امام شناسی با جامعه کبیره
جامعه كبیره
هر یك از امامان ما - كه همواره درودهاى خداوند بر انوار مقدس آنان باد - نه تنها راهبر امت و بیانگر احكام اسلام و قرآن بودند كه نور الهى بر زمین ، و حجت كامل حق بر همه جهانیان و محور كاینات هستى و واسطه فیض میان آفریدگار و آفریدگان و آیینه نورانى كمالات ماورایى و برترین قله فضیلت هاى انسانى و مجموعه همه خیرها و نیكى ها و تجلى گاه علم و قدرت خداى متعال و نمونه كامل انسان واصل به خدا و معصوم از سهو و نسیان و خطا و در ارتباط با ملكوت گیتى و جهان غیب و فرشتگان و آگاه به گذشته و آینده دنیا و آخرت و گنجینه اسرار الهى و وارث همه كمالات پیامبران نیز بوده اند؛ آرى وجود مبارك محمّد و آل محمّد صلّى الله علیه و آله و سلم مركز پرگار وجود، و سیطره ولایت ارجمندشان فوق ولایت پیامبران و رسولان است و چنان است كه براى غیر ایشان قابل درك نیست و به اراده خداى سبحان ، ویژه پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصوم علیهم السلام اوست و هیچ طمع كننده اى در آن امكان طمع ندارد.
مولاى گرامى ، دهمین خورشید آسمان امامت ، امام ابوالحسن هادى علیه السلام بر ما منت نهاده و انعام فرموده است كه در گفتار شگرفت و ژرف خویش در زیارتى به نام زیارت جامعه سخن را در مرغزارى از معارف جان پرور الهى به جولان درآورده و از دریاى دانش خود، بارانى از درّ و گهر بر تارك دوستان راستین سلسله عزیز امامت نثار نموده ، و در خور عقل ما، و نه سزاوار حقیقت امام ، گوشه هایى از زیبایى هاى بوستان خدا را حكایت فرموده است .
برخى از علماى بزرگ این زیارت را بهترین زیارتهاى جامعه دانسته اند و بزرگمردانى چون شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه » (1) و در «عیون اخبار الرضا»(2) و شیخ طوسى در «تهذیب الاحكام »(3) و علامه مجلسى رحمة الله در «بحارالانوار»(4) زیارت هاى جامعه را نقل كرده اند.
شیوایى كلام و والایى مضمون و دانش و معرفتى كه در آن موج مى زند خود گویاى اصالت این زیارت و معرف دانش ارجمند و الهى گوینده آن است . امید آنكه رهروان راه ائمه علیهم السلام از این گوهر فروزان گنجینه معارف شیعه غفلت ننمایند و در زیارت امامان بزرگوار چه در حرم آن عزیزان و چه از راه دور با این كلمات پرنور زیارت كنند.
...
گفتار اول مجلسى
فاضل پرهیزكار، علامه مجلسى رحمة الله در هنگام شرح این زیارت چنین مى گوید: این زیارتى است كه جامع همه زیارت هاى امامان معصوم علیهم السلام در مزارشان ، مى باشد و زیارت كننده مى تواند به وسیله این زیارت ، تمام امامان علیهم السلام را، چه امام حاضر كه مقابل مرقدش ایستاده و چه امامى كه مرقدش دور است ، زیارت كند.
و اگر در هر بار یك یك امام به ترتیب از امام اول قصد شود و دیگر امامان علیهم السلام به تبع قصد شوند - آن طور كه من انجام دادم - نیكوتر است و من نیز به این صورت این زیارت را قرائت مى كردم كه در رؤ یاى صادق ، مورد تایید و تحسین حضرت امام ابى الحسن على بن موسى الرضا علیهماالسلام قرار گرفتم .
و در هنگامى كه خداوند توفیق زیارت امیرالمؤ منین علیه السلام و مجاهده و ریاضت در كنار مرقد شریف آن حضرت را به من عطا فرمود، و به بركت مولایم درهاى مكاشفات كه عقل هاى ناتوان نمى توانند آن را تحمل كنند، به رویم گشوده شده بود، در رواق عمران نشسته بودم و در عالم خواب - و اگر خواستى بگو در بین خواب و بیدارى - دیدم كه در سرَّ مَن راى یعنى سامرا هستم و آرامگاه آن دو بزرگوار بسیار بلند و مزین شده است .
