خانه تکانی دل
بیائید در این روزهای آخر سال، به دنبال خانه تکانی هایی که انجام دادیم سری هم به خانه ی دلمان بزنیم و تا می توانیم گرد و غبارش را بزدائیم.
بیائید تمام تلخی ها و پریشانی های جا مانده در آن را به باد فراموشی سپاریم و از اعماق قلبمان بی تاب شنیدن صدای پای بهار گردیم. بهاری که بخشی از خوش بینی تاریخی ماست. بهاری که به لحاظ طراوت و پاکی طبیعت به اندیشه ی ما نیز صفا می بخشد و با متحول کردن هستی، درون ما را نیز منقلب می کند و سردی خمودی زمستان را از جانمان می زداید. چه نیکوست به عمق فلسفه ی این پدیده بزرگ راه یابیم و تدبیر این مدبر هستی آفرین را درک کنیم که کمال هرگز توقف گاهی ندارد و تا جان در بدن باقیست باید آن را کامل ساخت.
پس ای مهربان بیا با گوش دلت بشنو ترنم دلنشین بهار را و با چشم دلت ببین زیبائی های برخاسته از این ترانه ی بهشتی.
گوارایت باد نسیم فرح بخش نوروزی آنگاه که آرام می وزد و روحت را با نوازشی دلنواز به عالم معنوی می رساند.
جلسات اخلاقی چه ارتباطی با مسائل سیاسی دارد؟"
این ایام که امتحان بزرگی در پیش رو هست و امید هست که رحمت خدا؛ و به برکت خون شهدا به برکت بصیرت ملّت ایران به برکت هدایت های ملکوتی این عبد صالح و ولیّ الهی و به برکت راهی که این امت پیش گرفته و هدفش تحقق عبودیت در روی روی زمین است و به برکت دعای آقا امام زمان علیه السلام امید قطعی است که إن شاء الله خداوند مثل امتحانهای گذشته در این امتحان هم ، ملت ایران را پیروز خواهد کرد.
اما سوالی که احتمالا به نظر بعضی ها برسد کما اینکه در فتنه گذشته به ذهن بعضی ها رسیده بود ، این است که جلسات اخلاق و مباحث اخلاقی چه ربطی به مسائل اجتماعی ، سیاسی، دارد؟
جلسات اخلاق ، بایست همان گفتن ، تذکرات ، گریه کردن ، حال گرفتن و بالاخره خود را به فضای پاکی رساندن و از این قبیل مسائل باشد.
ارتباط با این مسائل ، جلسات اخلاق را مخدوش می کند . قداست آن را از بین می برد ؛ یا اصلا با راه اخلاق سازگار نیست ؛ این شبهه پاسخش خیلی واضح است ،
بیانات مقام معظم رهبری در مورد استاد اخلاق
كى ديگر از نيازهاى عمدهى شما مسألهى اخلاق و معنويت است. شماها جوانهاى خوبى هستيد؛ اين را بدون تعارف مىگويم؛ انصافاً جوانهاى بسيجى ما، جوانهاى خوبى هستند. اما خوبى مراتبى دارد. هيچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسيد؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشيد. سعيتان اين باشد كه گناه نكنيد. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهيد. از ياد خدا غفلت نكنيد. با قرآن انس پيدا كنيد. در محيطهاى گوناگون كه با همديگر هستيد، سعى كنيد به ديندارى و معنويتِ يكديگر كمك كنيد. اگر رفيقى در جايى پايى كج مىگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بداريد. عزيزان من! از لحاظ اخلاق خودسازى كنيد. انسان با تمرين، همهى كارها را، همهى خلقيات و خوىها را مىتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانى كه شما هستيد. در فصل ما - فصل پيرى - محال نيست، اما خيلى سخت است. در فصل شما نه، خيلى آسان است. اگر بىنظميد و بخواهيد به خودتان نظم بدهيد، آسان است. اگر بخيليد و بخواهيد به خودتان سخاوت بدهيد، آسان است. اگر بداخلاق و اخمرو و ترشرو و بهانهگيريد و بخواهيد به خودتان خوشاخلاقى بدهيد، آسان است. اگر غيبتكننده و ايرادگيرندهى از اين و آنيد و بخواهيد خودتان را نگه داريد، آسان است. با تمرين! با تمرين حقيقتاً مىتوانيد به سمت تعالى حركت كنيد؛ به اين احتياج داريد. اين جوانهايى كه اول وارد دانشگاه مىشوند، غالباً دلهاى پاكى دارند و دلشان هم مىخواهد كه يك كانون معنويتى پيدا كنند و به او بپيوندند؛ بسيج مورد نظر آنهاست و از بسيج توقع دارند. شما به يك معنا، شبيه ما طلبهها هستيد: مردم از طلبهها انتظار بيشترى دارند؛ از بسيج هم انتظار بيشترى دارند. پس اخلاق و معنويت هم از نيازهاى عمدهى شماست! درسهاى اخلاقى را در بين خودتان رائج كنيد. از اساتيد اخلاق و موعظهگرها استفاده كنيد. البته مواظب باشيد در دام عنكبوتهاى دنيادار و دكاندار گرفتار نشويد؛ اين روزها از اين چيزها هم زياد است: دكاندارهايى كه به اسم معنويت، ادعا مىكنند كه امام ديديم و …! هيچ واقعيتى هم ندارد. حواستان باشد كه اسير آنها نشويد.
