خانه تکانی دل
بیائید در این روزهای آخر سال، به دنبال خانه تکانی هایی که انجام دادیم سری هم به خانه ی دلمان بزنیم و تا می توانیم گرد و غبارش را بزدائیم.
بیائید تمام تلخی ها و پریشانی های جا مانده در آن را به باد فراموشی سپاریم و از اعماق قلبمان بی تاب شنیدن صدای پای بهار گردیم. بهاری که بخشی از خوش بینی تاریخی ماست. بهاری که به لحاظ طراوت و پاکی طبیعت به اندیشه ی ما نیز صفا می بخشد و با متحول کردن هستی، درون ما را نیز منقلب می کند و سردی خمودی زمستان را از جانمان می زداید. چه نیکوست به عمق فلسفه ی این پدیده بزرگ راه یابیم و تدبیر این مدبر هستی آفرین را درک کنیم که کمال هرگز توقف گاهی ندارد و تا جان در بدن باقیست باید آن را کامل ساخت.
پس ای مهربان بیا با گوش دلت بشنو ترنم دلنشین بهار را و با چشم دلت ببین زیبائی های برخاسته از این ترانه ی بهشتی.
گوارایت باد نسیم فرح بخش نوروزی آنگاه که آرام می وزد و روحت را با نوازشی دلنواز به عالم معنوی می رساند.
سلام علیکم عید شما هم مبارک باشه ان شاالله. التماس دعا
وبلاگ مرتبی دارین موفق باشین یاعلی
الحاقیات:
- 201331610203870a.jpg - ضمیمه یافت نشد!
سلام
منتظر حضور شما در وبلاگمان هستیم.
سال خوبی داشته باشید
بسم الله
من شنیدم که شما فصل بهاری، آقا / به دل خسته ما صبر و قراری، آقا / عمر امسال گذشت و خبری از تو نشد / هوس آمدن این جمعه نداری، آقا ؟ / در هیاهوی شب عید تو را گم کردیم / غافل از اینکه شما اصل بهاری، آقا.
با مطلبی با عنوان ” ورود امام زمان اکیدا ممنوع!” بروز هستم و منتظر حضور و نظر گرم و پر مهرتون .
اللهم عجل لولیک الفرج
آسمونی باشید .
فرم در حال بارگذاری ...
جلسات اخلاقی چه ارتباطی با مسائل سیاسی دارد؟"
این ایام که امتحان بزرگی در پیش رو هست و امید هست که رحمت خدا؛ و به برکت خون شهدا به برکت بصیرت ملّت ایران به برکت هدایت های ملکوتی این عبد صالح و ولیّ الهی و به برکت راهی که این امت پیش گرفته و هدفش تحقق عبودیت در روی روی زمین است و به برکت دعای آقا امام زمان علیه السلام امید قطعی است که إن شاء الله خداوند مثل امتحانهای گذشته در این امتحان هم ، ملت ایران را پیروز خواهد کرد.
اما سوالی که احتمالا به نظر بعضی ها برسد کما اینکه در فتنه گذشته به ذهن بعضی ها رسیده بود ، این است که جلسات اخلاق و مباحث اخلاقی چه ربطی به مسائل اجتماعی ، سیاسی، دارد؟
جلسات اخلاق ، بایست همان گفتن ، تذکرات ، گریه کردن ، حال گرفتن و بالاخره خود را به فضای پاکی رساندن و از این قبیل مسائل باشد.
ارتباط با این مسائل ، جلسات اخلاق را مخدوش می کند . قداست آن را از بین می برد ؛ یا اصلا با راه اخلاق سازگار نیست ؛ این شبهه پاسخش خیلی واضح است ،
...
بله اگر اخلاق منظور این باشد که انسان با وقار بشیند،با وقار بلند شود،با وقار راه برود ،با وقار به زندگی شخصی خودش برسد و مواظب باشد که کاری پیش نیاید که وقار او را به هم بزند و تمام برنامه هایش در راستای این هست ، در این دیدگاه ، و در این اخلاق نباید مشغول به این مسائل باشد ، که بسیار مضر هست .
