علاج ما ، اصلاح نفس است.
بسم الله الرحمن الرحیم
چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟
اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.
حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:
« ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار »
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد.
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:
چندین چراغ داریم و بی راهه می رویم
- زیر مجموعه: فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»
در روايت آمده است كه رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمود: «أَهْلُ بَيْتى أَمانٌ لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ، كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاِءَهْلِ السَّماواتِ.» اهل بيت من، مايه ى امنيّت زمينيان هستند، همان گونه كه ستارگان مايه ى امنيّت آسمانيان هستند.(1)
آيا امكان دارد در شدايد و گرفتارى ها به آن ها پناهنده شويم و آن ها چاره نكنند و پناه ندهند و بلا را از ما مرتفع نكنند؟!
راه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ، راه نجات و سعادت و امان و مايه ى سلامت دارَيْن دنيا و آخرت است.
گويا در مورد حضرت عبدالعظيم در روايت آمده است كه «أَمانٌ لاِءَهْلِ رى.»؛ در مورد حضرت موسى بن جعفر ـ عليهماالسّلام ـ است كه: «أَمانٌ لاِءَهْلِ بَغْدادٍ.»؛ و شايد در مورد زكريّا بن آدم وارد شده باشد كه: «أَمانٌ لاِءَهلَ قُمٍّ.»
چندين چراغ داريم و بى راهه مى رويم! همه ى اين ها را داريم، ولى نمى خواهيم متابعت كنيم!
به بعضى از اطبّا كه براى احوالپرسى از تهران به اين جا مى آمدند، گفتم: شما با كسى كه خودش نمى خواهد مراعات حفظ صحّت كند، چه مى كنيد؟ من مى دانم پياده روى، شرط صحّت است، يا فلان چيز مخالف سلامتى و صحّت است، ولى باز آن را به جا مى آوريم، يا افراط و تفريط مى نماييم! ما خود نمى خواهيم اين راه را، كه راه خدا و رسول و اولياى اوست، طىّ كنيم، بلكه راهى را مى خواهيم كه در آن استغفار و ذكر و گريه نباشد. نظير اين كه نزد شخصى رفتند و گفتند: ذكرى به ما دستور بدهيد. وى مى گويد كه گفتم: نماز بخوانيد. گفتند: مى خواهيم ذكرى بدهيد كه نماز نخوانيم. دَواؤُكَ مِنْكَ وَ لاتُبْصِرُ وَ داؤُكَ فيكَ وَ لا تَشْعُر ُ(2) درمان تو از تو است ولى تو آن را نمى بينى، و درد تو نيز در تو است، ولى تو بدان آگاه نيستى. خود را مريض نمى دانيم، وگرنه علاج آن آسان است. هر كس راهى براى رسيدن به سعادت و امان يافت و به دست آورد، بايد به دوستان و اهل امانت و وثاقت و ديانت برساند.
1.ر.ك: علل الشرائع، ج 1، ص 123؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 30؛ كمال الدّين، ص 205 و… نظم دررالسمطين، ص 234؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 680؛ كنزالعمال، ج 12، ص 96 و…
2. شرح الاسماء الحسنى سبزوارى، ج 1، ص 12؛ ج 2، ص 80؛ كتاب الاربعين ماحوزى، ص 281.
سلام گل نرگس
به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد
سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
و بهترين منتظر، منتظر توست
مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند
ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.
خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم
***
به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیاط تو آکنده شود و می دانم ، می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست که قلبم را چنان وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب …
مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود. جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
” آقایم باز هم نیامد…..”
درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود با خود می گویم ایت درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که
** او خواهد آمد **
و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :
مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا ،)
برای رسیدن به آرامش مداد شوید
|
حال مسلمانان در عصر غيبت و لزوم چاره انديشى براى مقابله با كفّار
- زیر مجموعه: فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»
اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با يكديگر در حال جنگ باشند، و يك فرد از اين دو گروه راه پيدا مى كرد و رييس گروه ديگر را مى ربود، گروه بى رييس يكى از دو راه را دارند:
يا بايد تسليم شوند، و يا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.
حال ما مسلمانان با كفّار تقريبا همين طور است. مسلمانان زعيمى ندارند كه در زير لوا و پرچم او قرار گيرند؛ زيرا سنّى ها كه اصلاً قايل به زعيم و امام نيستند، و شيعه هرچند اعتقاد به امام ـ عليه السّلام ـ، دارد ولى در عمل و وضعيّات مانند سنّى ها هستند و با آنها فرقى ندارند!
بنابراين، آيا حال كه همه ى مسلمانان ـ چه شيعه و چه سنّى ـ اعتقادا و يا عملاً زعيم ندارند، نبايد در كنار هم بنشينند و چاره انديشى كنند؟!
آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟! آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟ از جمله راه هاى محافظت و مواظبت اين است كه اولاً: فريب كفّار را نخوريم، ثانيا: آن چه را كه به ما هديه(!) مى دهند ـ تا مجذوب آنها شويم و از اين راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلّط شوند و بر ما ظلم و ستم كنند ـ قبول نكنيم.
اقرب طوايف به حقّ و واقعيّت از ميان اديان آسمانى، مسلمانان هستند و احقّ از همه ى فرقه هاى مختلف مسلمانان، طايفه ى شيعه است كه مخذول و ذليل و اِماء و عبيد كفّار مى باشند!