تقسیم کار در خانواده
حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از تشکیل زندگی مشترک، تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم بندی کارهای خانه مان با شما باشد. پیامبر نیز کارهای بیرون خانه را بر عهده علی علیه السلام و کارهای داخلی را بر عهده حضرت زهرا علیهاالسلام گذاشت. علی و فاطمه علیهاالسلام نیز از اینکه نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در زندگی خصوصی خود دخالت داده اند، بسیار خرسند بودند.
آموزش شجاعت و خداشناسی به کودک هنگام بازی
در روایتی آمده است: هنگامی که امام حسن علیه السلام کودکی خردسال بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام با او بازی می کرد و هنگام بازی، فرزند خود را بالا و پایین می انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او می آموخت و در شعری که ترجمه آن چنین است، می فرمود:
ای حسن! مانند پدرت باش بند اسارت را از گردن بگشای
خداوندِ احسان کننده را پرستش کن و هرگز با کینه توزان دوستی نکن
نخستین نهاد تربیتی انسان
«ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید، بکوشید خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ مصون دارید»؛ چرا که «همانا زیان کارترین افراد کسانی هستند که خود و خانواده خویش را در روز قیامت به زیان انداختند. هان! این همان خسران و زیان آشکار است».
خانواده، نخستین و مهم ترین نهاد تربیت آدمی است. آغازی برای صعود به قله های انسانیت و پیمودن پله های تعالی است و فضایی که در آن ارزش های اخلاقی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و اسباب رشد و تعالی انسان به وجود می آید. خانواده، چتر عطوفت و کانون مهرورزی است. باغستانی است که در آن، باغبان تربیت با سخت کوشی و تلاش دایمی، فرزندان را از گزند آفات روحی، روانی و محیطی دور می سازد و با تربیت و آموزش درست، در باروری استعدادها و استقلال شخصیت تأثیر بسزایی ایفا می کند. این مقاله دربردارنده چند پیام کوتاه درباره این کانون پرمهر و مهم است.
وصیت نامه شهید رجبعلی طاهری
بسم الله الرحمن الر حیم
اینجانب رجبعلی طاهری فرزند قدیر وصیت می کنم به همسر و فرزندانم و همچنین پدر ، مادرم ، خواهران ، برادرانم ، کلیه دوستان ، اقوام ، همسایگان ، خویشاوندانم و هر کس وصیّت این حقیر را گوش می کند یا می خواند در همه حال خدای متعال را پرستش کنید و پیروی از قران و پیامبر اسلام(ص) و امامان (ع) و دست از ولایت و امامت علی بن ابی طالب بر ندارید که خیر و سعادت دنیا و آخرت در آن است و در این زمان که دست ما به ظاهر از دامان پاک آنها کوتاه است از ولایت فقیه اطاعت کنید که هر کس امام زمان خود را نشناسد گمراه می شود این زمان ولایت به دست حضرت آیت الله خامنه ای است پرچم اسلام بر دوش اوست پشت سر او حرکت کنید که چراغ هدایت است و خورشید فروزان است نماز اول وقت را فراموش نکنید تا می توانید و برای شما مقدور است به جماعت و در مسجد نماز خود را بخوانید نماز جمعه را فراموش نکنید که نورانیتی در همۀ نمازها بخصوص در نماز جمعه است.
پشتیبان این انقلاب و رهبر باشید از تفرقه و کارهایی که موجب دلسردی و شایعه می شود جداً خودداری کنید امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید که اگر این دو امر مهم فراموش شد ما را به جائی هدایت می کند که امریکا و اسرائیل و منافقین کوردل می خواهند.
مواظب دشمنان اسلام باشید که آنها لحظه ای از شما غافل نیستند شما هم یک لحظه از انها غافل نباشید به قرآن کریم اهمیت دهید. خود و دیگران را تشویق به خواندن و عمل کردن به قرآن کنید شهدا را از یاد مبرید به خانواده انها احترام بگذارید آزادگان و جانبازان و بسیجیان و خانواده آنها نور چشم ما هستند مبادا با کارهایمان آنها را ناراحت و نگران کنیم این عزیزان همۀ سرمایه خود را برای احیای اسلام داده اند به همه خواهران و برادران سفارش حجاب را می کنم که هر چه مفسده در عالم وجود دارد به واسطه همین بی حجابی و بی تقوایی است .
