم که به حرف هایشان گوش می کنیم. اگر نتوانیم در طول روز زمانی را خالص و کامل با فرزندمان بگذرانیم، مطمئناً شروع به بدرفتاری می کند. توجه منفی در ذهن بچه ها خیلی بهتر از بی توجهی است.
همچنین خیلی مهم است که احساسات فرزندانتان درست یا غلط نیستند. مثلاً وقتی دخترتان به شما می گوید که، “مامان تو با من وقت نمی گذرانی” در حالی که تازه با او بازی کرده اید، بدانید که او فقط احساسش را با شما در میان گذاشته است. پس بهتر است که در این اوقات برای احساسات فرزندتان ارزش قائل شوید و به او پاسخ مثبت دهید.
حرف نزنید، عمل کنید
آمار نشان می دهد که در روز بیشتر از ۲۰۰۰ خواسته از فرزندانمان داریم. پس عجیب نیست که بیشتر بچه هایمان دیگر صدای پدر و مادرشان را نمی شوند. به جای غر زدن و فریاد کشیدن سر بچه ها، از خودتان بپرسید، “چه کار باید بکنم؟” مثلاً، اگر سر پسرتان غر زده اید که چرا وقتی جوراب های کثیفش را درمی آورد آنها را توی هم گلوله نمی کند تا بفهمید کدام ها کثیف هستند، از این به بعد فقط جوراب هایی که در هم گلوله شده اند را بشویید. دو صدگفته چون نیم کردار نیست!
با روش های درست اجازه بدهید فرزندتان احساس قدرت کند
اگر شما این کار را نکنید خودشان راه های نادرستی برای احساس قدرت کردن پیدا می کنند. راه هایی که می توانید از طریق آن باعث شوید احساس ارزشمند بودن و قدرت داشتن کنند این است که به آنها اجازه انتخاب بدهید، اجازه بدهید در حساب کتاب هایتان کمکتان کنند، در پختن غذا کمکتان کنند یا در خرید کردن. یک بچه دو
ساله می تواند ظرف های پلاستیکی یا سبزیجات را بشوید. بیشتر وقت ها ما کارهای بچه ها را انجام می دهیم در حالی که خودشان خیلی خوب از پس آن برمی آیند.
از عواقب طبیعی استفاده کنید
از خودتان بپرسید اگر در این اتفاق دخالت نمی کردید چه می شد؟ وقتی بی خود در کاری دخالت می کنیم، شانس درس گرفتن از عواقب کارشان را از بچه ها می گیریم. وقتی اجازه بدهیم که عواقب کارشان به طور طبیعی اتفاق بیفتد، رابطه مان با فرزندمان هم به خاطر غر زدن ها و سرزنش ها خراب نمی شود. باید اجازه بدهیم بچه ها خودشان راه حلی برای مشکلشان پیدا کنند.
از عواقب منطقی استفاده کنید
خیلی وقت ها اتفاقی که ممکن است در پس یک رفتار به وجود آید به آینده دور مربوط می شود. در این گونه موارد، نتایج و عواقب منطقی یک عمل بسیار موثر هستند. برای تاثیرگذاری، آن نتیجه باید کاملاً به آن رفتار مربوط باشد. مثلاً اگر فرزندتان فراموش می کند ویدئویی که کرایه کرده بود را برگرداند و شما او را یک هفته تنبیه می کنید، این فقط در او ایجاد خشم می کند. اما اگر خودتان ویدئو را برایش برگردانید و کرایه آن را از پول تو جیبی اش کم کنید آن وقت با نتیجه منطقی کارش مواجه می شود.
از دعوا و مشاجره دوری کنید
اگر فرزندتان روی اعصابتان راه می رود یا بی ادبانه با شما حرف می زند به هیچ وجه عصبانی نشوید و از کوره در نروید. فقط کافی است که اتاق را ترک کنید یا تهدیدش کنید که اگر یک بار دیگر کارش را تکرار کند، اتاق را ترک می کنید.