اما اگر منظور از اخلاق این باشد - که به فرمایش قرآن و روایات صحیحش همین است - که ما عقیده داریم و اصلِ از اصول عقایدمان است که ما تمام ذرات وجودیمان ، حرکات وجودیمان ، تمام اعمال و کردار باطنی و ظاهریِ ما ، در تمام ابعادش در حال ساخت و تشکیل حقیقت باطنی مان برای نظام آخرت هستی و حتی ذرۀ خردلی از اعمال مورد حساب قرار خواهد گرفت و تمام افعال ما در ساختار باطنی مان مستقیما مؤثر است ، اینجا دیگر موضوع فرق می کند .
با این دیدگاه اخلاق یعنی ساختار شخصیت باطنی برای زندگی عالم دیگر. این یک حساب دیگری دارد. اینجا دیگر مساله رفتار شخصی ، خانوادگی ، اجتماعی ، سیاسی و هرگونه عملی که انسان ، حتی پلکی که می زند ، مسایل شخصی ، مسایل اجتماعی، مسایل سیاسی ، مسایل علمی ، وهمه صفاتی که از بینش از انسان صادر می شود این اخلاق اوست ، این خُلق اوست ، این صفات وضعیت باطنی اوست که به بیرون ظهور می دهد.
بنابراین با این دیدگاه که ما در زمان غیبت کبری موظف هستیم، در تمام امور اطاعت از ولی فقیه داشته باشیم، پس فقط این نیست که در تیمم و وضو و نجاسات بگوییم مطیع هستیم ، چون مرجعمان فرموده که فلان غذا حرام است ، نمی خوریم ، فلان غذا حلال است، می خوریم ، فلان کار واجب است ، مرجعم فرموده این گونه نماز بخوان ، می خوانم، اما وقتی به امورات دیگر برسد ، آنجا دیگر مربوط به خودم هست. خب این باطل بودنش خیلی واضح است .
مثالش به این می ماند که ما بگوییم ، خیلی مواظب باش به ریه هایت آسیبی نرسد . بقیه مهم نیست ، قلب بهش آسیب رسید ، یا ضربه دیگر ریه سالم به چه دردی می خورد؟
یا بگوییم حتما اکسیژن هوا به بدنتان برسانید ، بقیه مهم نیست آب و غذا ضرورتی ندارد ، معلوم است که ادامه حیات انسان به هماهنگی همه اعضاء و تامین بودن همه مواد لازم بستگی دارد.
ما در تیمم ، در غسل ، در وضو خیلی ریز دقت بکنیم چرا ؟ چون مرجعمان اینطور فرموده . در غذا احتیاط کنیم که آقا این مثلا شبه ناک است ، یک وقتی من مثلا غذای شبه ناک بخورم ، در روز قیامت این طور می شود . یک بُعد شخصیت مان را که مربوط به عالم بعد است ، این را خیلی دقیق و با وسواس درست می کنیم اما بعد دیگرش را نه !!!
اگر دخالت در سیاست کنم آلوده می شوم ، مربوط به مسائل اجتماعی است ، آن وقت من هم سیاسی می شوم .
ما می گوییم این مگر کمتر از یک لقمه غذا خوردن شبهناک است ، بله ما اگر ما سیاسی نشویم . ربا را می آورند قانونی می کنند ، که بدتر می شود.
شما چطور از یک لقمه شبهناک فرار می کنید، اما می گویید به من ربطی ندارد ، ربا قانونی بشود !!!
اینجا دیگر بحث اجتماعی ، سیاسی ، فردی نیست اینجا بحث اطاعت از امر الهیست. فلذا با این دیدگاه اخلاق به این معنا، خب این یک وظیفه دینی است . یک عقیده باطنی انسان است ، هیچ ربطی به مسائل گروهی و جناحی و این سیاسی بازی های معمول در عالم ندارد .
با این عقیده اصلا معنای سیاست یک معنای دیگری است . با این بینش هر سیاست مداری ، هر فعالیت اجتماعی که تحت اطاعت ولی الهی نباشد ، قمار بازیست، ملاحظه منافع جناحی،منافع حزبی،منافع شخصی، منافع گروهی و هر منفعتی غیر از اطاعت امر ولی الهی این هیچ ربطی به سیاست ندارد.
