نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، بهخودیخود برای همنوعان اندوهبار است. منظرهی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پردهی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهرهای برده باشد، از دیدن این صحنهها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یکونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایهی ساختن فردایی بهتر و ایمنتر نشود، فقط به خاطرههایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهههایی شوید که غرب را به نقطهی کنونی رسانده است.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
چهرهی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیدهی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانوادهی فلسطینی دهها سال است که حتّی در خانهی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرکسازیهای رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانهی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بیآنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمعآوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همهی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشتزده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانوادهی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجهگاههای مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحهی تلویزیونها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی خود را از دست دادهاند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشتهاند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهرهآرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشهی خشونتزا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
متأسّفانه این ریشهها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دورهی معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترمترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، بههیچوجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفههای اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعهی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارتبار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییدهی اینگونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالیکه تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیلهی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابهی کشتن همهی بشریّت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیهی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابریها و احیاناً تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقدههایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
بههرحال این شما هستید که باید لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعهی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیونها انسان فعّال و مسئولیّتپذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنهی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصلهها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطببندیهای موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواهناخواه خاصیّت برگشتپذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایستهی این ناسپاسیها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی میشناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی میتاباند.
پیش از این نیز، رهبر انقلاب در بهمن ماه سال گذشته در پی وقوع حوادث تروریستی در فرانسه و به تبع آن موج اسلامهراسی، نامهای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نوشته بودند.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذر ۱۳۹۴
فرم در حال بارگذاری ...
مدافع حرم
ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻢ ﻋﻤﻪ ﺟﺎﻥ ﺣﺴﺎﺱ ﺍﺳﺖ . . .
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺳﮕﯿﺖ ﺑﺴﭙﺎﺭﯼ . . .
ﮐﻠﻨﺎ ﻋﺒﺎﺳﮏ ﯾﺎ ﺯﯾﻨﺐ
حرم میخوان خراب کنن
ما میشیم مالک اشتر
آهای دشمن کافر
اگه به چپ نگاه کنی به دختر حیدر
باز میشه صحرای محشر
به اذن یل خیبر
به فرمانده ایی منتقم آل پیامبر
لَبِیـــک یــا سِیـِــدَتی زِیـــنَب
فرم در حال بارگذاری ...
نبض حوادث جهان دست حسین(ع) است
توافق اصلکاری، توافق ابنای آدم با قیام حسین بنعلی(ع) است. اینک روی میز بشریت، «گزینه کربلا» میدرخشد. و دست بالاتر از آن «زیارت اربعین» است. تو گویی، این فقط خون حسین(ع) نیست که بر شمشیر یزید و یزیدیان پیروز شده، اشک بر سالار شهیدان هم پرچمش بالاست، اربعین هم پرچمش بالاست.به کوری چشم همه کسانی که اسلام را منهای سیاست و جنگ و جهاد و عقیده و انقلاب و دشمنشکنی و کفرستیزی میخواهند و صدالبته به کوری چشم استکبار اینک دیگر جهانیترین فرد هستی، حضرت حسین بن علی(ع) است و این مهم، بلاشک متاثر از انقلاب اسلامی خمینی بت شکن بوده است. این درست که انقلاب اسلامی ملت ایران، خود طفیلی انقلاب عاشوراست اما جهانیان، حسین(ع) را سی و چند سال بعد از انقلاب اسلامی، بهتر و بیشتر میشناسند. لبیک انقلاب اسلامی به ندای هل من ناصر حسین(ع) کار خود را کرده است. چه کسی بود که میخواست برای منطقه غرب آسیا، نقشه راه اسلام منهای سیاست و جهاد و مقاتله بکشد؟! هماینک ببیند نقش اربعین را بر صفحه روزگار. اگر تا قبل از انقلاب اسلامی ملت ما، گزاره «حسین(ع)، جهانیترین فرد روزگار»، فقط برای اهل دل قابل تشخیص بود، اینک به هزار و یک دلیل، این تنها اسلام با قرائت خون حسین(ع) است که بر قلب اولاد آدم حکومت میکند.
چه بسیار که شهدای ما در دوران قشنگ دفاع مقدس در وصیتنامههایشان مینوشتند؛ «ما کربلا را برای خود نمیخواهیم، برای نسلهای بعد میخواهیم». اینک سر رسیدهاند نسلهای بعد. راهپیمایی فراملی و جهانشمول اربعین، اثبات این اعجاز است که خون پدران ما در خاک شلمچه و فکه همچنان در جوش و خروش است.
فرم در حال بارگذاری ...