فعل را از فاعل جدا کنید
هیچ وقت به فرزندتان نگویید که بد است. این کار اعتماد به نفس او را خدشه دار می کند. به فرزندتان کمک کنید تشخیص دهد که این طور نیست که دوستش نداشته باشید بلکه رفتار اوست که نمی توانید تحمل کنید. برای اینکه فرزندتان اعتماد به نفس سالمی داشته باشد، باید بداند که تحت هر شرایط او را دوست دارید. با گرفتن محبتتان از بچه نمی توانید به او انگیزه دهید.
هم مهربان باشید هم قاطع
تصور کنید که به بچه ۵ ساله تان گفته اید که اگر سر وقت حاضر نشود همانطوری او را بغل کرده و سوار ماشین می کنید. به او گفته اید که هم می تواند در ماشین و هم در مهد کودک لباس بپوشد. دقت کنید که موقع بغل کردنش، با محبت این کار را بکنید اما درست سر وقت بدون هیچ بحث اضافه این کار را بکنید.
تربیت کردن با هدفی در سر
اکثر ما با رویکرد در دست گرفتن کنترل اوضاع فرزندانمان را تربیت می کنیم. ما دنبال راه حل مناسب هستیم و این معمولاً موجب تو سرخور شدن بچه ها می شود. اما اگر به عنوان والدین طوری با فرزندمان برخورد کنید که احساس کند یک فرد بزرگسال است، بسیار منطقی تر و باملاحظه تر رفتار کرده ایم. مثلاً اگر فرزندمان را تنبیه بدنی کنیم، او خشونت را از ما یاد می گیرد و وقتی بزرگ شود برای رسیدن به خواسته هایش از زور و خشونت استفاده کند.
ثابت قدم باشید و تا آخر راه را دنبال کنید
اگر با فرزندتان توافق کرده اید که وقتی وارد مغازه شدید نمی تواند شکلات بخرد، به هیچ عنوان با گریه کردن و التماس هایش زیر بار نروید.. با این روش فرزندتان یاد می گیرد که به حرف شما احترام بگذارد
متن ادبي درباره حج
اسرار حج
حج ، ميثاق بنده و پروردگار جهان است .
حج ، پرواز و كوچ به سوي خدا و روي آوردن به اوست .
حج ، تجلّي تكرار همه صحنه هاي عشق آفرين در زندگي انسان است .
حج ، سير ارتقايي انسان به سوي عالم بالاست .
حج ، نمايش پرشكوه از اوج رهايي انسان موحد از همه چيز است .
حج ، هجرت روحاني و سفري الهي است .
حج ، هماهنگي با عالم بالاست ، هم خطي خاكيان با افلاكيان و هم شكلي فرشيان با عرشيان است .
حج ، تنها سير جسماني نيست ، نمايش جامع از سير روحي انسانهاي كامل در راه تقرب به خداست .
حج ، يك خود سازي و رياضت است ، وسيله آزمايش عبد است و سبب آرامش دلهاست .
حج ، نقطه تحول روحي و اخلاقي حاجي است .
حج ، حقِ واجب خدا بر انسان است .
حج ، پرورش روحيه انسان دوستي و تكامل اخلاقي و عرفاني و تمرين عطوفت و مهرباني است .
حج ، عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مالي و معنوي مسلمانان است .
حج ، بسان قرآن است كه اگر دل به درياي معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن و رشد و حكمت و معرفت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال آن تا ابد سيراب خواهند گشت .
دعوت به حج دعوت به زندگي با توحيد است .
مناسك حج ، تمرين وارستگي است .
تشرف به حج پاسخ به دعائي است كه حاجي در تمام عمره كرده .
حج ، سپاسگذاري انسان است به درگاه ايزد منان .
وحج ، منت گذاري خداي تعالي بر انسان است .
ودر آخر حج ، سبب حيرت و اعجاب انسانهاست .