در این هنگام مولایم و مولاى همه مردم ، حضرت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف را در حالى كه پشت به قبر و صورت مباركش به طرف در بود، نشسته دیدم ، وقتى ایشان را دیدم با صداى بلند همچون مداحان شروع به خواندن این زیارت جامعه كردم ، چون زیارت به پایان رسید، حضرت فرمود: چه زیارت خوبى است .
گفتم : «مولاى من ! این زیارت جد توست » و به قبر ایشان اشاره كردم .
امام فرمود: بله ، اكنون داخل شو!
پس چون داخل شدم نزدیك در ایستادم ، حضرت فرمود: پیش بیا.
گفتم : مولاى من ! مى ترسم از این كه ، با ترك ادب در محضر شما، از كافران گردم .
حضرت فرمود: اگر با اجازه ما باشد، اشكالى ندارد.
پس كمى جلوتر رفتم در حالى كه بیمناك و لرزان بودم ، حضرت فرمود: پیش بیا، پیش بیا!
من جلو رفتم تا این كه نزدیك ایشان شدم .
فرمود: بنشین .
گفتم : مى ترسم .
فرمود: نترس !
پس من در مقابل حضرت همچون یك بنده ذلیل در پیشگاه مولاى جلیل نشستم .
حضرت فرمود: راحت باش و چهارزانو بنشین ! زیرا پیاده و پابرهنه آمده اى و خسته شده اى .
خلاصه آنكه از طرف آن مولاى عزیز به این بنده حقیر، الطاف و بخشش هاى زیادى ، كه شمارش آن ممكن نیست ، رسید و نیز گفتگوهاى لطیفى بین من و آن حضرت انجام شد كه من بیشتر آن را فراموش كردم . سپس از خواب بیدار شدم و بعد از این كه مدت زیادى راه زیارت بسته شده بود، زیرا موانع بزرگى در سر راه گذاشته بودند، اسباب زیارت فراهم شد و راه زیارت به صورت پیاده و پابرهنه ، همان طور كه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف فرموده بود، گشوده شد.
و همچنین شبى در آرامگاه مقدس بودم و چند مرتبه این زیارت را قرائت كردم كه با خواندن این زیارت در آرامگاه و بین راه ، كرامات عجیبى ، بلكه معجزات بزرگى برایم ظاهر شد، كه ذكرش به طول مى انجامد.
گفتارمرحوم حاجى نورى
حاجى نورى مى نویسد: سید احمد رشتى در سفر حج خدمت امام عصر علیه السلام شرفیاب شد و آن گرامى با خواندن نافله ، زیارت عاشورا و زیارت جامعه سفارش نمود و فرمود:
شما چرا نافله نمى خوانید؟ نافله ، نافله ، نافله . شما چرا عاشورا نمى خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. شما چرا جامعه نمى خوانید؟ جامعه ، جامعه ، جامعه .(5)
پی نوشت ها
1. من لا یحضره الفقیه ، ج 2، ص 370.
2. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 277.
3. تهذیب الاحكام ، ج 6، ص 95.
4. بحارالانوار، ج 102، ص 127 - 144.
5. نجم الثاقب ، ص 342، 343.
تبیان
خدا قسمتتون کنه زیارت جامعه را در صحن و سرای امام هادی علیه السلام بخوانید
فرم در حال بارگذاری ...
نوای دل به هتک حرمت به امام هادی علیه السلام
دُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادى
نداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشناى حضرت هادى
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا(س)
صفاست در حرم با صفاى حضرت هادى
مقربان الهى فرشتگان بهشتى
کشند منت لطف و عطاى حضرت هادى
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سراى حضرت هادى
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هواى حضرت هادى
اگر به سامره ام اوفتد گذر سر و جان را
کنم نثار به گنبد نماى حضرت هادى
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشفاى حضرت هادى
مرا چه قدر که گردم گداى خاک نشینش
که هست خازن جنت گداى حضرت هادى
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوت
ملاحت سخن دل رباى حضرت هادى
به خاک عطر بهشتى پراکند اگر آید
نسیمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه اى که کنم جان فداى حضرت هادى
به تیرگى نبرى روى و راه خود نکنى گم
هدایت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زیارت پر فیض جامعه که برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضایت ابن الرضا خوش است که دانم
بود رضاى خدا در رضایت حضرت هادى
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
فرم در حال بارگذاری ...
در سوگ کوثر
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.
