بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص عظمت مقام این بانوی بزرگوار
“یک مقایسه ى کوتاه بین زینب کبرى و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبرى را نشان می دهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونه ى ایمان شناخته شده است، براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسى ایمان آورده بود و دلبسته ى آن هدایتى شده بود که موسى عرضه می کرد، وقتى در زیر فشار شکنجه ى فرعونى قرار گرفت، که با همان شکنجه هم - طبق نقل تواریخ و روایات - از دنیا رفت، شکنجه ى جسمانى او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله» (1)؛ از خداى متعال درخواست کرد که پروردگارا! براى من در بهشت خانه اى بنا کن. در واقع، طلب مرگ مى کرد؛ مى خواست که از دنیا برود. «و نجّنی من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمره کننده ى فرعون نجات بده. در حالى که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجه اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادى از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنج هاى روحى که براى زینب کبرى پیش آمد، اینها براى جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبرى این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفته اند و شهید شده اند: حسین بن على (علیهما السّلام) - سیّدالشّهداء - را دید، عباس را دید، على اکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنت ها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبت ها را مگر مى شود مقایسه کرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همه ى این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پاره ى برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض مى کند: پروردگارا! این قربانى را از ما قبول کن. وقتى از او سؤال مى شود که چگونه دیدى؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبرى زیباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى کلمه ى اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبرى، چنین دلدادگى نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامى که قرآن کریم از جناب آسیه نقل مى کند. این، عظمت مقام زینب را نشان مى دهد. کار براى خدا این جور است. لذا نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است. بقاى دین اسلام، بقاى راه خدا، ادامه ى پیمودن این راه به وسیله ى بندگان خدا، متکى شده است، مدد و نیرو گرفته است از کارى که حسین بن على (علیهما السّلام) کرد و کارى که زینب کبرى کرد. یعنى آن صبر عظیم، آن ایستادگى، آن تحمل مصائب و مشکلات موجب شد که امروز شما مى بینید ارزش هاى دینى در دنیا، ارزش هاى رائج است. همه ى این ارزش هاى انسانى که در مکاتب گوناگون، منطبق با وجدان بشرى است، ارزش هائى است که از دین برخاسته است؛ اینها را دین تعلیم داده است. کار براى خدا خاصیتش این است.”
(1) سوره ی تحریم / آیه ی 11
عابده آل علی ، عقیله بنی هاشم سلام الله علیها
حالا او زنی با کرامت است که از او با القاب عارفه، موثقه، عابده آل علی و عقیلهبنی هاشم یاد میکنند. زینب در این سالها تفسیر قرآن میگفت و زنان بسیاری از کوثر کلام او، جرعه مینوشیدند؛ شاید دشوارترین روز درس برای او، روزی بود که تفسیر سوره مریم را آغاز کرد و به نخستین آیه آن رسید: «کهیعص» اندوه سراپای دختر علی را گرفت. بغض گلویش را میفشرد. درس را تعطیل کرد و به نزد پدر رفت.
مفسری در کنار مفسری سترگتر. استادی در برابر استادی بزرگتر. از اندوه دل با او گفت و تفسیر آن آیه. لحظه به لحظه شوق شنیدن در چهره زینب نمایانتر میشد. پدر راز شگفتی را با او در میان گذاشت: کاف: کربلا، هاء: هلاکت. زینب خود را برای شنیدن حروف دیگر آماده میکرد. سنگینی این کلمات، قلب زینب را میفشرد.
علی ادامه داد: یاء: یزید، عین: عطش و صاد: صبر! آیا این تفسیر، اندوه زینب را فرو نشاند یا دو چندان ساخت؟ نمیدانیم. زینبی که آمده بود تلاطم دلش را با کلام پدر آرام کند چه میشنید؟ صبر، عطش. «صبر» را در دوران کودکی شناخته بود؛ اما این «عطش» بود که زینب را میسوزاند.
بیتردید این سخن پدر، آهنگ وداع با برادرش _ حسین _ را در سرزمین جان او مینواخت و تصور فراق حسین _ هرچند با گذشت سالیان بسیار _ دل زینب را بر میآشفت. حسین پناهگاه زینب بود، آنگونه که زخم پهلوی مادر، فرق گلگون پدر و جگر پاره پاره برادر را در پناه او تاب میآورد و به حضور او دل خوش میداشت.
زنی که پیامبر بود
کربلا، بیابان سوزانی است که در آن بال و پر منطق میسوزد. سر عقل خم میشود. پای چوبین استدلال میشکند و زبان استدلال، لال میشود.
پیش از حسین(ع) و پس از او، صحنه تاریخ هماره میدان نبرد حق و باطل بوده است. اما چرا از میان این همه، عاشورا حماسهای دیگرگونه است؟
شاید حضور چهرههای گوناگون یک جامعه، مثل زن، کودک، جوان، پیر و … یا وجود تمام عناصر یک زندگانی کامل مانند تشنگی، ایثار، عشق، مظلومیت، نیایش، خواب، بیداری، جهاد، وفاداری و … بر این تابلو، رنگی از جاودانگی پاشیده است.
اما غیر از این شاید بتوان گفت که در درگیری مستمر حق و باطل، چیزی که اثر آن کمتر از خود آن درگیری نیست، آگاهی تاریخ و جامعه از آن است، چون افراد و جوامع زوالپذیرند و اگر درگیری حق و باطل، تنها در میان نیروهای درگیر در کشمکش مطرح باشد. هر دو نیرو روزی از بین خواهند رفت. اما اگر پیام این درگیری به گوش تاریخ و به دست جامعه برسد، اثری زوالناپذیر خواهد داشت.