دل نوشته طواف عشق
لحظات ويژه
« اللهم إنّي أسألك في مقامي هذا و في اول مناسكي أن تقبل توبتي و أن تتجاوز عن خطيئتي و أن تضع عّني وزري . ألحمد لله الّذي بلغني بيته الحرامّ اللهمّ أني أشهد أن هذا بيتك الحرام الذي جعلته مثابه للناس و آمنا مباركا وهدي للعالمين اللهم أني عبدك و البلد بلدك و البيت بيتك ، جئت أطلب رحمتك و إمره طاعتك مطيعا لامرك راضيا بقدرك أسالك مسأله الفقير اليك الخائف لعقوبتك اللهم افتح لي أبواب رحمتك واستعملني بطاعتك و مرضاتك »
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد ( حافظ )
… گفتند چشمهاتان را ببنديد سر به زير قدم برداريد كه اينجا حرم است . كعبه ، كعبه دل ، پس با چشم دل بنگريد كه دل جايگاه خداست و بس . پس از سالها نافرماني به حال شرمندگي سر به زير افكنديم و با هزاران اميد و واهمه قدم برداشتيم ، واهمه از آنكه نكند چنان دل اسير زنگار دنيا گشته كه نتواند مأمن صاحب اين خانه گردد . رفتيم و رفتيم و در دل مرور كرديم حاجات را . ميگفتند در اولين نگاه هر آنچه حاجت كني مييابي و چه چيز را بايد اول گفت جز آنكه « خدايا ! چنان دل اسير زنگار است كه لياقت پذيرايي از تو را ندارد . خدايا ! چنان روح آلوده گناه گشته كه گاه باور ندارد تو او را به خانهات پذيرفتهاي . پروردگارا ! وجود را به غير جود تو خشنود كردهام . بارالها ! درياب اين ميهمان شرمندهات را . درياب اين خس ميقاتت را و بپذير اين قطره را در درياي بيانتهاي كرمت ، كه آمده تا از جزء بگريزد و به كل بپيوندد ، كه حج مگر چيزي است جز تبديل شدن قطرات به دريايي كه مبدأ و مقصدش تويي » .
دل ميسپاري و قدم بر ميداري تا به مكاني ميرسي كه ميگويند : اينك به سجده برويد . و سر از سجده برميداري تا بنگري آنچه را كه سالها مشتاق ديدار بودي . بنگريد اينجا كعبه است . خانه ، دل است و اين كعبه ، مراد دل . با هزاران اميد و انبوهي از سوالات و با چشماني آكنده از شرم سر بلند ميكني تا بنگري آنچه را كه سالها آرزوي ديدارش را داشتي . و اولين نگاه . خوف و رجا وجودت را پر ميكند و تازه در مييابي مفهوم واژه خوف و رجاء را كه سالها خواندهاي و امروز با تمام وجود دركش ميكني .
خدايا ! چه لذتي داشت ديار خانهات براي اولين بار، دل پر بود از اميد و سرشار بود از هراس . هراس از عظمت خانه بود و اميد به كرم صاحب خانه . دل ناگاه ويران شد آخر آمده بود تا بپيوندد پس بايد ويران ميشد ، و وجود ميلرزيد گاه از شادماني و گاه از ترس . آخر مگر ميشود مهمان چون تويي شد و آسوده بود . با خود زمزمه كردم : « خدايا ! من در خانه دل چيزي را دارم كه تو در تمام ملكوتت نداري من خدايي چون تو دارم و تو بندهاي چون من » .و راهي ميشوي به سمت خانه كه هدف است . در دل زمزمه ميكني « خدايا ! مرا درياب . الهم لبيك . خدايا ! من دعوتت را لبيك گفتم پس رسم مهمان نوازي به جاآر ، تو هم لبيك مرا لبيك گو . خدايا ! لباس آلوده از تن به در آوردهام و مُحرم گشتهام . خدايا ! برآنم كه لباس زنگار نيز از دل به در آرم و دل نيز مُحرم شود » .