جملات زیبا درباره کتاب؛
کتاب را نخوانید که بخوانید!
کتاب را بخوانید که بیدار شوید …
*
برای نابود کردن یک فرهنگ
نیازی نیست کتابها را سوزاند
کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .
*
خواندن بی اندیشه بیهوده است ؛
و اندیشه بدون خواندن خطرناک …
(کنفوسیوس)
*
اگر میخواهی راحت باشی کمتر بدان واگر میخواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان ؛
با اینحال ، خوشبختی را بر راحتی های زودگذر ارجح بدان …
...
*
برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها …
*
از کتابفروشی پرسیدند : وضع کسب و کارت چگونه است؟
گفت : بسیار بد ، چون آنهایی که پول دارند اهل مطالعه نیستند و آنهایی هم که سواد دارند پول ندارند !!!
*
مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه،
مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!
*
مطالعه کتاب یعنی استحمام مغز
مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعات ملامت بار به ساعات لذت بخش
*
تفاوت بسیاراست بین کسی که با شوق وحرارت کتابی را مطالعه میکند،
باآدم خسته ای که میخواهد با کتاب، خستگی خود را رفع کند
*
وقتی دانشمندی از آموختن به دیگران دریغ میکند
در واقع علم را اسیرکرده است وخود نگهبانی آنرا می دهد .
*
عارفی را گفتند:
کتابی درزمینه اخلاق معرفی کنید
فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد
یک کلمه کافیست
که بدانی خدا می بیند
*
شما به قفسه کتابخانه دخیل ببندید
دوستان صمیمی پیدا می شوند که حاجت شمارا برآورده کنند
*
کسی که کتاب را برای خواب رفتن می خواند
هیچگاه بیدار نمیشود
*
اگر قفل درب کتابخانه ای را زنگ زده دیدید،
روغن کاریِ زنگار فکریِ کتاب خوانها را، در برنامه خود بگذارید.
*
ایرانی ها در روز فقط
۱۸ دقیقه و۴۷ ثانیه
کتاب میخوانند
*
همه چیز چون بسیار شود خوار و ارزان گردد ، مگر علم و دانش که هر چه بیشتر شود عزیزتر باشد.
*
جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که خواندن ، کار روزانه اش باشد.
*
کتاب معلمی است که بدون عصا و تازیانه ما را تربیت می کند.
*
کتابِ خوب در حکم رفیق خوب است.
*
کوشش برای کسب دانش نخستین و یگانه پایه ی فضیلت است.
*
همه ی اندیشه و گفتار و کردار نیک نتیجه علم و معرفت است و همه ی اندیشه و گفتار و کردار زشت ثمره نادانی.
*
اطاقِ بدون کتاب مانند جسم بی روح است.
*
اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمی شود واگر کتاب نباشد روح بشر پرورش نمی یابد.
*
بعد از کتب آسمانی شریف ترین و مفیدترین کتاب ها بیوگرافی و شرح حال است.
*
بهترین کتاب آن کتابی است که انسان را به تفکر وادارد و الا به درد پاره کردن هم نمی خورد.
*
جهان کتابی بسیارعالی است ولی کسی که خواندن نمی داند فایده ای از محتوای آن بر نتواند گرفت.
*
چند دقیقه یا چند ساعت از وقت را با مطالعه گذرانیدن یکی از بزرگترین لذایذ روحی انسان است.
*
خواندن، انسان را کامل می کند و سخنرانی و گفتگوی او را حضور ذهن و سرعت انتقال می دهد.
*
کتاب برای جوانان راهنمایی است که آنها را به سوی شرافت و فضیلت می کشاند.
*
مطالعه ی کتاب یعنی تبدیل ساعت های ملامت بار به ساعات لذتبخش
*
هیچ وقت پز کتابهایی را که خوانده اید ندهید. به کتابهایی که نخوانده اید ،فکر کنید.
*
انسان های بزرگ می تواننددو دقیقه بدون هوا،دو هفته بدون آب و یک عمر بدون پول زندگی کنند،اما بدون «کتاب» نمی توانندحتی یک لحظه ! زنده بمانند.
فرم در حال بارگذاری ...
درسی از کلاس سیاست دختر علی(ع)
حضرت زینب(س) به تنهایی یک دانشگاه است. درس هایی که این بزرگ آموزگار به نوع بشر می دهد، در واژه های علمی امروز نمی گنجد. دختر علیبن ابی طالب(ع) در هر میدانی قهرمان است. در میدان زهد، عبادت، عشق و معرفت، سیاست و در تمامی ابعاد زندگی اش اسطوره ای بی نظیر است. اوست که به صبر و استقامت معنا می بخشد؛ به شهامت و شجاعت آبرو می دهد؛ بر قامت غیرت و مردانگی لباس عزت می پوشد؛ بلا و مصیبت را خجل و شرمنده می سازد و در بند اسارت؛ امید به زندگی و شور و مبارزه و توان ستیز را شرمسار خود می کند.
