ما باید چکارکنیم که معارف امام باقر (ع) و اهل بیت را ازغربت در بیاوریم ؟
امام باقر(ع) امامی است که از طرف پدر به امام حسین(ع) و از مادر به امام حسن (ع) می رسد یعنی هم علوی است و هم فاطمی .مادر امام باقر(ع) زن دانشمند و بی نظیری بود. امام باقر(ع) منظره ی کربلا را در چهار سالگی دیدند .پیامبر به جابر گفت که تو کسی را خواهی دید از نسل پنجم من بنام محمد باقر(ع)، سلام مرا به او برسان. جابر سلام پیامبر را به امام باقر (ع) رساند. هنر امام باقر(ع)، تاسیس حوزه ی علمیه بود. امام سجاد(ع) بعد از شهید شدن امام حسین(ع)، در خفقان بود و در منزل برده ها را تربیت می کرد و در روز عید فطر آنها را آزاد می کرد. بعد از امام سجاد(ع) بنی امیه سقوط کرد و بنی عباس سر کار آمد و در این موقع به اهل بیت کاری نداشتند و امام باقر (ع) حوزه ی علمیه تاسیس کرد. برای خدمت به امام باقر(ع) باید مکتب امام را به چند طریق گسترش داد . اگر شما فرزندی دارید که دوست دارد طلبه بشود، او را تشویق کنید که طلبه بشود زیرا ما کمبود طلبه داریم . ما اسلام شناس کم داریم . قرآن به پنجاه زبان ترجمه شده است ولی انجیل به دوهزار زمان ترجمه شده است . داریم که اسلام کره ی زمین را فرا خواهد گرفت. پس اگر کسی پنج پسر دارد، یکی از آنها را تشویق به طلبه شدن بکند و زندگی او را تامین کند تا او اسلام شناس بشود. افرادی که اولاد ندارند، می توانند دیگران را تشویق به طلبگی بکنند. یکی از مراجع بزرگ وقتی در جوانی طلبه بود، تاجری اورا سر درس استاد دید و متوجه شد که او خیلی باهوش است، تاجر امکاناتی فراهم کرد که او در نجف تحصیل کند. پس یک تاجر می تواند استعداد یابی و حمایت کند. مثلا شما می توانید برای طلبه ها امکانات مادی فراهم کنید تا آنها رشد کنند. شما می توانید برای طلبه ها خوابگاه و مدرسه بسازید. یکی دیگر از کارهایی که می توانیم انجام بدهیم پرداخت خمس و سهم امام است .حوزه نباید دولتی باشد .زیرا حوزه باید مستقل باشد و عزت حوزه همراه با استقلال بدست می آید. استقلال حوزه ها باید حفظ بشود تا حوزه بتواند راحت حرف هایش را بزند.
از بیانات حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا قرائتی زید عزه
عید قربان مبارک
به نام خدایی که در همین نزدیکیهاست
عيد قربان، پرشکوهترين ايثار و زيباترين جلوهی تعبد در برابر خالق يکتا
بر شما مبارک
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاكی چشمه زمزم
********************
بـه گـرد کعبـه می گـردی پریشان کـه وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگــر در کعبــه می گـــردد نمـایـان پس بگرد تا بگردی بگرد تا بگردی
در اینجا باده مینوشی ، در آنجا خرقه می پوشی ، چرا بیهوده میکوشی
در اینجا مـــــردم آزاری ، در آنجا از گنـــــــــــــه آری ، نمی دانم چه پنداری
در اینجــا همـــدم و همسایــــه است در رنــج و بیمــاری
تو آنجا در پی یاری
چــه پنـــداری کجــــا وی از تـــو می خواهـد چنین کــاری
چه پیغــامـــی که جــز بــا یــک زبــــان گفتـــن نمی داند
چه ســلطانی که جــز در خـــانـــه اش خفتــن نمی داند
چه دیداری که جز دینار و درهم از شما سفتن نمی داند
به دنبال چه می گردی که حیرانی
خـرد گم کرده ای شاید نمی دانی
همـــای از جــــان خـــود سیری کـــه خـــامـــوشی نمی گیـــری
لبت را چون لبــــان فرخی دوزند تو را در آتش اندیشه ات سوزند
هــــــــزاران فتنـــــــه انگیـــــــزند تــــو را بـــر سر در میخانه آویزند
وصیت برجسته امام باقر (ع)
گفتاری از آیت الله جوادی آملی به مناسبت شهادت پنجمین ستاره تابناک آسمان ولایت
وجود مبارک امام باقر (ع) فرمود: عقائد و اخلاق و اعمالی که دارید؛ قبل از اینکه استخاره کنید، تفسیر کنید. ما گاهی بین دو تا کار مُخیّر یا مردّدیم. نمیدانیم کدام حق است، کدام باطل؛ کدام خیر است، کدام شرّ؛ کدام حَسن است، کدام قبیح؛ کدام سعادت بار است، کدام شقاوت آور. فرمود: شما عقائدتان، اوصاف تان، اخلاق تان، اعمال تان، اقوال تان را چه آنهائی که متعارض دارد، چه آنهائی که متعارض ندارد؛ همه این امور را بر قرآن کریم عرضه کنید؛ اهل تفسیر باشید، نه استخاره!