ميرويم تا به نزديكي حجرالاسود برسيم سنگي كه هميشه مقدس بوده چون جزيي از خانه توست . مگر ميشود به تو پيوست و مقدس نشد و تازه در مييابي كه هر آنچه به تو پيوندد و جزيي از تو گردد به عزيزترين تبديل ميگردد ، حتي اگر سنگي سياه باشد . و از خود ميپرسم كه « خدايا ! چرا از ميان تمام سنگهاي هستيات اين يكي را برگزيدي ؟ » ميگويند دستها را بالا كنيد و الله اكبر بگوييد و دستها را بالا ميگري و با تمام وجود اذعان ميكني كه خدا بزرگ است و با عظمت . ميروي تا به مقام ابراهيم ميرسي سنگي كه ابراهيم بر آن قدم ميگذاشته تا بنا كند آنچه را كه امروز همه ميستايند . براي چند لحظه در گذر تاريخ سير ميكني . پيرمردي را ميبيني با چهرهاي نوراني و تني خسته ، عرق بر پيشانيش نشسته و يكي يكي سنگها را بر روي هم ميگذارد ، و در كنار او اسماعيل را كه هميشه و همه جا در سختترين امتحانات همراه پدر بوده و هست . بنا به اتمام ميرسد . پيرمرد دست به آسمان ميگشايد ، همانگونه كه تو دست گشودي و ميگويد : خدايا ! از ما بپذير كه تو شنوا و بينايي . خداوندا از نسل من پيامبراني قرار ده … و به خود ميآيي . ميبيني چون قطرهاي در ميان سيل همراه با حركت موج در حركتي . اينك زمزمه لبيك از دل به زبان جاري است . چه زيبا است آنگاه كه جمعي با زبان و نژادهاي مختلف به يك زبان زمرمه ميكنند : اللهم لبيك ، و ميروي .
اين طواف است . گشتن به گرد . چون قطرهاي سرگردان ميچرخي و ميگردي تا در اين گشتن به سيل بپيوندي ، از منيت رها گردي و يكي شوي در كل . در اين گشتن گاه به حِجر ميرسي و گاه به حَجَر و زماني به مقام . در مقابل حِجر ، هاجر ، قهرمان اين ميدان را ميبيني كه پس از حرولهاش براي يافتن آب ، فرزند در آغوش گرفته و اينجا نشسته . اينك در امان باش هاجر كه تو به انجام رساندي آنچه ميبايست ، كه زندگي را در اين مكان به فرزندان خويش هديه كردي . و باز اسماعيل جوان را ميبيني كه پس از اتمام بناي كعبه با مادر در اين مكان نشسته تا از گرماي آفتاب مصون باشد . ميگويند : اينجا مدفن حضرت هاجر(سلام الله عليها ) و حضرت اسماعيل( عليه السلام) و هفتاد پيامبر ديگر است . در دل زمزمه ميكنم « هاجر! اي مادر مضطرب و نگران ، اي شير زن اين ميدان ، اينك من نيز چون تو سرگردان سرابها ، مضطرب و مدهوش به اين مكان پناه آوردهام . چون مادري دست مهرباني بر سرم بكش و مرا ياري كن ». به خود ميآيي قطرهاي هستي پيوسته به سيل . پيرامونت پر شده از زمزمه هر كس به زبان خويش . يكي عربي گويد : الهي … آن يكي فارسي اين تركي و آن ديگري هندي و … ولي تمام زمزمهها برايت آشناست . گويي هر كه با زبان خويش زمزمه ميكند آنچه تو زمزمه ميكردي .
چه لذتي دارد در اين درياي مواج حركت كردن . تمام قطرات از خود بيخود و مدهوش . گويي اين نقطه ديگر متعلق به دنيا نيست آخر همه دنيا را فراموش كردهاند و از خود بيخودند . ميگرديم و ميگرديم و با گفتن هر الله اكبر در مقابل حَجَر در مييابيم كه يك دور از گشتن به دور محبوب به پايان رسيده و هر بار كه حجرالاسود را ميبيني انگار سبكتر شدهاي و آماده پرواز ، گويي باري از شانههات برداشته ميشود و تو را رها ميسازد و جزيي از منيتت ويران ميگردد .