اصلا از این دیدگاه ، معنای سیاسی بازی غیر از اطاعت عملی از ولیّ الهی ، قمار بازیست، چطور یک قمار باز با همه حیله و کلک ها می خواهد ، منفعت شخصی خودش را بالا ببرد ، سیاسی باز هم، دنبال این است که بالاخره ما به هر شکلی منفعت مربوطه ی خودم را پیدا کنیم.
آنان سیاسی بازی هایشان را و مغزشان را با ورزش در شطرنج ، تربیت می کنند که چه جور من ذهنم را تیز بکنم تا حریف را بکوبم و پیروز بشوم. اینها نور مغز فکریشان را از نور قرآن نگرفته اند،از نماز شب نگرفته اند ، از اطاعت از معارف اهل بیت(ع) نگرفته اند، که بگویند من با نوراتیت توحید به عنایات الهی بفهمم که در این برنامه ریزی سیاسی چه کار بکنم که امر الهی پیاده بشود؟ این مثل یک قمار باز با همه حیله ذهنش رو ورزش داده ، تمرین داده ، سوراخ سنبه های شیطانی را یاد گرفته ،علمی کرده ، حتی این کارها را فرمولی کرده ، که با آن فرمول های خاص ، بالاخره به آن منفعت فردی و گروهی و حزبی خودش برسد؛
اما از دیدگاه توحیدی ، اصلا سیاست یک معنایی دیگری دارد و این هرگز آلوده شدن به منافع شخصی و گروهی و حزبی نیست ، پس سیاست با این دیدگاه یک وظیفه الهی در کلیه مسائل زندگی، اعم از اجتماعی ، اداری ، سیاسی ، فردی و … است.
یک فرد اخلاقی توحیدی بدنبال این وظیفه خودش است که مبادا روز قیامت من مورد سوال قرار بگیرم. دردش اصلا یک چیز دیگری است. این مسائل دنیا ، کُلّش را جمع بکنیم چیزی نیست که انسان بخواهد مثلا به آن آلوده بشود ، به آن تعصّب نشان بدهد و طرفداری بکند و چنین و چنان بکند ، اما این ورود در مسایل اجتماعی و سیاسی با دید اخلاقی و توحیدی متفاوت است ؛ صورت قضیه مثل هم است ؛همه فعالیت می کنند ، به دنبال مثلا انتخابات هستند . اما اینجا مبنای ورود متفاوت است.
هر اداره ای باید رئیسی داشته باشد که اداره بشود ، فلان وزارت خانه باید بالاخره یک وزیر داشته باشد تا اداره بشود ، همه دنبال یک نقطه اند ، اما نیت آنهایی که بدنبال اطاعت ولی فقیه هستند حُکم خدا هستند . نیّت اینها ، و باطن اینها یک چیزی است و برای قمار بازهای سیاسی یک چیز دیگری است.
سایت ندای پاک فطرت
فرم در حال بارگذاری ...
بیانات مقام معظم رهبری در مورد استاد اخلاق
كى ديگر از نيازهاى عمدهى شما مسألهى اخلاق و معنويت است. شماها جوانهاى خوبى هستيد؛ اين را بدون تعارف مىگويم؛ انصافاً جوانهاى بسيجى ما، جوانهاى خوبى هستند. اما خوبى مراتبى دارد. هيچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسيد؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشيد. سعيتان اين باشد كه گناه نكنيد. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهيد. از ياد خدا غفلت نكنيد. با قرآن انس پيدا كنيد. در محيطهاى گوناگون كه با همديگر هستيد، سعى كنيد به ديندارى و معنويتِ يكديگر كمك كنيد. اگر رفيقى در جايى پايى كج مىگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بداريد. عزيزان من! از لحاظ اخلاق خودسازى كنيد. انسان با تمرين، همهى كارها را، همهى خلقيات و خوىها را مىتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانى كه شما هستيد. در فصل ما - فصل پيرى - محال نيست، اما خيلى سخت است. در فصل شما نه، خيلى آسان است. اگر بىنظميد و بخواهيد به خودتان نظم بدهيد، آسان است. اگر بخيليد و بخواهيد به خودتان سخاوت بدهيد، آسان است. اگر بداخلاق و اخمرو و ترشرو و بهانهگيريد و بخواهيد به خودتان خوشاخلاقى بدهيد، آسان است. اگر غيبتكننده و ايرادگيرندهى از اين و آنيد و بخواهيد خودتان را نگه داريد، آسان است. با تمرين! با تمرين حقيقتاً مىتوانيد به سمت تعالى حركت كنيد؛ به اين احتياج داريد. اين جوانهايى كه اول وارد دانشگاه مىشوند، غالباً دلهاى پاكى دارند و دلشان هم مىخواهد كه يك كانون معنويتى پيدا كنند و به او بپيوندند؛ بسيج مورد نظر آنهاست و از بسيج توقع دارند. شما به يك معنا، شبيه ما طلبهها هستيد: مردم از طلبهها انتظار بيشترى دارند؛ از بسيج هم انتظار بيشترى دارند. پس اخلاق و معنويت هم از نيازهاى عمدهى شماست! درسهاى اخلاقى را در بين خودتان رائج كنيد. از اساتيد اخلاق و موعظهگرها استفاده كنيد. البته مواظب باشيد در دام عنكبوتهاى دنيادار و دكاندار گرفتار نشويد؛ اين روزها از اين چيزها هم زياد است: دكاندارهايى كه به اسم معنويت، ادعا مىكنند كه امام ديديم و …! هيچ واقعيتى هم ندارد. حواستان باشد كه اسير آنها نشويد.
