دل نوشته انتظار
یا لطیف
فردا را چگونه می توان دید
فردایی که امروزش همه در غوغا است
فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم
کجاست یک دل آرام
کجاست آرزوهای آرزو نشده
کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش باز گردد
نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم
نمی دانم اشکم را برای که بریزم
نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم
کاش میشد در بن بست سکوت خانه ای از فکر نساخت
کاش میشد عشق را در خاکستر یاد ها نگاه داشت
کاش میشد اشک را در جویبار احساس نریخت
چرا این مردم دل هاشان را با اب سیاه افکار دیگران می شویند
چرا این مردم عطش بودن را در انتظار دیدار یار سیراب نمی کنند
چشمانم از خیره شدن بر صفحات خالی ذهنم خسته شده
نمی دانم چرا هر چه در بیراه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی هایم را نمی یابم
کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی
فردا روز توست
روز شنیدن بوی نرگس
روز دیدن خال گونه ات
روز انتظار
روز تقدیم اشکها بر زیر پایت
روز شکستن دیوار دوری هفت روز
می دانم که سبکی هوای درونم از گرد و غبار قدمهایش بر روی ذهن پریشانم است می دانم که آرامش دریای قلبم از آرامش آبیه نگاهش است منتظر آمدنم است پس منتظر آمدنش می مانم
مرا دریاب
می دانی چه هستم
می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم
امام زمان
تا یک دل آرام را ,
تا آرزوی بازگشتت را ,
تا امید به انتظارت را
از تو طلب کنم
می خواهم بدانم
چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو ,
سوز عشق را برای تو داشته باشم
دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام نگاه داری
میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
نمی دانم چرا هر چه در بیراه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی هایم را نمی یابم کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی
با او حرف زدم
صدایم را از میان انبوه درد های عاشقانش شنید
من می سوزم
جوابش را نمی شنوم
دفتر افکارم سفید است
اما
او برایم نوشته است
با رنگ سفید
می خواهد من خود بیابم
می دانم نوشته است که فریاد سکوتش بلند است
آری
باید بشنوم
می دانم که سبکی هوای درونم از گرد و غبار قدمهایش بر روی ذهن پریشانم است
می دانم که آرامش دریای قلبم از آرامش آبیه نگاهش است
منتظر آمدنم است پس منتظر آمدنش می مانم
با عشق به او ,
با مدد از او
و با توکل از خدای او
روز قدس از ديدگاه رهبر معظم انقلاب
مسألهء اول آن مشكل قديمى و زخم كهنه فلسطين است كه به وسيلهء صهيونيست ها و ايادى استكبار به وجودآمد و همچنان به وسيلهء دست هاى استكبار جهانى اين زخم در پيكرهء نظام ، جامعه اسلامى و جهان اسلام ، روز به روز به روز عميق تر شده است . حوادث اخير خليج فارس موجب شد دنياى اسلامى اندكى از حوادث فلسطين غفلت كند، اين غفلت صيهونيست ها را تشويق كرد كه از فرصت استفاده كنند و فشار را بر مردم فلسطين بيشتركنند اولاً سيل مهاجرت بيگانگان از كشورهاى مختلف به سوى سرزمين مقدس و اسلامى فلسطين ، سرازيرشود. بلاى بزرگ اين است كه دولتها و ملتهاى اسلامى غافل شدند اگر چه (مردم ) غافل هم نمى شدند بسيارى از دولتها، شايد هيچ احساس وظيفه نمى كردند.
ثانياً اين مبارزين مخلص و صادق فلسطينى ، اين مسلمانان مظلوم غريب كه انتفاضه فلسطينى را در سه سال اخير به وجود آورده اند در خانه شان زير سخت ترين فشارهاقرار گرفتند. شب و روزى نيست كه ضربتى به پيكر جامعهء اسلامى از راه فشار بر اين مسلمانان مظلوم واردنشود. البته مبارزه ادامه دارد. آنچه مهم است اين است كه دنياى اسلام از مسألهء فلسطين بايد غفلت نكند وملتها مسألهء فلسطين را از ياد نبرند. آمريك، استكبار و پشتيبانان هميشگى صيهونيستها خواسته اند به مسلمين تحميل كنند كه مسألهء فلسطين را فراموش كنند ولى ملت اسلام و ملت ايران نبايد بگذارد مسألهء فلسطين فراموش شود.
روز قدس ، روزى است كه يادآور يكى از ابتكارهاى امام راحل عظيم الشأن ماست . اين روز را دنياى اسلام بايد گرامى بدارد. توده هاى مسلمان نگذارند كه بعضى از دولتهاى خود فروخته در فضاى آرام و سكوت مصنوعى كه به وجود آورده اند فلسطين را ذره ذره و لحظه به لحظه ذوب كنند و قضيه را به دست فراموشى بسپارند.