اينك موج به پايان راه رسيده و هفت دور چون عاشقي شيدا برگرد محبوب گشته و ميرود تا سجده شكر به جا آورد و در پاي محبوب سر به خاك نياز بسايد و طلب بخشش نمايد ، و اين نماز گويي چيز ديگر است مثل اولين نماز زندگيت . انگار تازه از مادر متولد شدهاي و اين جمعيت آمدهاند تولدت را تبريك گويند . نميشود توصيفش كرد . در اين اثنا گاه با خود ميانديشم « اين قطرات را چه ميشود ؟ آيا فراموش ميكنند آنچه امروز بر آنان گذشت و باز اسير مردابها و لجنزارهاي دنيا ميگردند ؟ يا در پي ديدن سرابي گمان ميكنند و به دريا رسيدهاند و از حركت باز ميمانند ؟ مگر اينان در نيافتند مقصد كجاست ؟ پس اي قطره محال انديش بر تو چه ميگذرد . و ميهراسم كه مبادا من نيز چون گذشته اسير زنگار و مرداب گردم . ميهراسم از منيتها ، از هر آنچه براي رهايي از آن به اين حرم پناه آوردهام .
در افكار ، سرگردان بودم كه از صداي گريه و نالهاي از سوز دل و به خود آمدم عربي را ديدم با دشدشهاي سفيد و سربندي قرمز ؛ جواني رشيد بود و خوش قامت آنچنان عاشقانه به حرم مينگريست و اشك از چشمانش جاري بود كه لحظهاي بر حالش غبطه خوردم به عربي ميگفت اما زيبا بود زمزمهاش . چون طفلي كه به آغوش مادر پناه آورده و عاشقانه به مادر خيره شده ، گاه مينگريست و گاه ميگريست . نميدانم اشك و زمزمهاش از نياز بود يا شوق هر چه بود بر دل مينشست و دل را ويران ميكرد . با خود گفتم خدايا تمام اين حرم ارزش بازگشت بندهاي چون اين را به درگاهت دارد . و من راضي از درك چنين لحظهاي .
بايد ميرفتيم تا به سعي برسيم ، تا گوشهاي از هراس قيامت را به چشم ببينيم . بايد ميرفتيم تا خود هراس هاجر را بين صفا و مروه تجربه كنيم . بايد راهي ميشد به جايي كه نفسهاي به شماره افتاده بود و چشمهاي دو دو زن جماعت . جايي كه درست برت ميگرداند به 10000 سال پيش. در حالتي نه چندان دور از مجذوبي ميدوند و چرخ هايي كه پيرها را ميبرند و با اين گم شدن عظيم فرد در جمع يعني هدف نهايي اين سفر ، و چون هاجري ميماني كه براي طفل روح خويش در پي آبي او را در گوشهاي رها ساختهاي و آمدهاي تا در ميان سرابها بدوي تا آبي زلال بيابي تا او را از فنا شدن برهاني … .
علل ناخن جویدن در کودکان و راههای درمان
بسیاری از والدین زمانی که می بینند فرزندشان در حال جویدن ناخن هایش است ناراحت، آزرده و خشمگین می شوند و مدام به او تذکر می دهند که «ما نگران سلامتی و بهداشت تو هستیم و نمی خواهیم در آینده انگشتانی زشت داشته باشی.» بیشتر آنان بر این باورند که کودکانی که ناخن می جوند، دچار فشار عصبی و اضطراب شده اند و سعی دارند با این عمل خود تشویش و دلهره خود را کاهش دهند. آنها همچنین نگران این موضوع هستند که این رفتار در کودکانشان به صورت عادتی درآید که در آینده به سختی بتوانند آن را ترک کنند. منظور از عادت، رفتاری مقاوم شده است که بارها و بارها تکرار می شود.