وصله های چادر و بوریای خانه ات، تمنیات و تمایلات خاکیان را به هیچ می انگاشت. صالحان و صدیقین و مقربان ملکوت، آرزومند خدمتگزاری خاندان خدایی ات بودند و بانوان برگزیده ی حق ، رفت و روب آستانه ی خانه ی اهل بیت(ع) را تمنا می کردند و با این وصف، دستان مبارکت که بوسه گاه اشرف رسولان بود، از فزونی تلاش مهرآگینت پینه بسته بود.
همه ی قصرهای جنت و تمام گهرها و آذین های باغ بهشت، ذره ای از غبار خشت خانه ات هستند و هستی، جلوه ی یک سجود سالکانه ی تو. اگر نبودی، افلاک و آفریدگان به وادی حیات نمی رسیدند.
ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته ی شهود؛
سلام خدا قوت
یا زهرا به ما صبر و قدرتی را از خدا طلب كن كه بر دشمنان تو و فرزندانت و شماتت كنندگانمان فایق آییم.
از همه كادر زحمتكش تهیه كننده متشكرم
مدرسه علمیه فاطمیه (س)قروه درجزین
فرم در حال بارگذاری ...
شخصيت حضرت زهرا(س) در كلام وحي
-
سخن گفتن از شخصیتى که داراى عظمتى ویژه و پرورشى نمونه و حضورى همه جانبه در تمام جهات انسانیت است، عشق و عجز را به همراه خودمیآورد. زنان مطرح در قرآن، هریک شاخصهاى ویژهاى داشتهاند و فاطمه، خود به تنهایى همه آن شاخصها را با خود به همراه دارد.
فاطمه، بانویى است چون مریم، پاک و مطهر ـ داراى ارتقاى روحى و معنوی؛ چون بلقیس، با علم و درایت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسی، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشتساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت.
فاطمه، نه تنها، تمامى اینها را در خود، جمع داشت، بلکه خود، حقیقت حُسن و تجسم عینى آن بود و از این بالاتر، او بهترین اهل زمین بود. و از این نیز فراتر، او محور هستى و انگیزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جن بود:
یا أحمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا على لما خلقتک، لولا فاطمه لما خلقتکما.1
سخن گفتن از فاطمه، فراتر از اندیشه بشرى است، لذا باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت. اگر معانى در قالب آن الفاظ بیان میشود، به منزله تنزیل حقیقت بلند پایه اوست. از اینرو به بررسى آیات نازل شده در حق معرفتش
( 148 ) -
میپردازیم. اما قبل از ورود به بحث، نکاتى را یادآور میشویم.
...
1. چون هدف، نشان دادن شمهاى از شخصیت فاطمه(س) در کلام وحى است از پرداختن به مباحث جزئى و فنى ادبی، تفسیرى و فقهی، خوددارى کرده و به حداقل در این زمینه اکتفا میکنیم.
2. دلالت همه آیات مورد بحث یکسان نیست. بر برخى از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعى و سنّى دلالت دارد. و برخى دیگر علاوه برمعنا وتفسیر ظاهرى به حکم تفسیر باطنی، برآن حضرت منطبق است و برخى از آیات از قبیل بیان یکى از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر.
3. برخى آیات، تنها به شخصیت حضرت زهرا(س) دلالت دارد و بعضى ناظر به مقام و منزلت اهلبیت رسول خداست که حضرتش یکى از آنهاست.
آیاتى که دلالت برفاطمه(س) دارند ـ مطابق شاخصهایى که ذکر کردهایم ـ برطبق احادیث و اعتقادات شیعه بسیارند.
از جمله:آیه 6 از سوره فاتحه؛ 21 و37 از سوره بقره؛ 61، 101، 103، 137، 195از سوره آلعمران؛ 69 از سوره نساء؛ 119 از سوره توبه؛ 24 از سوره ابراهیم؛ 26 و 57 از سوره اسراء، 111 از سوره مؤمنون؛ 87 از سوره انعام؛ 35 از سوره نور؛ 115و 132 از سوره طه؛ 54 و 74 از سوره فرقان؛ 333 و 57 از سوره احزاب؛ 23 از سوره شوری؛ 11 از سوره محمد؛ 17 از سوره ذاریات؛ 21 از سوره طور؛ 19 و 20 از سوره الرحمن؛ 8 از سوره حشر؛ 1 از سوره قدر، 38 و 39 از سوره مدثر؛ 3 تا 7 از سوره لیل؛ 9 از سوره مزمّل؛ 102 از سوره انبیاء؛ و 1 تا 3 سوره کوثر.