از پدر و مادر و خواهران و برادران و همسرم میخواهم که خواب صبح را رها کنید که مایه عقب افتادگی و تنبلی و سستی است از دروغ و غیبت، حسد، تکبر، ریا و همۀ گناهان جداً خودداری می کنید.
و به یاد آن حدیث باشید که هر کس می خواهد گناه کند از ملک خداوند متعال بیرون رود – جایی برود که خدا نباشد- از چیزهایی که خداوند تبارک و تعالی آفریده استفاده نکند در این صورت مواظبت می کنید که به گناه نیافتید .
شهید رجبعلی طاهری 16/3/74
والسلام من الله التوفیق
صحنه غدير، پايان نيافته است.
هنوز هم ديدگان تاريخ، در عصر حاضر، در قاره هاى دور دست، در جنوبى ترين كشورآفريقا، در شرقى ترين منطقه خاور دور، در مركزى ترين بخش اروپا و آمريكا، در پى آشنايى با «خورشيد»ى هستند كه اگر بتابد، خانه ها را، دل ها را، شهرها را، انديشه ها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبيات و هنر را، گستره عقيده ها و باورها را «روشن » مى سازد. و از «نور»، چه انتظارى است، جز درخشيدن و فروغ گستردن و گرما بخشيدن؟! در غدير، دستى كه فرا رفت، دست خدا بود، زبانى كه «على مولاه » را سرود، زبان خدا بود، دستى هم كه به عنوان «مولى » بالا رفت و همگان ديدند، دست خدا بود، «على »، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سير و مسير بود، «غدير»، راهى بود كه روندگان را به «على » مى رساند.
و … «على » هم، صراطى بود كه ره پويان را به «خدا» مى رساند.
«غدير»، چشمه اى زلال بود كه در طول چهارده قرن، هزاران هزار كام تشنه را از كوثر معارف ناب، سيراب ساخت. و اين چشمه، هنوز هم سارى و جارى است.
«غدير»، چراغى بر اوج بود، كه در قرن هاى متمادى تاريخ بشرى، گم گشتگان بسيارى را از وادي هاى خوف و خطر و بيراهه هاى تاريكى و ضلالت، به «مقصد» راهنمايى كرد. و اين چراغ، همچنان فروزان و نورافشان و راهنماست.
«غدير»، تكيه گاهى بود كه شيعه را در عصر محكوميت و مظلوميت ديرپاى خويش، پناه بود و حجت و برهان. و اين تكيه گاه، هنوز هم به استوارى گذشته، پا برجاست و محكمترين حجت ها را دارد.
«غدير»، متنى بود، روشن و بى ابهام، گويا و صريح، كه خيلى ها كوشيدند حواشى تاويل و تفسيرهاى دور از واقعيت براى آن ترسيم كنند. و اين متن، هنوز هم براى آنان كه بى حواشى به آن بنگرند، صريح و گوياست. «غدير»، ميوه اى شيرين در بوستان رسالت بود، كه تداوم «خط نبوت » را در شكل «امامت »، به شيرين ترين صورت ترسيم مى كرد. و هنوز هم اين ميوه شيرين، زينت بخش بوستان محمدى است و بدون آن، «باغ رسالت » بى ثمر است « و ان لم تفعل فما بلغت رسالته …».
«غدير»، ميثاقى بود ميان صاحبان باور و عقيده به خدا و رسول، كه وفادارى به آن، شاهد صدق ايمان بوده است. و اين عهد و پيمان، هنوز هم «وفا» مى طلبد و دستان بيعت گر را به «صدق » فرا مى خواند، و همه ساله، اين عيد فرخنده موعدى براى تجديد آن عهد و تحكيم آن ميثاق با خدا و رسول است.
«غدير»، اگر چه بركه اى در بيابان بود، ولى هفت دريا به وسعت تاريخ و زمان بود كه موجش «ازل » تا «ابد» را فرا گرفت و اگر خاكيان، برخى چشم ديدن آن موج ابدى را نداشتند، افلاكيان به تكريم آن به يكديگر تهنيت مى گفتند.