یک عادت ممکن است گاه به عنوان یک سرگرمی و گاه راهی برای رهایی از اضطراب های روزانه کودک انتخاب شود. اغلب کودکان و نوجوانان طی دوران رشد خود، عادات و رفتارهای گوناگونی را تجربه می کنند که مورد تایید والدین و اطرافیان شان نیست؛ مثل مکیدن شست، انگشت در بینی کردن، مو تاب دادن و چرخیدن های متوالی در اتاق. آنان این عادات را کاملاً غیر ارادی و ناخودآگاهانه انجام می دهند و به هیچ وجه قصدشان آزردن و برانگیختن دیگران نیست. در این گونه موارد انتخاب شیوه مقابله و رویارویی با آن مشکل از اهمیت ویژه یی برخوردار است زیرا می تواند تاثیر زیادی بر روند درمان یا وخیم تر شدن اوضاع بگذارد.
چرا دست کودکی به سمت دهانش بالا می رود؟
گروهی از پزشکان بر این باورند که همیشه علت خاصی برای عادات گوناگون وجود ندارد، بلکه گاهی آنها رفتارهای آموخته شده یی هستند که تنها پیامدهای مثبت و خوشایندی برای کودک (یا نوجوان) داشته اند. برای مثال، می توانید زمانی که دست فرزندتان به سوی دهانش بالا می رود، دقت کنید و محرک هایی را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابی کنید. شاید او در همان لحظه به کاری که باید انجام دهد و برایش مشکل است، فکر می کند. می توانید خیلی ملایم از او بپرسید آیا می داند دستش را به دهان برده است؟ از جمله دلایل رایجی که موجب ناخن جویدن در کودکان و نوجوانان می شود، آن است که درصدد کاستن از فشارهای عصبی و تنش های روزانه خود هستند.
جویدن ناخن معمولا بهدنبال وقایعی که میتوانند منشأ اضطراب کودک باشند، بروز میکند. وقایعی چون: تولد یک برادر (ورود یک نوزاد به خانواده)، ورود به مدرسه و آغاز سال تحصیلی و یا جدایی والدین.
کودکی که ناخنهایش را میجود، کودکی مضطرب، کمرو و نسبتا درونگراست که برای کنترل اضطرابی که در اثر واقعهای استرسزا در او ایجاد شده و نمیتواند بهگونهای دیگر اضطرابش را اداره کند، این رفتار را از خود نشان میدهد.
جویدن ناخنها تنها روشی برای تخلیه اضطرابی است که در پشت آن چیزی عمیقتر را پنهان میکند؛ چیزی مثل خشمی فروخورده، عدماطمینان یا نیاز به آرام کردن خود؛ اندکی شبیه مکیدن شست که نوزاد نمیتواند از مکیدن آن امتناع کند، با این تفاوت که به جای آنکه خشمش را بیرون بریزد یا آن را بروز دهد، با جویدن انگشتانش خشمش را در خود نگه میدارد.
آنها از این طریق سعی می کنند با هیجانات و بحران های عاطفی درونی شان به مقابله برخیزند. از این رو گروهی از روانشناسان بر این باورند که نفس «جویدن ناخن» عادتی زشت و ناپسند نیست، بلکه تنها مفری برای رهایی از تنش و استرس در کودک است.
تعداد دفعات، شدت و مدت زمان این رفتار از عواملی هستند که باید زمانی که کودک ناخنش را میجود به آنها توجه داشت. در حقیقت، گاهی پیش میآید که کودکان فقط در یک دوره زمانی این رفتار را از خود نشان میدهند که دقیقا بهمدت زمانی که واقعهای استرسزا آنان را تحتتأثیر قرار داده است، مربوط میشود. اما همچنین ممکن است اگرچه واقعه استرسزا ناپدید شود، عمل جویدن ناخنها همچنان باقی بماند و هر بار که کودک با موقعیت خاصی روبرو میشود، بهطور خودکار این عمل را انجام دهد.