در این مقاله به بررسى چند نمونه از این آیات با در نظر گرفتن نکاتى که قبلاً ذکر شد، میپردازیم:
1. سوره کوثر
إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،2 که در لغت عرب به «مقطوع
النسل» اطلاق میشود.3
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.4
البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر میکند.5 اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا میشود. اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا!
امام فخررازى در ذیل آیه مینویسد:
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.6
آرى فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است.
حسن ختام این بخش،آن که نزول چنین سورهاى و چنین تعبیر بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده بگور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است. موجودى که میتواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا و
اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید. در کدامین مکتب میتوان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟7
2. آیه تطهیر
إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیرا (احزاب،33/33)
این آیه به گفته بیشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماى شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است.
چنانچه در صحیح مسلم و ترمذى و تفسیر کشّاف و طبرى و درالمنثور، مستدرک حاکم، منتخب کنزالعمال و کتابهاى دیگر از عایشه و ام سلمه و انسبنمالک و ابوسعیدخدرى و دیگران با مختصر اختلافى روایت کردهاند که چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا (ص)، فاطمه (س) و على (ع) و حسن و حسین (ع) را خواندند و کساى خود را بر روى آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرّجس وطهّرهم تطهیرا».
در انتهاى سوره واقعه،میفرماید: إنّه لقرآن کریم، فى کتاب مکنون، لایمسّه إلاّ المطهّرون؛ هیچکس به قرآن، مسّ وجودى پیدا نمیکند مگر مطهرون.
با توجه به این آیه، تنها اهل بیت، مسّ وجودى کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتى بزرگ براى حضرت زهرا (س) است.
با توجه به اینکه منظور از اراده حق تعالی، در این آیه، اراده تکوینى است نه تشریعى و با توجه به احادیثى که معناى «رجس» را پاکى از گناه و آلودگى میداند ـ نه پاکى ازنجاسات ظاهرى ـ این آیه شریفه، بزرگترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا (س) از هرگونه گناه و آلودگى است، بلکه میتوان گفت: از بعضى جهات مقام صدیقه طاهره، از بسیارى از انبیا وائمه (ع) نیز برتر است. چنانچه این مطلب، از سخنان تاریخى امام حسین (ع) در شب عاشورا در پاسخ به بیتابى خواهرش زینب، مشاهده میشود.
امام على (ع) با استناد به آیه تطهیر، عصمت و طهارت زهراى مرضیه را یادآورى میکنند . وقتى خلیفه اول با حضرت زهرا (س)، به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و دعوى آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد، امام على (ع) خطاب به وى گفت:
اگر کسى ادعا کند که {نعوذا بالله} فاطمه زهرا مرتکب منکر شده است و براى ادعاى خود، شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنی، کتاب خدا را تکذیب کردهاى زیرا آیه تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است.
آن بانوى بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود.«هم اهل بیت النبوه ومعدن الرساله، هم فاطمه وأبوها وبعلها وبنوها» آنان اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستند: فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه.
محور اصلى ارتباط اهل بیت با رسول خدا، یک زن است، زنى که ذریهاى پاک از او، زاده میشود و اوست که تنها حلقه اتصال این فرزندان با رسول خداست.8
اگر به این نکته دقت کنیم که گوینده این کلام، اللّه، ذات مستجمع صفات جمالیه و جلالیه است، خدایى که پروردگار عالم وجود است و ارادهاش مساوى با تحقق و وقوع میباشد، حقیقت این تکریم را بهتر، احساس خواهیم کرد.
3. آیه (لیله القدر)
إنّا أنزلناه فى لیله القدر
این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى برآن حضرت منطبق است.
در تفسیر فرات کوفى با ذکر سند از امام صادق(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسیر «إنّا أنزلناه فى لیله القدر» فرمودند: «لیله» فاطمه و«القدر»، اللّه است. سپس افزودند:
«فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک لیلهالقدر وإنّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسى که فاطمه را به درستى و «کما هو حقه» بشناسد، لیله القدر را درک کرده است و فاطمه به این نام، نامگذارى شده، به خاطر آنکه مردم از شناخت او عاجزند.