(بيانات در ديدار اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاهها
نکات مهم و راهبردی در بیانات امام خمینی ( ره ) در رابطه با تربیت فرزند
امام خمینی:
«اولين مدرسهاي كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچهي خوب تربيت ميكند؛ چون بچهها آن علاقهاي كه به مادر دارند به هيچكس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام … آرزوهايي را كه دارند خلاصه ميشود در مادر و همهچيز را در مادر ميبينند. بچهها از اول كه در دامن مادر نباشند عقده پيدا ميكنند و اكثر مفاسد از اين عقدههايي است كه بچهها پيدا ميكنند. تحقيقات بهعمل آمده نشان ميدهد كه چنانچه خانواده در رفع مشكلات رفتاري و آموزشي كودك نقش عاملانه و فعال داشته باشد در آن صورت اقدامهاي درماني درمانگر تأثير خواهد گذاشت»در دامن مادر، بچهها بهتر تربیت میشوند تا در پیش استاد. آن علاقهای که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد. و آن چیزی که در بچگی از مادر میشنود یا میبیند، آن نقش میبندد در قلبش؛ و تا آخر همراهش هست. مادرها باید توجه به این معنا بکنند که این بچهها را خوب تربیت کنند، مزکّی تربیت کنند؛ یک مدرسۀ علمی ـ ایمانی باشد دامنهایشان، و این یک مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها میآید. و از کس دیگر نمیآید. آنقدری که بچه از مادر چیز میشنود از پدر نمیشنود. آنقدری که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچۀ کوچولوی نورس و به او منتقل میشود از دیگران نمیشود، مادرها مبدأ خیراتند و اگر خدای نخواسته مادری باشد که بچه را بد تربیت کند، مبدأ شرورند.اینها کوشش کردند که مادرها را از بچهها جدا کنند. به مادرها تزریق کردند که بچهداری چیزی نیست، شما توی ادارات بروید. جدا کردند این بچههای معصوم را که باید تربیت بشوند از دامنهای مادر و بردند در پرورشگاهها و جاهای دیگر و اشخاص اجنبی، اشخاص غیر رحیییییییییییییییییییییییم، آنها را تربیت میکردند، تربیت فاسد. بچهایی که از مادرش جدا شد پیش هر که باشد عقده پیدا میکند، عقده که پیدا کرد، مبدأ بسیاری از مفاسد میشود. بسیاری از این قتلهایی که واقع میشود روی عقدههایی است که پیدا میشود، و عقدهها بسیاریاش از این پیدا میشود که مادر از
اولاد جدا باشد. او در یک جای دیگر؛ و او در یک جای دیگر، بچۀ کوچولو به مادر احتیاج دارد. مادر یک شغلی دارد که همان شغل انبیاست، این شغل بزرگ انبیا را در نظر مادرها کوچک کردند.• شماها هستید که میتوانید مملکت را نجات بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همۀ جوامع از همۀ شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. و اینها منحط کردند این را. این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچهداری …. بچهداری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا میشود. از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا میشود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا میشوند که یک ملت را نجات میدهند. اینها این را منحطش کردند. شما را به یک صورتی میخواهند حفظ کنند. مادرها را[اگر]بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت.• چیزی که مهم است، قضیۀ پروراندن روح این اطفال از کوچکی تا برسد در هر جا که میروند، آنها را تربیت روحی بکنند و تربیت علمی. اگر علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. نادانی فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی، این است که بشر را به هلاکت میرساند. انبیا هم آن قدری که در تربیت پافشاری میکردند و آن قدری که مردم را سوق میدادند به اینکه مهذب باشند، آن قدر علم را سوق نمیدادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است برای اینکه، او فایدهاش بیشتر است. البته علم هم یک چیزی است که مورد نظر همه بوده و هست، لکن اینها باید با هم باشند. اینها یک دو بالی هستند که اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو تای اینها باید پرواز کند، یکیاش که ناقص باشد نمیشود.• اگر مادرها این بنا را بگذارند که بچههایشان را خوب تربیت بکنند، محیط خانواده را جوری بکنند که بچه قهراً در محیط خانواده خوب بار بیاید، یعنی محیط خانواده یک محیط محبت باشد، یک محیط اسلامی باشد، بچه وقتی که دید پدر و مادر کارهای اسلامی میکنند، اخلاق خوب دارند، سازش آنها با هم خوب است، اخلاقشان با هم خوب است، اینها خوب بار میآیند. به خلاف اینکه اگر دیدند که جنگ و نزاع است، یک خانه مبدل میشود به یک میدان جنگ، هر روز بین شوهر و زن جنگ میشود، هر روز اختلاف هست، یا خدای نخواسته محیط محیط معصیت است، آلات معصیت هست، جهات معصیت هست، بچه قهراً اینطور بار میآید. بنابراین، از دامن شما شروع میشود سعادت بچهها.