راه کارهای عملی برای درمان
** برای کمک به این کودکان می توان از ناخن آسیب دیده تصویری تهیه کرد و وضعیت آن را با ناخن سالم مقایسه کرد. همچنین هنگامی که کودک مشغول جویدن ناخن است بدون این که متوجه شود، از او فیلم تهیه کنید و سپس برای او به نمایش بگذارید. احتمال دارد با مشاهده فیلم به خود بیاید و این عادت را کنار بگذارد.
** قرار دادن آیینه جلوی کودک او را متوجه این عادت ناپسند می کند. کودک را تشویق کنید در مجلات، تصویر دست های زیبا را جست وجو کند یا روی کتاب یا آینه بچسباند تا مرتب تصویر این دست ها را با دست های خود مقایسه کند.
** اقدام دیگری که در این زمینه مفید است، شناسایی مکان و زمانی است که این رفتارها در او بیشتر می شود.
به عنوان مثال، شاید کودک با ایجاد موقعیت های خاص به ناخن جویدن می پردازد. این حالت را که در او استرس ایجاد می کند شناسایی و کاری کنید که در موقعیت های استرس زا قرار نگیرد. اگر کودک هنگام تماشای برنامه تلویزیونی ناخن می جود، شیئی به دست او بدهید تا سرش گرم شود. به مکان هایی که این عادت کودک زیاد می شود نیز دقت کنید تا علت این اختلال را بفهمید. هنگامی که این عادت کم شد، با تعیین پاداش، این رفتار خوب او را تقویت کنید. به عنوان مثال، برای تشویق هر بار ناخن نجویدن ستاره ای به جدول برنامه های روزانه او اضافه کنید و به ازای هر 10 ستاره به او هدیه دهید. اگر فرزند شما دختر است به او لاک یا دستکش هدیه کنید تا با استفاده از آن جویدن ناخن را فراموش کند. اگر پسر است به او ناخن گیر یا ذره بین بدهید تا با استفاده از آن به آسیبی که به ناخن و اطراف آن رسانده است، توجه کند و ناخن های خود را کوتاه کند. در صورت آسیب رسیدن به دندان های کودک به دندان پزشک مراجعه کنید. اگر این عادت با اضطراب شدید همراه باشد، حتما از متخصصان بهداشت روان کمک بگیرید. گاهی رفتار والدین یا اطرافیان، زمینه اضطراب کودک را زیاد می کند.
تأثیر رفتار والدین بر ناخن جویدن کودکان
متخصصان علاوه بر بررسی رفتار کودک، بر رفتار والدین او نیز تمرکز می کنند. زیرا عامل اصلی این رفتار، ممکن است عملکرد والدین و اطرافیان باشد. متخصص در این شرایط به والدین کمک می کند تا رفتار و واکنش خود را نسبت به کودک سنجیده تر کنند تا اضطرابی به کودک وارد نشود. کودک با ناخن جویدن به نحوه رفتار والدین یا اطرافیان با او واکنش نشان می دهد؛ در این زمینه والدین باید سعی کنند ناراحتی و مشکلات ناشی از مشغله های کاری خود را به منزل منتقل نکنند.
از جمله روش هایی که یک روان شناس می تواند برای برطرف کردن این مشکل کودک از آن استفاده کند، روش های خاص ریلکسیشن است. اگر به علت بالا بودن استرس کودک، این روش درمانی نیز جواب ندهد، پزشک داروهایی را تجویز می کند تا اضطراب کودک کمتر شود.
لاک های با طعم تلخ که برای مقابله با ناخن جویدن از آن استفاده می شود، چندان موثر نیست و توصیه نمی شود. والدین نباید به این عادت فرزند خود واکنش نشان دهند زیرا در برخی موارد ناخن جویدن روشی برای جلب توجه دیگران است و عکس العمل والدین همان توجهی است که کودک خواستار آن است. در مورد این عادت با او صحبت کنید اما درباره رفتارش قضاوت نکنید.صحبت با او درباره ناخن جویدن نباید باعث افزایش اضطراب وی شود. به او بگویید که این مشکل را با کمک او حل خواهید کرد.
منابع:khorasannews.com