به راستى چرا فاطمه(س) لیله القدر نباشد و حال آنکه یازده قرآن ناطق در این «لیله» نازل شده است.
فاطمه، لیله القدر است زیرا که:
1. در میان همه شبها، آنچه بینظیر و مطلوب است، شب قدر است. در میان همه زنها نیز آنکه بینظیر و مطلوب است، فاطمه است.
2. از آن حضرت، تعبیر «لیل» شده است. زیرا همان گونه که شب همه چیز را در برمیگیرد، ظلم و ستم بنیامیه آن حضرت را در برگرفت.
3. فاطمه، شب ولیل است زیرا شب، بیانگر پوشیدگى و مستورى و حجاب و عفت و حیاء است.
4. ویژگى شب قدر، توبه و نزدیکى به خدا و اطاعت و بندگى و حفظ احکام است. ویژگى فاطمه(س) و را ه و روش و سیره آن حضرت نیز، قرب به خدا و اطاعت و بندگى او و حفظ ارزشهاى الهى است.
5. مهمترین و ممتازترین عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن است. درمیان صفات و ویژگیهاى فاطمه، نیز علم و معرفت و آگاهى آن حضرت به خدا، دین خدا، تکالیف، وظایف و ارزشهاى انسانی، از همه مهمتر و بزرگتر است. ارزش سایر اعمال آن حضرت به همین آگاهى و شناخت و علم اوست و این از بزرگترین درسها و تعالیم براى همه، بخصوص براى زنان است.
6. شب قدر از هزار ماه، بهتر است و یک لحظه و یک روز زندگى و سیره حضرت زهرا(س)، از هزاران ماه و سال زندگى که در آنها خبرى از آن راه و روش و الگو نباشد، بهتر است.
7. شب قدر، ظرف و جایگاه قرآن است.جایگاه حضرت زهرا و گفتار و کردار و زندگى آن حضرت هم درتفسیر عملى قرآن و تجسم و تبلور آیات آن است. همانگونه که انسان در شب قدر به قرآن، نزدیکتر شده، و آن را بر سر مى نهد، با نزدیک شدن به حضرت زهرا(س) نیز انسان به قرآن نزدیک شده و آن را نصب العین خود قرار میدهد.
8. شب قدر همان لیله مبارکه یعنى شب نزول برکت و ارزشها است و چشمهاى است که این فضایل و سعادتها از آن جوشیده و نازل مى شود. فاطمه نیز محل نزول و صدور این اصالتها و ارزشها و مکارم است.
9. شب قدر، تجمع ملائکه اللّه است و بهره از عالم ملکوت، افزونتر خواهد بود. آن کس هم که بیشتر با فاطمه، نزدیکتر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوى و خصلت ملائکه، حظ فزونترى برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تقدّس، نزدیکتر میگردد بلکه از آنها نیز، برتر میرود.
10. ممکن است سالها بگذرد و کسى از شب قدر، جز ظاهری، بیش درک نکند،
اما اگر از حقیقت آن، ذرهاى درک نماید، چنان آگاهى و تنبه بیدارى به او میبخشد که مسیر زندگیش عوض میشود و سخت به خدا نزدیک میگردد. فاطمه، نیز چنین است.یعنى ممکن است فرد یا جامعهاى سالها به لیلهالقدر برسد و فاطمه(س) را از خود بداند؛ اما حقیقت او را درک نکند و جز ظاهرى از آن نفهمد، اما با درک زندگى و ابعاد گوناگون حیات واقعى فاطمه، جرقهاى در دل آنان بدرخشد و مسیر سرنوشت آنان را عوض نماید.
از این گذشته زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصیت حضرتش نیز در دل شب متناسب با لیله القدر است و قرنها است که قبر مجهول و ناپیداى او نیز حاکى از تناسب وجود مقدسش با لیله القدر دارد.
و «اللیله هى فاطمه والقدر هو اللّه»: فاطمه، اضافه تشریفى به خدا دارد از حیث:
1. آنکه پس از پدر بزرگوار و شوهر گرانقدرش، بیش از تمام پیامبران مرسل و غیر مرسل، ایمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح، خدا را تسبیح و تمجید و تقدیس و تحلیل کرده و سپاسگزار بوده است. نور مقدس او چندین هزار سال پیش از آفرینش آسمان و زمین آفریده شده است.
2. آنکه فاطمه زهرا، افضل تمام انبیا ومرسلین وملائکه و مقربین است و همه آنها نیازمند به شفاعت زهرا(س) طبق اخبار و احادیث مستفیضه صادره از مصادر وحى و تنزیل میباشند.