خيانت دولتهايى كه با رژيم غاصب ساختند و فلسطينيها را قربانى كردند، نبايد از ياد برد و فراموش بشود.اين يك قضيه كوچكى نيست ، بيش از چهل سال است كه ملت اسلام نام فلسطين را مى آورد.
مسلمين ، متفكرين اسلامى ، نويسندگان و سياستمداران ، هزاران بار گفته اند و هزارها نفر در اين راه شهيدشده اند. مگر مى شود پاره تن جهان اسلامى را در اختيار دشمنان گذاشت كه او را تصرف كنند و ملتى را از خانه خودش بيرون كنند! مگر چنين چيزى مى شود؟ مگر اسلام اجازه مى دهد؟ مگر ملتهاى اسلامى اجازه مى دهند؟
در فضاى عالم ، اين جو آمادگى ، حضور، انتظار و طلب كارى نسبت به فلسطين بايد روز به روز بيشتر شود.در داخل فلسطين هم بايد اين شعلهء مقدس روز به روز برافروخته شود. آن جوآنها آن زنان و مردان و جوانان وآن فداكارانى كه در داخل فلسطين با رژيم غاصب مبارزه مى كنند، بايد بدانند نقطهء اصلى همان جايى است كه آنها بر روى آن انگشت گذاشتند، اين ، آنجايى است كه دشمن در آنجا شكست خواهد خورد. اينكه سازمانها درخارج از مرزهاى فلسطين پشت ميهاى مذاكره بنشينند و يا به نام فلسطين در تريبونها خود نمايى كنند، مشكلى را حل نخواهد كرد. پشتيبانى عمومى دنياى اسلام از بيرون و مبارزهء واقعى و محسوس ملت فلسطين در داخل ،اين دو با هم مشكل را حل خواهد كرد و سر دشمن فلسطين را به سنگ خواهد كوبيد.
روز قدس را گرامى بداريد و آن را بزرگ بشماريد، البته اگر تبليغات جهانى منعكس نمى كنند، نكنند. آن كسانى كه در زندانهاى فلسطينى هستند به ما گفته اند آنها از شعار و حضور شما و مشت گرده كردهء شم،كه حاكى از نيت و عزم صادقانه شماست ، احساس قوت و قرت كرده و ايستادگى مى كنند. آن كه در پشت ديوار زندان هاى فلسطين اشغالى است ، بايد احساس تنهايى نكند تا بايستد. آن زن و مردى كه در كوچه و خياباانهاى بيت المقدس و نوار غزه وشهرهاى ديگر فلسطين اشغالى مورد تهاجم اراذل و اوباش صهيونيست است بايد احساس كند شما از آنهاحمايت مى كنيد، تا بتواند مقاومت كند. دولتها هم البته تكاليفى دارند، دولت جمهورى اسلامى هم وظايفى دارد، به اين وظايف عمل مى كنند و باز هم خواهند كرد. مسألهء ملى و عمومى و مردمى نقش خاص خود رادارد كه بايد در جاى خود انجام بگيرد».
اميد آنكه اين روز جهانى ، تمام مسلمانان جهان را در صف واحد قرار داده و آرزوى ديرين امام راحل (ره ) براى رهايى قدس ، به زودى عملى گردد
متن ادبی «فرق عدالت شکافت»
سیاهی شب، گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده به انتظار سپیدهای که تاریخ را تا قیامت غصهدار میکرد، ناباورانه کتاب زمان را ورق میزد. از خانههای نیرنگ، تنها فریاد سکوت به گوش زمان میرسید. گویی همه کوفیان سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند و خواب هزار رنگیشان را نظاره میکردند.
چشمان او همچون صاعقهای در دل یلدای شب میدرخشید.
آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش، وصال معنا میشد. سالهای سال، غریبی، همنشین روزش بود. شهید سکوت شده بود و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظههای غُربتش، سینه تاریک چاه بود و خلوت نیمه شبهای مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم میخورد.
دستان در، با التماس او را از رفتن بازداشتند، امّا او درنگ نکرد و پای بر خلوت کوچه گذارد. مرغان انتظار به سویش رفتند و همچون پروانه، گرد شمع وجودش چرخیدند و با بالهای سرشار از خواهش و تمناشان، راه خدایی را بستند، ولی باز او درنگ نکرد.
از قدمهای باصلابتش، آوای رفتن به گوش میرسید و از چشمان پر رمز و رازش، میشد فهمید که منتظر زیارت خداست. در هیاهوی آن لحظههای آسمانی، مسجد کوفه، مشتاق و بیقرار وصالش بود و محراب، تشنه چشمهای بارانی و زمزمههای ربانیاش.
علی آمد و از حنجر سکوت، آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز با معشوق قیام کرد. لحظهای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار. فرق عدالت با خنجر کین شکافت.
لباس احرام خورشید، رنگ خون گرفت و زمین و زمان، فریاد بیکسی سر داد و اشک ماتم فرشتگان از سینه آسمان بر زمین فرو چکید.