خیلی به ما دستور «استخاره» ندادند. استخاره کردن دو قسم است؛ یک دعای مخصوص استخاره است که آن واقعاً اوّل و آخرش نور است و در دعای سیوسوم صحیفه سجادیه هست. هر کسی تصمیم گرفت یک کاری را انجام بدهد ولو به حسب ظاهر خیر است اما خیرش را از خدا بخواهد، همین طور وارد کار نشود! این یک دستور اکید اسلامی است و جزء سنن ماست و بسیار کار خوبی است. این دعای استخاره، یعنی طَلَبُ الخِیر. یعنی خدایا! من این کار را حالا فکر کردم، دیدم که به حسب ظاهر مصلحت است؛ دارم انجام می دهم. من که از عواقبش خبر ندارم، از همراهانش خبر ندارم؛ تو خیر مرا در این کار قرار بده. این استخاره، یعنی طَلَبُ الخِیر.
امّا آن استخاره که انسان قبل از اینکه فکر بکند، قبل از اینکه مشورت بکند، قبل از اینکه ارزیابی بکند؛ فوراً به قرآن تفأل بزند، این کار را خیلی به ما دستور ندادند! البتّه در موقع حیرت که انسان واقعاً متحیّر شد؛ آن یک راه دیگری است. بنابر این اولا آن دعای استخاره فراموشمان نشود، ثانیا اینکه در هر کاری فکر و تدبّر و مشورت و ارزیابی و تعقّل باشد و ثالثا اگر واقعاً متحیّر شدیم، ماندیم؛ نمی دانیم کدام کار برای ما صحیح است، کدام کار ناروا. آنوقت به قرآن استخاره می کنیم.
امّا وجود مبارک امام باقر (ع) فرمود: مهم تر از استخاره، «تفسیر» است. شما تمام کارهایتان را بر قرآن عرضه کنید؛ چه این آراء و اندیشه ها متضارب و متعارض و مُتنافی و مختلف باشد، چه یک اندیشه. شما این را بر قرآن عرضه کنید، ببینید آیا مطالب قرآنی، معارف قرآنی، معانی قرآنی آن را امضاء می کند یا نمی کند. بنابراین برای همه ما؛ حالا توده مردم که مقدورشان نیست. برای ماها که در حوزه و دانشگاه به سر می بریم، آشنائی با یک دوره از قرآن کریم می شود لازم.
حالا یک وقت است یکی کسی می شود علامة طباطبائی (رضوان الله علیه)، خُب آن جزء نوادر است. ولی اینکه خطوط کلّی قرآن را بفهمیم، ترجمه اش را بفهمیم، گزیدة تفسیر را بفهمیم، به تفسیر روانی از او با خبر باشیم؛ این خیلی سخت نیست، خطوط کلّی قرآن را انسان بفهمد. وقتی این ترازو را فهمیدیم، آنوقت این عقائد را با این ترازو می سنجیم.
این که وجود مبارک امام باقر فرمود: خودتان را با قرآن بسنجید! یعنی آن بحث تنها مخصوص فقیه و اصولی نیست، مخصوص روایات متعارض یا روایت بی معارض نیست! جمیع عقائد و شئون را، اخلاق و اوصاف و افعال را باید بر قرآن کریم عرضه کرد. خُب اگر کسی قرآن را نداند؛ وقتی ترازو را ندارد و نمی داند چه جوری ترازو را به کار ببرد، عقائد را با چه بسنجد؟ اخلاق را با چه بسنجد؟
برای شهادت امام باقر(ع) جامه مشکی پوشیدن خوب است، عزاداری خوب است، گریه کردن خوب است؛ ثواب دارد امّا اصل فرمایش حضرت را ما باید عمل بکنیم. فرمود: خودتان را چه در مسائل فردی، چه در مسائل جمعی بر قرآن عرضه کنید و با قرآن بسنجید. این از آن وصایای برجسته وجود مبارک امام باقر است.
