درس هشتم: عدم ابلاغ ولایت
بسم الله الرحمن الرحیم
فراز 19
درس هشتم: عدم ابلاغ ولایت ، عذابی کوبنده
در خطابه غدیر پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله وسلم- پس از اقرار به ربوبیت خداوند و شهادت به ربوبیت او ، پرده از وظیفه سنگین برمی دارد . وظیفه ای که چنانچه در ابلاغ و اعلام آن از جانب پیامبر کوتاهی می شود ، عذاب کوبنده ای به پیامبر برسد و آن وظیفه اعلام ولایت و سرپرستی امیرمومنان ،علی بن ابیطالب- علیه السلام- می باشد. ” َ أُؤَدِّي مَا أَوْحَى إِلَي” و” فَتَحُلَّ بِي مِنْهُ قَارِعَةٌ لَا يَدْفَعُهَا عَنِّي أَحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُه ” “چنانچه وحی الهی را انجام ندهم ، بیم دارم که عذاب زیرورو کننده ای بر من وارد شود.
عذابی که کسی را یارای آن نیست که آن عذاب را از من دفع کند.شفاعت کسی نیز پذیرفته نیست .پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم- با بیان این مطالب ، نکته ظریفی را به مخاطبان بیان می کنند و آن نکته این است که: من پیامبر ،که اشرف مخلوقات هستم و پیغمبر شما و مقام عظمی و کبری دارم ، از اینکه فرمان خدا را در مورد امیرالمومنین ابلاغ نکنم ترس و هراس دارم . حال شما که پای صحبت من هستید و باید مقابل و اجرا کننده این فرمان باشید و در واقع مخاطب این پیام عظیم الهی هستید. در صورت عدم تبعیت و اطاعت از این فرمان ، چگونه می خواهید از عذاب الهی رهایی یابید و یا چه شفیعی را می خواهید به درگاه الهی واسطه قرار دهید؟
تذکر مهم : آیه قرآن اشاره به این مطلب دارد که در صورت عدم ابلاغ ولایت امیرمومنان -علیه السلام- ، رسالت پیامبر زیر سئوال می رود و تمام زحمات 23 ساله او به هدر می رود . اینجا ست که ما در بحث اعتقادات نیز عنوان می کنیم که هر کسی که ولایت امیرمومنان -علیه السلام - را قبول نکند ، اعمالش پذیرفته نیست و تمام اعمالش متوقف بر این امر است و این کلید است ” ومانودی احد … ولایته ” واعمالش ” هَباءً مَنْثُورا ” (فرقان : 23 ) می شود . پس :
همانطور که پیامبر با آن عظمت و گارانتی ، اگر امر الهی را درمورد امیرالمومنین -علیه السلام - بانجام نرساند، رسالتش زیر سئوال می رود. ما که در مقابل پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله وسلم - صفر در مقابل عدد هستیم ، در صورت عدم قبول این فرمان الهی چه جایگاهی خواهیم داشت ؟ که طبعا اعمال ما نیز هبط و هدر خواهد شد.
دل نوشته حجاب
دلنوشته ای تقدیم به علمدار خوبی ها ناوشکن ، نگاه حیدری توست ...
از آن سر دنیا نشسته اند و دوربینهای لیزری کار گذاشته اند و عکس و فیلم از در و دیوار می گیرند تا بلکه بتوانند راهی به شناخت این معمای غامض ببرند !
اما نمی توانند …
سی سال است که نمی توانند …
و ما شیداییان و دلباختگان ولایت هر یک به قدر و فهم خویش ادراک می کنیم.
بعضی هامان نمی دانستیم ، هیچ نمی دانستیم و در این جهل گسترده مانده بودیم و همین جهل سبب می شد گاهی حنجره شیطان گردیم …
بعضی هامان از ابتدا می دانستیم و هم باور داشتیم ولی شاید گهگداری وسواس شیاطین کارگر می افتاد و زانوان ایمانمان سست می شد …
بعضی دیگر اما موقن بودیم ، هم می دانستیم و هم باور داشتیم هم بر این باور استقامت می کردیم …
بعضی دیگر که جداً از ما نیز نبودند ، می دانستند اما عداوت و خصومت می کردند و هر آنچه آب بود به آسیاب دشمن می ریختند تا منافع پست و حقیر دنیوی خود را تامین کنند …
تا آنکه غبار های فتنه همه جا را در بر گرفت و دیگر شب از روز قابل تشخیص نبود .