و شاید بتوان گفت آنچه مبارزه حق و باطل را در طول تاریخ امتداد داده، پیام آن بوده است. و نیز شاید یکی از دلایل وجودی قصص قرآن همین باشد. مثلاً در قصه فرزندان آدم، برادری به دست برادر دیگر کشته میشود و کلاغی برانگیخته میشود تا قاتل را گورکنی بیاموزد، اگر خدا نبود که ببیند و بنگارد و پیامآوری نبود تا پیام را برساند، شاید خون هابیل برای همیشه در خاک میخفت.
در اینجا هم درگیری حسین(ع) و یزید را پیامبرانی است. یکی پیامبری که «امام» است. و دیگر پیامبری که «زن» است. و دیگرانی که هر کدام بار پیامی را به دوش جان داشتند.
چه میتوان گفت از زبان آتشین سجاد(ع)؟ و چگونه میتوان گفت که آن امام در عاشورا چه دید و چه شنید و چه کشید! و پس از آن چه میبایست ببیند و بکشد! که اگر او نبود فریادهای زینب(ع) هم در گنبد تاریخ طنینی میافکند و سپس رفته رفته به خاموشی و فراموشی فرو میرود.
چرا که او حلقهای طلایی از زنجیره خدایی امامت بود و اگر او نمیماند، هیچ کسی و حتی هیچ زینبی توان امتداد این ریسمان آسمانی را نداشت.
و از زینب(ع) گفتن نیز خود از سجاد(ع) گفتن است. چرا که زینب(ع) با حضور امام، زینب(ع) بود، که اگر امام نباشد هر حرکتی بیجهت و محکوم به زوال است.
و اما من باز راه خطا رفتم. من بر آن بودم
که در این کار، راه بر چند و چون و چرا ببندم. و «عشق را که تنها کار بیچرای این عالم است»، به زیر سؤال نکشم. قصد من آب دریا کشیدن نبود و تنها به قدر تشنگی چشیدن بود. و تنها بر آن بودم که به عبارتی کوتاه، اشارتی به عشق کرده باشم. اشارتی به زینب(ع) که پیامبر خون خدا است.
خواص سرکه سیب
1. متوقف کردن سکسکه
به هنگام سکسکه، خوردن یک قاشق چای خوری سرکه سیب به دلیل مزه ترش آن به متوقف کردن آن کمک می کند.
2. دندان های سفیدتر
اگر می خواهید دندان هایی سفیدتر داشته باشید، غرغره کردن سرکه سیب در صبح توصیه می شود. سرکه سیب به از بین بردن لکه ها، باکتری های دهان و لثه و سفید کردن دندان ها کمک می کند. بعد از غرغره کردن مانند روزهای معمولی مسواک بزنید. دندان های خود را یک بار در هفته در صورت امکان با جوش شیرین بشویید، این کار نیز برای از بین بردن لکه ها و سفید شدن دندان ها موثر است. شما همچنین می توانید از نمک به عنوان خمیردندان جایگزین استفاده کنید. اگر لثه های شما احساس نرمی دارند به مسواک زدن با نمک در هر روز ادامه دهید.
3. رفع مشکلات معده
اگر مشکل معده شما مشکلی باکتریایی باشد یک جرعه از آب سرکه سیب به خاطر خاصیت آنتی بیوتیکی آن می تواند کارساز باشد. برخی از کارشناسان ادعا می کنند که سرکه سیب حاوی پکتین است که می تواند به تسکین اسپاسم روده کمک کند.
4. از بین بردن خستگی تمرین های ورزشی
انجام تمرین های ورزشی باعث ساخت اسید لاتیک در بدن می شود، و ایجاد خستگی می کند. گاهی نیز، این اسید به واسطه استرس های شدبد در بدن تولید می شود. اما اسیدهای آمینه در سرکه سیب مانند یک پادزهر عمل می کنند. سرکه سیب حاوی پتاسیم و آنزیم هایی است که احساس خستگی شما را رفع می کند. دفعه بعد که احساس خستگی کردید یک یا دو قاشق از سرکه سیب را با یک لیوان آب یا یک لیوان نوشیدنی سرد مخلوط کرده و نوش جان کنید و منتظر تاثیر شگفت انگیز آن بمانید.
5. پیشگیری از سوء هاضمه
برای پیشگیری از سوء هاضمه، خوردن مقداری سرکه سیب، قبل از غذا را امتحان کنید. اگر می دانید که بعد از خوردن غذا احساس پشیمانی خواهید کرد این درمان سنتی را امتحان کنید. یک قاشق چایخوری عسل و یک قاشق چایخوری سرکه سیب را با یک لیوان آب گرم مخلوط کنید و ۳۰ دقیقه قبل از وعده غذایی بنوشید. دیگر از خوردن غذا احساس پشیمانی نخواهید کرد.
میلاد مولود کعبه مبارک
فرخنده میلاد کعبه زاد حماسه و مهرورزی، مولود کعبه، مولی الموحدین حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بر پیروانش خجسته باد.
علی علیه السلام و زیبائیها:
زیباترین ولادت: تنها کسی که در داخل خانه خدا بدنیا آمد، اوست.
زیباترین نام: بنا بر روایات متعدد، نام علی مشتق از نام خداست.
زیباترین معلم: علی تربیت شده دست پیامبر (ص) بود.
زیباترین سخنان: به تعبیر بسیاری از بزرگان، نهج البلاغه برادر قرآن کریم است.