حالا وجود مبارک امام باقر شهید شدند؛ ما باید این فکر را زنده نگه داریم. امام صادق (ع) اوّلین کسی است که دارد این را احیاء می کند؛ این فکر و روش را. وجود مبارک امام صادق اول دستور داد تا خودش زنده بود؛ آن اتاق مخصوص امام باقر را هر شب چراغ روشن می کردند. نگذاشت آن اتاق تاریک بماند. این یک نماد است. و گرنه خُب یک اتاقی که کسی نیست؛ چه روشن، چه تاریک؛ چه اثر دارد؟! می خواهد بگوید این فکر باید همیشه روشن باشد. خانه ای که در او وجود مبارک امام باقر بود؛ تا من زنده ام، باید او را روشن نگه دارم. یعنی این فکر را، این طرح را، این رهنمود را، این ارائه طریق را همیشه زنده نگه دارید.
خود امام باقر (ع) به وجود مبارک امام صادق (ع) دستور داد، فرمود: اُوقِفْ لِی مِنْ مالِی کَذا و کَذا (1)؛ از مال من، این دیگر بخش به ثلث بر می گردد؛ از مال من فلان مبلغ را بگیر، وقف بکن. برای اینکه برای من در مدت 10 سال در منا روضه خوانی کنند، عزاداری کنند. خُب منا، ایام عید است؛ شب عید قربان است، مراسم عید قربان است.
فرمود: مردم ـ شیعه و سنّی ـ اینها از راههای دور جمع می شوند. در مکه هر کسی مشغول اعمال خودش است و به فکر رفتن به عرفات و مشعر و منا است؛ آن دلهره ای که دارد، او را آرام نمی گذارد. واقعاً کسانی که حاجی اند، مخصوصاً در آن عصر؛ از راههای دور با آن صعبُ العبور بودن، آمدن؛ در مکه آرام نیستند. امّا وقتی که این دلهره ها و اضطراب رد شد، آمدند به عرفات و مشعر و منا و رَمی جمره کردند و حَلق کردند و از لباس اِحرام به در آمدند، یک فراغتی دارند. فرمود: 10 سال در منا برای من ندبه کنند. این نه برای آن است که اینها جمع بشوند آنجا، اشک بریزند! خب بسیاری از آنها سنّی بودند. شیعه در آنجا مثل الآن در اقلیّت بود. فرمود: آن سخنران می رود، می گوید: امام باقر چنین فرمود دربارة فلان آیه چنین فرمود، دربارة فلان حدیث چنین فرمود، دربارة فلان مطلب کلامی چنین فرمود، دربارة فلان مطلب فقهی چنین فرمود. نام مرا در منا زنده نگه بدارید. خُب ما شیعیان آنهائیم! این نام را حفظ بکنیم، این مرام را حفظ بکنیم.
از رهبر بیاموزیم
هر كسى فكر تجاوز به جمهورى اسلامى ايران در مخيلهاش خطور كند بايد خود را آمادهى دريافت سيلىهاى محكم و مشتهاى پولادين كند از سوى ملت مقتدر ايران از سوى نيروهاى مسلح ارتش جمهورى اسلامى ايران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسيج مردمى و پشت سر همه ملت بزرگ ايران. و بدانند هم آمريكا بداند هم دستنشاندگ انش بدانند هم سگ نگهبانش رژيم صهيونيستى در اين منطقه بداند پاسخ ملت ايران به هرگونه تعرضى هرگونه تجاوزى بلكه هر گونه تهديدى پاسخى خواهد بود كه از درون آنها را از هم خواهد پاشيد و متلاشى خواهد كرد.
ای امام زیبایی ها
ای امام زیبایی ها! سلام.
پائیز هم آمد، می بینی؟
گویی او هم منتظر است. ابرهایش را بنگر،
برای دوری از تو اشک می ریزند. برگ ریزان برای توست؛
او هر سال به امید آمدنت زمین را فرش می کند.
چشم برگ ها به آسمان خیره مانده، بلکه منت نهی و بر سرشان قدم گذاری.
درخت هم عریان می شود تا وقتی تو می رسی، لباس نو بر تن کند و سبز بپوشد.
ولی آقای من؛ بین پائیز و بهار، تنها یک زمستان فاصله است.
اما بین من و تو جاده ای بی انتها به نام انتظار.
من مسافر این جاده ام. جمعه منزلگه من است و اشک، تنها دارایی ام.
هر کجا تو باشی، مسیر زندگی من از همان می گذرد.
مولای من؛ می ترسم از خزان.
نکند تو نیایی و قلب من در این جمود یخ زده منجمد شود!
و در این راه، پیش از آنکه به تو برسم، چشمانم به راه سپیدت
خیره بماند و تو را ندیده بمیرم.