تا آنکه امتحان الهی مقرر گردید تا مرد را از نامرد جدا سازد .
تا آنکه دستور فرقان نازل شد .
دیگر نیازی نبود لباس خوب و باطل ، جامه حق بپوشد و حق و یارانش تنها و غریب در کنج انزوا بسوزند و دم بر نیاورند …
غبار فتنه به سرعت همه جا را در بر گرفت و پوشاند و به فرموده خودت در هجوم غبار ها همیشه همه چیز مبهم و نامعلوم است
تا آن غبار کنار برود و حقیقت عیان گردد و مرد و نامرد مشخص شوند.
آن روز است که عیار مردانگی بالا می رود و غیرت و شرافت و آزادگی خریدار می یابد.
و تو تمام این ها را می دانستی و از مدتها قبل انذار می دادی اما گوش شنوایی نبود …
تا آنکه از صفین گفتی و پرده ها یک یک کنار رفت…
آنان که استقامت کرده بودند ، همانان که موقن بودند و باورشان ناب و اصیل بود تنها کسانی بودند که مرد این میدان بودند …
و دیگران که باور نداشتند یا اگر داشتند کم بودند بعد از فرو نشستن غبار فتنه ها ، موقن شدند .
اما برای ما که کلام تو حجت بود .
و نگاه تو فرماندهی می کرد قوای معنوی عالم را …
تو چشم زیبای تو حرف می زد با دلهامان
همه چیز از ابتدا مبین و روشن بود
و ما فقط از نگاه تو دستور می گرفتیم
اگر چه ردّی از مظلومیت در همان نگاهت بود که آتشمان می زد …
غبار ها که فرو نشست ، باز تو بودی که چشم فتنه را کور کردی
و هنوز دنیا سرگردان مانده بود که چیست این معنای بزرگ که نمی تواند فهمید؟
و نمی توانست بفهمد …
چرا که اغیار را به پس پرده های معنا و ملکوت راهی نیست
آنقدر شباهت ها زیاد بود که انسان را به حیرت وا می داشت.
انگار همین دیروز بود و تو علی ، که در آن خیمه کوچک اما با صفا و ملائک آستان نشسته بودی و در حال مردمان تدبر می کردی …
و می دیدی چه سان جهل ، عقول مردم را به تباهی کشانده و از خیمه ات بیرون آمده برای مردم صحبت می کردی ، نه یک بار ، نه دو بار ، نه چند بار …
و زمانی که همه چیز خوب بود و عقل بر جهل غالب آمده بود و مالک اشتر نخعی با پیروزی چند ضربه شمشیر بیشتر فاصله نداشت ، مکر و خدعه به یاری جنود جهل آمده و باز غبار فتنه همه جا را مه آلود و مشوّش می کرد …
و قر آن ها بر سر نیزه ها می رفت .
حال اگر این بار سر نیزه ها ، یاد و نام و خاطر و گفتار پیر جمارانی بود عجب نیست چرا که آن نیز تفسیر سطور بسیاری از سور و آیات کریمه است … .
و قرآن ها بر سر نیزه ها می رفت تا تو را وادار به پذیرش حکمیتی و نوشیدن جام زهری دیگر نمایند .
از این رو بود که می گفتی این عمّار؟
که عمّار به فرموده رسول الله ، مبین و فرقان این میدان بود .