3. آن که ملائکه حتى جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزائیل هم بیاذن بر او داخل نمیشوند. و از اطاعت او بیرون نبودند و خداوند عزّوجلّ، عهد ولایت او را از آنها گرفته است.
4. زهراى مرضیه، علت وجود ائمه یازدهگانه، اوصیاى رسول خدا (ص) میباشد و ذریه پیامبر تا قیامت از نسل او هستند.
ارباب معرفت نیز در بعضى از تفاسیر، روایت امام صادق (ع) را نقل کرده و آن را پذیرفتهاند و براساس مبانى عرفان اسلامى «لیله مبارکه» را انسان کامل، تفسیر کردهاند. انسان کامل در این مکتب جایگاه محورى دارد. از نظر روایات مسلّم است که جبرئیل امین به فاطمه(س) نازل میشده9، در حالى که جبرئیل امین، حتى برائمه(ع) نیز نازل نمیشد. مصحف فاطمه، محصول شرفیابى فرشته وحى الهى بر حضرت زهراست که از افتخارات تشیع، شمرده میشود.
امام صادق(ع) در ضمن مصحف فاطمه میفرماید: «فیه علم القرآن کما انزل»؛ علم قرآن همانطور که نازل شده در مصحف فاطمه(س) موجود است.
لذا آگاهى از قرآن و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا و سایر معصومان میباشد، چون قرآن در خانه آنها نازل شده است، آنها هستند که در سایه آشنایى با این منبع لایزال الهى توانایى شناخت و درک حقایق و معارف و دانشهاى گوناگون را پیدا کردهاند.
در بعضى روایات آمده که مصحف فاطمه، سه برابر قرآن است. شاید تأویل و تفسیر قرآن مجید باشد زیرا ما معتقدیم که علم قرآن طبق فرمایش خود قرآن، در نزد صاحبان این علم است که آنها هم، همان ائمه طاهرین هستند که فاطمه(س) نیز جزو آنهاست. اما در اینجا مطلب بالاتر است زیرا مصحف با این خصوصیات، فقط، برفاطمه(س) قرائت شدهاست.
4. آیه مباهله
فمن حاجّک فیه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم ونسائنا ونسائکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبین. (آل عمران،3/61) با کسانى که با تو در امر نبوت مجادله میکنند، بگو بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بخوانیم وتضرع کنیم. آنگاه لعنت خدا بر دروغ گویان.
طبق احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنى که قریب به اجماع و اتفاق است در روز مباهله، مسیحیان نجران، پیامبر را مشاهده کردند در حالى که حسنین و فاطمه وعلی(ع)، همراه او بودند و به سوى مکان مورد نظر میآمدند.
در این آیه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه(س) شده است. با اینکه زنان و همسران پیامبر در حجرههاى آن حضرت بودهاند و زنان بزرگ دیگرى مانند: صفیه و ام هانى و دیگران، وجود داشتند، هیچکدام به این مباهله دعوت نشدند.
زیرا مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست و تنها افراد معصوم، صلاحیت آن را دارند.
صحنه مباهله، از لحظات حساس تاریخ اسلام است و حضور در این صحنه، ایمان و اعتقاد خاصى را میطلبد.
پیامبر(ص) براى حضور در این صحنه از میان زنان، تنها، فاطمه را انتخاب میکند؛
یا از آن روى که فاطمه به منزله امتى از زنان است، درست همان گونه که ابراهیم خود به تنهایى یک امت بود.یا، اینکه او، محبوبترین افراد، در نزد پیامبر بود. و یا چون درمیان زنان مسلمان، تنها فاطمه بودکه مصداق زنى بود با یقینى تام که میتوانست قدم در این صحنه بگذارد. اما حق این است که فاطمه هم یک امت بود، هم محبوبترین زنان در نزد رسول خدا(ص) و هم تنها زنى بودکه میتوانست تکمیل کننده گروهى باشد که به حقیقت و بر حق بودن مسلمانان، یقینى کامل دارند و نیز محور اصلى اتصال آن گروه به رسول خدا(ص) باشد. زیرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.
اینکه پیامبر، فاطمه را در این درگیرى اجتماعى ـ اعتقادی، احضار میکند و او را در چنین مخاطرهاى قرار میدهد (خود) نمونهاى بارز و سرمشقى عینى است، براى تمام زنان عفیفى که داراى اعتقادات حقند و پیرو صادق راه اویند، بر اینکه شجاعانه در چنین صحنههایى حاضر شوند.