مرغ جان او که غایت آفرینش بود، از ورای مظلومیتی سرد و سنگین، رها شد و عالم و آدم را در غمگنانهترین مصیبت فرو بُرد.
ملیحه عابدینی
علی، برترین و والاترین انسان
آخرین ساعات بیست و یکم ماه رمضان، لحظات آخر عمر علی را اعلام میدارد . علی کعبه آمال عارفان و قبله ناسکان و زاهدان و الگوی اولیای خدا; علی آینه تمام نمای رسول خدا و مجمع همه فضائل و کمالات انسانی . رادمردی که علمش و اخلاقش و منشش و شجاعتش و کرامتش و زهدش و جوانمردیش و سخاوتش زبانزد خاص و عام ، دشمن و دوست، کافر و مسلمان میباشد، به ستشقیترین مردم ، در پگاه نوزدهم رمضان - شب قدر اولیاء - با شمشیر زهرآگین ضربه میخورد و پس از دو روز، سرانجام به لقاء محبوب میرسد و از رنجهای دنیا آسوده میشود .
آنچه مایه تعجب است، این که چقدر باید شقاوت و سنگدلی در قاتلین علی وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایی و انسان کاملی را به قتل برسانند؟ آیا آن همه سخنان درربار پیامبر را در شان علی نشنیده بودند ؟ چرا ؟ شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولی چون بصیرت نداشتند ، ترتیب اثر نمیدادند . شناخت علی ایمان و تقوا میخواهد و آنان از ایمان تهی بودند و بویی از تقوا به مشامشان نخورده بود . «یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق» ای علی! دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت نمیدارد جز منافق و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمؤمنین با او جنگیدند و کارزار کردند . برخی به خاطر دشمنیهای دیرینه و برای انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخی به خاطر حب جاه و مقام ولی آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با علی میجنگیدند در حالی که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزی شمشیرشان اسلام را یاری میداد ، طلحه ها و زبیرها ! این ها دل علی را بیش از دیگران آزرده میکردند و او را رنج میدادند . میگویند وقتی حضرت ، شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد ، متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمیکرد چنین مدافعی از اسلام ، روزی بر مجسمه اسلام حقیقی و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید .
ليلهالقدر شب ولايت است از ديدگاه مقام معظم رهبری
ليلهالقدر، شب ولايت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائكه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بيت(عليهمالسلام) است.
ليلهالقدرى كه در اين ماه رمضان است و قرآن صريحاً مىفرمايد: « ليلهالقدر خير مِن الف شهر»؛ يك شب، بهتر است از هزار سى روز (هزار ماه)، بسيار مهم است. چرا اين قدر فضيلت را به يك شب دادند؟ زيرا بركات الهى در اين شب زياد است؛ نزول ملائكه در اين شب زياد است؛ اين شب، سلام است؛ «سلام هى حتى مطلعالفجر»؛ از اول تا آخر اين شب، لحظاتش سلام الهى است.» «سلام قولاً مِن ربّ رحيم.» رحمت و فضل الهى است كه بر بندگان خدا نازلمىشود و ليلهالقدر، شب ولايت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائكه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بيت(عليهمالسلام) است. هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مباركه قدر هم، سوره ولايت است. شب قدر، خيلى ارزش دارد. همه ماه رمضان، شبها و روزهايش ارزش والا دارد؛ البته ليلهالقدر نسبت به روزها و شبهاى ماه رمضان، خيلى فاخرتر است؛ اما شبها و روزهاى ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهاى بقيه سال، خيلى فاخرتر است. بايد قدر بدانيد. در اين روزها و در اين شبها، همه بر سر سفرهانعام الهى حاضريد. استفاده كنيد.
در ماه رمضان… (در همه روزها و شبها) دلهایتان را هرچه مىتوانيد با ذكر الهى نورانی تر كنيد، تا براى ورود در ساحت مقدس ليلهالقدر آماده شويد؛ كه «ليلهالقدر خير من الف شهر؛ تنزّل الملائكه والرّوح فيها بإذن ربّهم من كل امر.» شبى كه فرشتگان، زمين را به آسمان متصل مىكنند؛ دلها را نورباران و محيط زندگى را با نور فضل و لطف الهى منور مىكنند. شب سِلم و سلامت معنوى (سلام هى حتّى مطلع الفجر) شب سلامت دلها و جانها، شب شفاى بيماریهاى اخلاقى، بيماریهاى معنوى، بيماریهاى مادى و بيماریهاى عمومى و اجتماعى؛ كه امروز متأسفانه دامان بسيارى از ملتهاى جهان، از جمله ملتهاى مسلمان را گرفته است! سلامتى از همه اينها، در شب قدر ممكن و ميسّر است؛ به شرطى كه با آمادگى وارد شب قدر بشويد .