اما جنود جهل به سرعت و به شتاب مرکب می راند و پیش می رفت تا بدانجا که بگویند علی عمّار را کشت و علی سبب ریخته شدن آن همه خون شد …
و غیظی و غضبی و کینه ای دیگر بر کینه های خویش نسبت به تو بیافزایند …
همه اینها شد جز آنکه کَید ها و مکر ها این بار موثر افتد…
نیفتاد و دنیا متحیر ماند
نمی توانستند بفهمند این معنای ثقیل را
نمی فهمند که ، تو که هستی
نمی فهمند که تو به انوار هدایتگر صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روشن گشته ای
نمی فهمند که تو نگاهت این روشنایی را از نگاه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گیرد
نمی فهمند که تو به خودِ قطب عالم امکان متّصل هستی
نمی فهمند … نمی فهمند و کلافه می شوند
نمی فهمند و همه نقشه هایشان نقش بر آب می گردد
نمی فهمند و می روند و با سلاحهای پیشرفته تری بر می گردند و با نقشه های پیچیده تری با کَید های بزرگتری…
و غافلند که دنیا چون مکانی کوچک و زمانی اندک در کف دستهای صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
و تو متصل به انوار قدسی و ملکوتی صاحب الزّمان هستی ، نمی فهمند و هرگز نخواهند فهمید…
وگرنه آنکه به قلبهای ما حکومت می کند مودّت شماست.
که زوال ناپذیر است .
وگرنه آنکه ناوشکن است که آن ناوشکن جماران که نیست .
ناوشکن نگاه حیدری توست که پشت دشمن را می شکند و خم می کند و دل دوستان را چون کَمندی قدسی به دام می اندازد و عاشق می کند …
ناوشکن نگاه توست که غبار فتنه ها را فرو می نشاند و باطل را رو سیاه همیشه عالم می کند و قلبهای نا آرام ما را سکینه و اطمینان می دهد …
ناوشکن نگاه توست که همیشه نوید ” اَلَیسَ الصُّبحِ بِقَریب” می دهدمان …
و یقین دارم این دعای توست ای یعقوب دل شکسته در فراق یوسف زهرا ، که قلب رئوف صاحب الامر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما رحیم تر می نماید تا امدادمان کند و د عایی در حقّمان …
تا از غبار فتنه ها سربلند بیرون بیاییم …
و یقین دارم که این برکت نفس توست که بر نقشه جغرافیا پا بر جا و استوارمان می کند که دیگر گونه از دیگران بدرخشیم …
واین عَلَم که به دستان توست بِیرَق صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در اهتزاز است …
و دنیا این را دید و هگان فهمیدند که سرّ تولّا سرّی است بزرگ …
ناوشکن چیست؟!
هسته ای چیست؟!
تو که فرمانده ی کل قوای نظامی - فقط - نیستی
تو فرمانده کلّ قوای وجودی مایی.
تو موسایی!
که عصا به آب می زنی و ما را از میان سیل خروشان فتنه ها خارج می کنی.
تو نایب فرمانده کلّ قوای عالمی.
ناوشکن ، نگاه توست که می شکند کمر استکبار را و ویران می کند کاخ سیاه شیطان بزرگ را و خرد می کند ستون فقرات صهیونیست را
ناوشکن نگاه توست ای یار خراسانی …
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن
یکی از مطالب بحث برانگیز راجع به آیه غدیر این است که چرا در ظاهر بین این آیه و ما قبل و ما بعد آن ربطی احساس نمی شود؟!
«الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیم»(1)؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خودبر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم پس هر که در گرسنگی بی چاره ماند بی آنکه قصد گناه داشته باشد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است .
جایگاه اسرار آمیز آیه ولایت در قرآن
چه آیه را راجع به قضیه غدیر بدانیم مثل تمامی شیعیان و بسیاری از برادران اهل تسنن (2) یا آن را به قضیه غدیر بی ربط بدانیم در هر صورت این سۆال پا بر جاست که چرا آیه به ماقبل و مابعد خود بی ربط است !؟
اساسا آیا لازم است آیات قرآن به قبل و بعد خود ، مانند کتابهای متعارف بشری ، مرتبط باشند ؟!
اگر لازم است آیا این ربط بین آیات برای افراد عادی قابل درک است؟!
مفسیرین تا چه اندازه به ارتباط آیات با یکدیگر توجه نموده اند؟!
آیا ممکن نیست هدف خداوند از گنجاندن این جملات در آیه 3 مائده جلب توجه به آنها باشد همانطور که ما انسانها اگر بخواهیم به جمله ای از جملاتمان توجه شود به آن جمله برجستگی خاصی می دهیم به عنوان مثال آن را با صدایی بلند تر از سایر جملات ادا می نماییم یا در نوشتار آن را پر رنگ تر یا با رنگ دیگری می نویسیم که با سایر متن تفاوتی ویژه داشته باشد ؟!