و نیز این نمایش به منزله دلیل عینى و ملموس است بر جایگاه والاى زهراى مرضیه، نزد پیامبر خدا و عدم برابرى هیچ زنى با او درمقام و رتبه خاصى که دارا بود.
5. آیه مودت
ذلک الّذى یبشّر اللّه عباده الّذین ءامنوا وعملوا الصّالحات قل لا أسألکم علیه أجراً الاّ المودّه فى القربى ومن یقترف حسنه نزد له فیها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم یقولون افترى على اللّه کذباً.(شوری،42/23و24) این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند؛ مژده میدهد، بگو براى آن کار از شما مزدى نمیطلبم مگر دوستدارى در حق اهل بیتم و هر کس کار نیکى کند در آن برایش جزاى نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. یا میگویند پیامبر خدا دروغ بسته است….
ابن عباس درباره شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت، شهرت یافته، گوید:
چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاریهایى که پیش میآید، اموال ما در اختیار تو است و میتوانى در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنى. آیه شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا(ص) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس
این سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند.
آنگاه آیه دوم نازل شد که آیا بر خداوند دروغ و افتراء میزنید؟10
از نظر ادبى تفاوتى بین اینکه استثنا در آیه (إلا المودّه فى القربى) متصل باشد یا منقطع، وجود ندارد11 اگر استثنا متصل باشد بدین معناست که:« من پاداشى از شما نمیخواهم جز دوستى اهل بیتم.» و اگر منقطع باشد12، بدین معناست که «دوستى اهل بیت پیامبر، اجرى براى پیامبر نیست. چرا که بهره این دوستی، نصیب مسلمانان و دوستداران اهل بیت آن حضرت است و بدین وسیله چنین خواستهاى از سوى رسول خدا(ص) در راستاى دعوت مردم به دین است.»13
باید دید این چه مودتى است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مودت گروهى که بر سر سلسله آنان زهراى مرضیه، محبوبه امت، است. همان بانویى که پیامبر دربارهاش فرمود:
یا حسن و یا حسین انتما کفتا المیزان، فاطمه لسانه و لاتعدل الکفتان إلاّ باللسان، ولا یقوم اللسان إلاّ على الکفتین.14
اى حسن و حسین شما دو کفه ترازویى هستید که فاطمه، شاهین آن است و کفه ترازو در حال تعادل قرار نمیگیرد مگر به وسیله شاهین آن و شاهین، استوار نمیشود مگر بر دو کفه ترازو و…
در این کلام، زهرا، تنظیم کننده و برقرار کننده تعادل در این کانون معرفى میشود.
6. آیات ابرار
إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عیناًیشرب بها عباد اللّه یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر ویخافون یوماً کان شرّه مستطیراً. ویطعمون الطعام على حبّه مسکیناً ویتیماً وأسیراً. إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء ولا شکوراً. إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً. (انسان،76/5 ـ10)
ابرار در آخرت از جامهاى بزرگ لبریز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذیر است، میآشامند و آن کافورها، خوشبوى و شیرین است. این آب، آمیخته است به آب چشمهاى که براى بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسهها حاضر است و در قصرها مهیا است. این آب گوارا مثل این است که در عمارات و ابنیه بهشت،
همیشه جریان دارد و در اختیار بندههاى وفادار خداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزى که محنت آن، آشکار است، میترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام میکنند و به زبان حال میگویند: ما براى خدا، اطعام کردیم، و از شما جزا و تشکرى نمیخواهیم. ما از پروردگارمان در روزى که چهره برافروخته و در هم کشیده است، میترسیم.