آری زینب کبری(س) این همه عظمت دارد، چه شده است که هنوز آن طور که باید و شایسته است شناخته نشده است؟! قهرمانی که با آن همه صراحت و قاطعیت، خود را معرفی کرد، چه شده است که با همه تلاش هایی که برای شناختن او شده، باز میان ما غریب است؟ چرا چهره دل آرای او هنوز در پرده پندارهای ما زندانی است؟ چرا هنوز با هدف قیام امام حسین(ع) و ماهیت اسارت خواهرش، فاصله داریم؟! اگر مرام و شیوه دختر فاطمه زهرا(س) در متن زندگی قرار می گرفت، همه انسان ها به صفات شجاعت، رشادت، شهامت و ستیز در مقابل کفر و بیداد آراسته می گردیدند و زنِ دنیای امروز به جای خزیدن در لاک تجمل و زیور و خودآرایی، پا به میدان مبارزه می نهاد و عرصه را بر خودکامگانِ سودجو تنگ می کرد و به جای آن که بازیچه دست قدرت های شیطانی شود و موجبات فساد و تباهی خود و جامعه را فراهم آورد، عاملی برای ثبات و رشد جامعه به حساب می آمد.
زن معاصر برای رهایی از اسارت فرهنگ غرب، راهی ندارد جز آن که زینب(س) را به عنوان الگو و سرمشق زندگی خود برگزیند. اما زینب فقط الگوی زنان نیست و آنچنان که خدا برای همه مومنان مریم و آسیه را مثل می زند، همگان و در همه عرصه ها لازم است از این بانوی نمونه الگو برداری کنند که یکی از آن عرصه ها می تواند نوع مواجهه با ابرقدرتها باشد که امروزه لازم است این نگاه مورد عنایت ویژه مردان عرصه روابط خارجی کشورمان در مواجهه با قدرتهای حاکم بر دنیا باشد که ان شاءالله چنین هم هست.
بانویی که در خانه دشمنِ قدرتمند و مغرور، چنان با کلامش بر او زخم می زند که به مرگ خود راضی می شود. بانویی که راه دفن ظلم و ستم را به بشر آموخت؛ بانویی که اسارتش، درخشش حضور فعال زن در صحنه های مختلف سیاسی و اجتماعی و بر هم زننده معادلات سیاسی چیره بر جامعه است.
برای آموختن این درس صرفاً به ماجرای حضور مردانه این ابرزن تاریخ در کاخ ابن زیاد و یزید ملعون نگاهی می افکنیم.
سلام خواهر گرامی
انشاءالله در انشگاه حضرت زینب علیها السلام با عالیتریم نمره قبول شویم.
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی علیه السلام - التماس دعا
سلام
السلام علیک یا زینب کبری
مطلب زیبایی بود
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
در میان کتب تالیفی علم نحو برخی به طور مفصل و بعضی به صورت مختصر و مفید نوشته شده ، اما هر کدام از جهاتی مزایایی در بر دارد و از جهتی نقصان و کمبود ، چرا که گاهی به برخی مسائل علم نحو به صورت مفصل پرداخته شده و بعضی از آن مغفول مانده و یا کمتر به آن توجه شده ، همانند اینکه کتاب النهجه المرضیه سیوطی اهم مسائل علم نحو را در بر داشته ولی برخی مسائل علم نحو در آن بررسی نشده است لذا طلاب و دانشجویان رشته ادبیات عرب با کتاب مغنی الادیب ابن هشام رفع این نقیصه مینمایندمهمترین مزیت کتاب حاضر ( علوم العربیه نحو ) تالیف دانشمند محقق سید هاشم حسینی طهرانی ، اینست که به صورت کامل و مفید مباحث لازم علم نحو را جمع آوری نموده که باعث میگردد کتاب به صورت دایره المعارفی از علم نحو همیشه مورد استفاده طلاب و پژوهشگران قرار گیرد . مولف برای شاهد مثالها از آیات و روایات و یا اشعار با محتوای مناسب استفاده نموده است.کتاب به زبان عربی بسیار روان نگاشته شده . (جهت اطلاع : 880 صفحه – قیمت 375000 ریال ) . اصفهان – کتابسرای خاتم -03132236739 – 09133062935 – www.posteketab.blogfa.com
فرم در حال بارگذاری ...