اگر احتمال دهیم ولو بطور ضعیف که این جملات برای جای دیگری از قرآنند ، برای کدام سوره اند ؟ آیا جای مناسب تری وجود دارد ؟!
آیا می توان ادعا نمود که ترتیب قرآن موجود ، هم ترتیب سور و هم ترتیب آیاتش از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است ؟!
چرا آیه دیگر که راجع به غدیر می باشد یعنی آیه 67 مائده در جای دیگری از سوره واقع شده و در کنار آیه اکمال نیامده ؟!
سه جمله « أکملت و أتممت و رضیت » تفسیر یکدیگرند یا هر کدام معنای مستقلی از یکدیگر دارند ؟!
الف و لام در کلمه « الیوم » از چه نوعی است ؟!
علت تقدم کلمه « الیوم » بر سایر کلمات جمله چیست ؟!
مگر ولایت و جانشینی امیر المۆمنین علیه السلام قبل از غدیر بیان نشده بود که بیان آن در روز غدیر موجب عظمت این روز شد؟!
آیا ویژگی یافتن این روز به این دلیل نبود که این بیان ولایت در حضور جمعیت عظیمی واقع شد که تا به آن روز وبعد از آن نظیر نداشت ؟! (یعنی اتمام حجت شد وبرای کسی عذر باقی نماند ) .
آیا ویژگی این روز اعطای ولایت باطنی به امیر المۆمنین بود وغدیر روز آغاز این نوع از ولایت هم می باشد ؟!
عید غدیر
تمامی این سۆالات وسۆلات دیگری از این دست ، محور های ارزشمندی را می تواند به روی محققین علوم قرآنی واهالی تفسیر وغدیر پژوهان بگشاید!
اما آنچه در این مختصر می گنجد و در حد توان نویسنده می باشد این است که :
این جملات از آیه ربط کاملی به جملات قبلی دارند یعنی جملات : « الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون » (3) .
چرا که کفار امید به این بسته بودند که با از دنیا رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله دین او را از بین ببرند ولی خداوند با تعیین جانشین برای پیامبر صلی الله علیه و آله، امید آنها را نا امید نمود و این چنین دین خود را کامل نمود .
اما با بقیه آیه که نسبتا طولانی می باشد و با سایر آیاتی که این آیه را در بر گرفته اند ظاهرا بی ارتباط است و علت این بی ربطی همان است که در برخی سۆالات بیان شد یعنی برجسته نمودن آیه مثل این که شخصی مشغول سخنی است ولی ناگهان صحبت خود را قطع نموده و به شکل جمله معترضه مطلب مهم دیگری را ولو بی ربط ، بیان می دارد و صبر نمی کند تا مطلبی که به آن مشغول بوده تمام شود ، مبادا فرصت بگذرد و موفق به بیان آن مطلب مهم نشود !
نظیر این مسأله ، آیه تطهیر می باشد که به تواتر و از طریق شیعه و سنی (4) به اثبات رسیده است که مربوط به خصوص پنج تن علیهم السلام می باشد اما با این حال لابلای آیاتی واقع شده که مضمون آن ، نصیحت به همسران پیامبر می باشد !
مسئله دیگر که قابل توجه است این است که در این آیه ، ولایت یک نعمت تام و تمام تلقی شده و دین اسلام با آن کامل شده و به وسیله ولایت است که این دین مورد پسند خداوند واقع شده است چرا که هر یک از سه جمله « أکملت وأتممت ورضیت » به معنی جدا گانه ای اشاره دارد و مضمون آن منحصرا در غدیر واقع شده است !
از همین جا معلوم می شود که علت تقدم کلمه « الیوم » فهماندن حصر است یعنی همان قاعده معروف که : ( مقدم کردن کلمه ای که قاعده اقتضای تأخیر آن را دارد مفید حصر و اختصاص است ).
به عبارت واضح تر از این تقدم فهمیده می شود که اکمال دین و اتمام نعمت و مورد پسند واقع شدن دین اسلام از طرف خداوند ، منحصر به روز غدیر است .