از مسلمات فریقین است که این آیه در مورد حضرت زهرا(س) و شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتفاق مفسّران، آیات این سوره در مدینه در هنگام کسالت حسنین(ع) نازل شد که درباره نذر فاطمه(س) و علی(ع) براى سلامتى حسنین(ع) بود. علامه امینی، در الغدیر، نام سى و چهارتن از کسانى که شأن نزول این سوره را داستان مذکور، دانستهاند، ذکر کردهاست.15
در این مختصر، مجال پرداختن به دقایق تفسیرى و جزئیات آنچه در این سوره آمده، نیست و تنها به ذکر این نکته لطیف ازسوى آلوسی، مفسّر اهلسنت، اکتفا میشود که:
در این سوره، سخنى از «حورالعین» که در سورههاى دیگر از آن به عنوان یکى از نعمتهاى بهشتى یاد شده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضیلت او وخانوادهاش و نعمتهایى که در بهشت از آن بهرهمند خواهد شده، نازل شده است.16
7. آیه التقاء بحرین
این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى بر آن حضرت منطبق است:
مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22)
غالب مفسّران و محدثان و مورخان فریقین، معتقدند که شأن نزول این آیات درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت و درباره حضرت فاطمه(س) و علی(ع) است.
علامه بحرانی، دوازده روایت که بعضى از آنها از طریق اهل سنت نقل شده،
ذکر میکند که مراد از «بحرین» على و فاطمه هستند که هیچ گاه بر یگدیگر، بغى و سرکشى نمیکنند.17
در تفسیرى از ابن عباس نقل شده که:
برزخ میان آن دو، مهر و محبتى است که از بین رفتنى نیست و همین مهر و محبت، مانع سرکشى هر کدام، نسبت به دیگرى است.
دربار الهی، بر اساس نبوت و ولایت مطلقه، با بندگانش، تماس حاصل کرده و مشعل هدایت برافروخته است و این سلسله که فرد اتم و اکمل آنها، حضرت رسول و خاندان عترتند، دربار روحانیت ربوبى را تشکیل داده و واسطه فیوضات غیبى هستند.
همان طور که عالم طبع از ترکیب و تجزیه و تحلیل عناصر و موالید، دائماً در ایجاد وجود است، در عالم انسانیت و معنویت نیز این ارتباط در بین ارواح مجرده که در ابدان مختلفه بروز و ظهور میکنند، تجلى کرده، از آن تلاقیها، عناصرى ممتاز به دست میآورد، از آن جمله، تلاقى اقیانوس محیط نبوت با دریاى عمیق ولایت است که به وسیله مهد عصمت و طهارت، تلاقى کرده و از آن گوهرهایى گرانبها که براى همیشه مورد استفاده بشر میباشد به وجود آمده است.
چنانچه در ابتداى این مقاله گفتیم آیاتى که در قرآن کریم، پیرامون وجود پنج تن و فاطمه زهرا(س) است، بسیار میباشد که ما در این مقال تنها به ذکر چند نمونه از آیات، پرداخته و بررسى کاملتر را به علاقمندانش واگذار میکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رحمانى همدانی، فاطمه الزهراء بهجه قلب مصطفی(ص).
2. ابوالحسن على بن احمد الواحدى النیشابوری، اسباب النزول/307؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور، 6/204.
3. ابن منظور، لسان العرب/36.
4. طبرسی، مجمع البیان فى علوم القرآن، 5/549.
5. علامه طباطبایی، المیزان، 7/370.
6. امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، 32/122.
7. سید جواد ورعی، کوثر، محبوبه است/63؛ ماهنامه پیام زن، سال ششم شماره68، آبان 1376ش.
8. منیره گرجی، نگرش قرآن به حضور زن در تاریخ انبیا/172.
9. شیخ عزیز اللّه عطاردی، مسند فاطمه زهرا/281.
10. زمخشری، کشّاف، 4/230؛ اسباب النزول/251.
11. علامه سید عبدالحسین شرف الدین، کلمه الغراء فى تفضیل الزهراء/73.
13. کوثر، محبوبه است/65.
14. على بن عیسى أربلی، کشف الغمه، 2/129.
15. علاّمه امینی، الغدیر، 3/107؛ به بعد.
16. آلوسی، روح المعانی، 29/157.
17. علامه بحرانی، البرهان فى تفسیر القرآن، 4/265
فرم در حال بارگذاری ...
عاشق هر کس شدن جز تو تباه ای خدا.
ندمو میخوام به تو فکر بکنم:بخت بد ببین عزیز تو هم تو فکرم نمی یای…..
عاشق هر کس شدن جز تو تباه ای خدا.
تکیه دادن به دلی جز تو سرابه ای خدا.
……داشت خوابم می برد
دیدم اگه این خواب با شه
و توی این خواب خوابم ببره
تازه وقتی از اون خواب دومی
بیدار بشم:توی این اولی ام
و تازه باید از این یکی
هم بیدار بشم……..
فرم در حال بارگذاری ...