با دخالت دیگران در تربیت فرزندمان چه کنیم؟
بچهها عزیزند اما تربیتشان از خودشان عزیزتر است.» این جمله آشنایی است که شاید شنیده باشید. هر زوجی وقتی تصمیم به بچهدار شدن میگیرند، در مورد شیوه تربیتی و برنامههایی که برای فرزند خود در نظر دارند با هم صحبت میکنند و به یک نتیجه خاص میرسند. البته پسندیده است که زن و شوهر در مورد قوانین خاصی که در تربیت فرزندشان باید وضع و اجرا کنند با هم اتفاقنظر داشته باشند، هر چند که گاهی چنین نمیشود. اوضاع وقتی بدتر میشود که دیگران هم در این شیوه تربیتی دخالت کنند. داستان تخیلی خانم «م. الف.» درست به همین مشکل اشاره دارد….
● قصه از کجا شروع شد؟
من و همسرم هر دو شاغلایم، مثل خیلیهای دیگر. پسرم که ۴ ساله است تقریبا نصف روز در خانه مادربزرگهایش میماند. گاهی خانه مادر خودم و گاهی پیش مادرشوهرم. خوشبختانه من و همسرم در مورد شیوه برخوردمان با پویا، پسرمان تفاهم داریم اما چون مادربزرگهایش نیز به اندازه ما ساعات زیادی با او هستند به نوعی خود را محق میدانند. گویا او از روال تربیتی ما خارج شده. حق نداریم جلوی آنها دعوایش کنیم و با جانبداری بیمورد، کاری کردهاند که پسرمان لوس شده. برای نمونه دیروز مادرم حوالی ظهر پویا را به خانه آورد و من تازه رسیده بودم و مشغول انجام کارها شدم. برای پویا توپ خریده بود و او مدام با شوت به سمت میز و تلویزیون شیطنت میکرد. آنقدر به تذکرهایم گوش نکرد تا اینکه بالاخره شیشه میز وسط را شکست. دستش را گرفتم تا به دلیل کار بد و عدم توجه به اخطارم، او را به اتاق ببرم. مادرم اجازه نداد و گفت: «بچه است؛ عیب نداره!» مادرشوهرم هم اجازه نمیدهد پویا را به هیچ وجه دعوا کنیم. نمیدانم چه کنم و مضطربم که او بد تربیت شود.
در تربیت بچهها، ثبات در رفتار بسیار اهمیت دارد. منظورم این است که در زمانها و مکانهای مختلف یا در حضور افراد مختلف باید به یک گونه با بچه رفتار شود. مثلا اگر شما و همسرتان قرار است در مواقعی که بچه، فحش میدهد هیچ نوع واکنشی نشان ندهید و مانند یک مجسمه رفتار کنید که انگار صدای او را نمیشنوید، دیگرانی هم که خیلی با فرزند شما در ارتباط نزدیک هستند، مثل مادربزرگها، مربی مهدکودک و یا مراقبهای او باید در جریان باشند و همینطور رفتار کنند. این شیوه مشترک و ثابت باعث میشود تغییر رفتار در آن بچه تثبیت شود و به تدریج رفتارهای بهتر و مناسبتر جایگزین آن رفتار منفی گردد.