حال می توان فهمید علت این که عید غدیر بزرگترین عید اسلام یا عید الله الأکبر (5) است، چیست؟!
نکته دیگر این که الف و لام کلمه مذکور به اصطلاح عهد می باشد یعنی به روز خاصی اشاره دارد که همه مسلمانان آن را می شناسند اگر چه برخی اظهار بی اطلاعی کنند !
و به این نکته آخر هم باید توجه داشت که به اعتراف برادران اهل تسنن سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده ودر آن هیچ منسوخی وجود ندارد!(6)
جواب برخی از سۆالات دیگر با تأمل در مطالب بالا روشن می شود و جواب برخی دیگر با پیگیری کاربر محترم !
پی نوشت ها :
1-مائده / 3 : « فقط در امروز دینتان را برایتان کامل کردم ونعمت خود را بر شما تمام نمودم واسلام را به عنوان دینی برایتان پسندیدم » .
2- شواهد التنزیل ،ج1 ص201 وتاریخ مدینة دمشق ، ج42 ص233 وتاریخ بغداد ج8ص284 .
3- « فقط امروز بود که کافران از [ نابودی ] دین شما نا امید شدند پس از آنان نهراسید واز من بهراسید ».
4- صحیح مسلم ، ج7ص130ومسند احمد ، ج1ص331وووسنن ترمذی ، ج5ص328.
5- وسائل الشیعة ، طبع اسلامیه ج5ص224 .
6- یعنی حتی آیه وضوء که آیه 6 سوره مائده است وبر شیوه وضوء شیعیان صحه می گذارد ودستور به مسح پا می دهد نه شستن آن نیز این چنین است ونسخ نشده برای تحقیق بیشتر مراجعه شود به : الدر المنثور ، ج2ص252و252والجامع لأحکام القرآن ، ج6ص3130والمسح فی وضوء الرسول ، ص60و61 .
مهدویت در نهج البلاغه حضرت علی (ع)
سال ۴۰۰ هجری سید رضی “قدس سره” به جمع آوری برخی از آثار علمی حضرت علی(ع)همت گماشت و نهج البلاغه را تدوین کرد. این اثر نفیس دریای نور، علم و دانش است و مسائل گوناگون از حوزه های مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جهان شناسی، الهیات، خداشناسی، انسان شناسی، مبدء و معاد و …. در آن گرد آمده است. در این اثر گرانمایه برخی از سخنان حضرت علی(ع) پیرامون مهدویت و امام منتظر ذکر شده است.
از خطبههاى امام علی(ع) که درباره حوادث آینده ایراد فرموده و به اعتقاد مفسران از حوادث آخرالزمان سخن گفته است، خطبه[۱۸۷] نهج البلاغه است. در این خطبه از حوادث آینده پیشگوئى مىشود، این حوادث همان امورىاست که طبق روایات ظهور دیگر جز و علامات “حضرت مهدى(ع)” به شمار می رود.
فیا لها من مصیبة حینئذ من البلاء العقیم،و البکاء الطویل،و الویل والعویل،و شدة الصریخ، ذلک امر الله و هو کائن و فناء مریح،فیا بن خیرةالاباء متى تنتظر البشیر بنصر قریب من رب رحیم الا فویل للمتکبرین عندحصاد الحاصدین و قتل الفاسقین عصاة ذى العرش العظیم الا بابى و امى هممن عدة…»
“ابو الحسن مدائنى” این خطبه را در کتاب “صفین” آورده و گفته است اینخطبه را امام(ع) پس از پایان جریان “نهروان” ایراد فرموده و آنگاه قسمتى از آن را که از حوادث آینده پیشگوئى مىکند، ذکر نموده است. این حوادث همان امورىاست که طبق روایات ظهور جزء علامات “حضرت مهدى(ع)” به شمار می رود.
به طور خلاصه این فراز از سخنان امام(ع) شامل پیشگوئى درباره هرج و مرج هاى اخلاقى، به وجود آمدن شهر بغداد، خرابى عراق، بالا رفتن نرخ ها، و به دنبال آن حوادث گریه آور، ناله خیز و دردناکى است که به جرم بدرفتاری ها و سرکشى ها به امر خدا به وقوع می پیوندد.