«غدير»، سفينه نجاتى بود كه گرفتاران موج جهالت و حيرت ضلالت را به ساحل امن ايمان مى رساند. اين سفينه، هنوز هم سرنشين مى طلبد و امواج فتنه و فريب، هنوز هم در پى دور ساختن انديشه ها از اين ساحل اند.
«غدير»، روشن ترين چراغ بود، بر بالاترين بام خانه هاى تاريخ، تا… مردم «اهل بيت » را بشناسند و به «خانه »اى رهنمون شوند كه افراد آن در دامان «وحى » بزرگ شدند و «آيات خدا» در آن خانه فرود آمد و جبرئيل امين، مانوس آن بيت و اهل بيت بود.
اگر انسانيت امروز، مى خواهد به آن «خانه » راه يابد، خانه اى كه همه چيز در آنجاست، و همه كليدهاى گشاينده همه قفل ها و درهاى بسته در دست صاحبان و ساكنان آن خانه است.
بايد به اين چراغ نگاه كند، تا راه را بشناسد.
آرى … «چراغ غدير، بر بام بلند تاريخ ».منبع: نرم افزار در نجف
من غديرم!
دامن مهتاب
من غديرم!
برکه آرميده در دل صحرا. اما جاري تا عمق تاريخ، از اين کران تا آن کران و تا همه بيکران ها!
چشمه جوشان عشق و ايمانم . پيام آور آزادي انسانم.
من غديرم!
طنين «آواز حقيقت» برکه اي از نور، ناي سبزه زاران حيات.
من غديرم!
سايه سار اميد رهايي بشر، روح ماندگار معنا، حديث حادثه اي والا.
من غديرم!
يادگار يادها و تلاوت ارزشهاي تاريخ، تداوم رسالت و توحيد، بازتاب فريادهاي خورشيدي!
من غديرم!
مضربي از مهبط آدم و بهشت . حاصل جمع عشق و ايمان و استقامت و ظفر.
من غديرم!
سرشار از انديشه روشن تاريخ و صداي شادي آب در مهتاب.
من غديرم!
دل مايه ابراهيم خليل، در پي ريزي کعبه ايمان و فرا بردن پايه هاي اسلام، تا عرش خداوندي و بارگاه کبريايي.
من غديرم!
خطي از خدا تا امتداد همه تاريخ!
من غديرم!
سرشار از برکت نوحه هاي نوح و مددکار رهايي کشتي او، در تلاطم طوفان!
من غديرم!
عرصه و آبشخور آهوان رميده، آهواني که به عزم رهايش، وادي به وادي به شوق مي پويند و بيابان تجلي و نور و طور را، مي جويند.
من غديرم!
فرزند سعي ساره و هجر هاجر و زمزمه ي زمزم!
من غديرم!
پاره اي از نيل که موسائيان، به نشاط فرو رفتن در رحمت و برکت پروردگار، در آن گام نهادند و به سلامت و ميمنت و برکت، از آن فراز آمدند.
من غديرم!
جان بخش دلها، همچون دم عيساي مسيح، و متبرک از زهد زکرياي پيامبر(ع) .
من غديرم!
ياد آيه ميثاق و کمال، برکه اي فزونتر از دريا، مشعل جاودان سوز مبارک.
من غديرم!
معبد همه ديدگان نافذ حق بين، و رستنگاه برگ و گل و باد و آفتاب.
من غديرم!
نظرگاه «شبان وادي ايمن» قبله گاه و راهنماي خضر نبي!
من غديرم!
کرامت دستان سبز تاريخ، سنگ نشان همه دلدادگان دريا دل!
من غديرم!
تبلور متن متيني از راهبري همه رهروان حق جوي عدالت مدار ايمان پناه.
من غديرم!
پايگاه عرفان خوشه هاي پر ثمر ايثار و عشق و تجلي و آرمان و جايگاه فرود فرشتگان و فرشته سانان و سبکباران.
من غديرم!
تداوم رسالت «گل سرخ»، در «باغستان توحيد».
من غديرم!
استمرار روزهاي آفتابين و شبهاي ماهتابي.
من غديرم!
بهاي هر چه، بهارانست، طراوت قطره قطره اي که، از باران است.
من غديرم!
عطر دل انگيز نعمت ولايت و موهبت هدايت!