(بيانات در ديدار اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاهها
شب میلاد دختر زهراست
هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن
دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد
حامی شاه کربلا آمد
میلاد حضرت زینب سلام الله علیها بر شما
گرامی باد
فرم در حال بارگذاری ...
نکات مهم و راهبردی در بیانات امام خمینی ( ره ) در رابطه با تربیت فرزند
امام خمینی:
«اولين مدرسهاي كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچهي خوب تربيت ميكند؛ چون بچهها آن علاقهاي كه به مادر دارند به هيچكس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام … آرزوهايي را كه دارند خلاصه ميشود در مادر و همهچيز را در مادر ميبينند. بچهها از اول كه در دامن مادر نباشند عقده پيدا ميكنند و اكثر مفاسد از اين عقدههايي است كه بچهها پيدا ميكنند. تحقيقات بهعمل آمده نشان ميدهد كه چنانچه خانواده در رفع مشكلات رفتاري و آموزشي كودك نقش عاملانه و فعال داشته باشد در آن صورت اقدامهاي درماني درمانگر تأثير خواهد گذاشت»در دامن مادر، بچهها بهتر تربیت میشوند تا در پیش استاد. آن علاقهای که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد. و آن چیزی که در بچگی از مادر میشنود یا میبیند، آن نقش میبندد در قلبش؛ و تا آخر همراهش هست. مادرها باید توجه به این معنا بکنند که این بچهها را خوب تربیت کنند، مزکّی تربیت کنند؛ یک مدرسۀ علمی ـ ایمانی باشد دامنهایشان، و این یک مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها میآید. و از کس دیگر نمیآید. آنقدری که بچه از مادر چیز میشنود از پدر نمیشنود. آنقدری که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچۀ کوچولوی نورس و به او منتقل میشود از دیگران نمیشود، مادرها مبدأ خیراتند و اگر خدای نخواسته مادری باشد که بچه را بد تربیت کند، مبدأ شرورند.اینها کوشش کردند که مادرها را از بچهها جدا کنند. به مادرها تزریق کردند که بچهداری چیزی نیست، شما توی ادارات بروید. جدا کردند این بچههای معصوم را که باید تربیت بشوند از دامنهای مادر و بردند در پرورشگاهها و جاهای دیگر و اشخاص اجنبی، اشخاص غیر رحیییییییییییییییییییییییم، آنها را تربیت میکردند، تربیت فاسد. بچهایی که از مادرش جدا شد پیش هر که باشد عقده پیدا میکند، عقده که پیدا کرد، مبدأ بسیاری از مفاسد میشود. بسیاری از این قتلهایی که واقع میشود روی عقدههایی است که پیدا میشود، و عقدهها بسیاریاش از این پیدا میشود که مادر از
اولاد جدا باشد. او در یک جای دیگر؛ و او در یک جای دیگر، بچۀ کوچولو به مادر احتیاج دارد. مادر یک شغلی دارد که همان شغل انبیاست، این شغل بزرگ انبیا را در نظر مادرها کوچک کردند.• شماها هستید که میتوانید مملکت را نجات بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همۀ جوامع از همۀ شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. و اینها منحط کردند این را. این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچهداری …. بچهداری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا میشود. از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا میشود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا میشوند که یک ملت را نجات میدهند. اینها این را منحطش کردند. شما را به یک صورتی میخواهند حفظ کنند. مادرها را[اگر]بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت.• چیزی که مهم است، قضیۀ پروراندن روح این اطفال از کوچکی تا برسد در هر جا که میروند، آنها را تربیت روحی بکنند و تربیت علمی. اگر علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. نادانی فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی، این است که بشر را به هلاکت میرساند. انبیا هم آن قدری که در تربیت پافشاری میکردند و آن قدری که مردم را سوق میدادند به اینکه مهذب باشند، آن قدر علم را سوق نمیدادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است برای اینکه، او فایدهاش بیشتر است. البته علم هم یک چیزی است که مورد نظر همه بوده و هست، لکن اینها باید با هم باشند. اینها یک دو بالی هستند که اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو تای اینها باید پرواز کند، یکیاش که ناقص باشد نمیشود.• اگر مادرها این بنا را بگذارند که بچههایشان را خوب تربیت بکنند، محیط خانواده را جوری بکنند که بچه قهراً در محیط خانواده خوب بار بیاید، یعنی محیط خانواده یک محیط محبت باشد، یک محیط اسلامی باشد، بچه وقتی که دید پدر و مادر کارهای اسلامی میکنند، اخلاق خوب دارند، سازش آنها با هم خوب است، اخلاقشان با هم خوب است، اینها خوب بار میآیند. به خلاف اینکه اگر دیدند که جنگ و نزاع است، یک خانه مبدل میشود به یک میدان جنگ، هر روز بین شوهر و زن جنگ میشود، هر روز اختلاف هست، یا خدای نخواسته محیط محیط معصیت است، آلات معصیت هست، جهات معصیت هست، بچه قهراً اینطور بار میآید. بنابراین، از دامن شما شروع میشود سعادت بچهها.
سلام
مطالب بسیار زیبا و کارآمد بود متشکرم .
منتظر حضور سبزتان در وبلاگن هستم .
سلام.
با دو پست جدید از شهـــدا آپ هستیم و منتظر حضور و نظرات شما عزیزان
خانه تکانی رسم قدیمی همه منتظران بهار است
خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها مهدی زهرا فراموش نکنیم…
خدا قوت
سلام زینت خانم.متشکر از اینکه از مطالب خوب و کارآمد استفاده میکنید.
اما یک نظر خدمتتون داشتم .اینکه اگر سعی کنید بین مطالبی که خیلی طولانی و بلند هستند و نمیشه با نوشته کوتاه مقصود را رسوند از مطالب کوتاه و مختصر هم استفاده کنید خیلی بهتر است .چون اگر تمام مطالب ما بلند باشه به علت ضیق وقت مخاطب نمیتونه استفاده کنه!
برقرار باشید.یاعلی.
سلام خانم عمادی مطلبتون منبعش کجاست؟ اگر از چندجا گردآوردی کردید پانوشت بزنید. تشکر
فرم در حال بارگذاری ...
با دخالت دیگران در تربیت فرزندمان چه کنیم؟
بچهها عزیزند اما تربیتشان از خودشان عزیزتر است.» این جمله آشنایی است که شاید شنیده باشید. هر زوجی وقتی تصمیم به بچهدار شدن میگیرند، در مورد شیوه تربیتی و برنامههایی که برای فرزند خود در نظر دارند با هم صحبت میکنند و به یک نتیجه خاص میرسند. البته پسندیده است که زن و شوهر در مورد قوانین خاصی که در تربیت فرزندشان باید وضع و اجرا کنند با هم اتفاقنظر داشته باشند، هر چند که گاهی چنین نمیشود. اوضاع وقتی بدتر میشود که دیگران هم در این شیوه تربیتی دخالت کنند. داستان تخیلی خانم «م. الف.» درست به همین مشکل اشاره دارد….
● قصه از کجا شروع شد؟
من و همسرم هر دو شاغلایم، مثل خیلیهای دیگر. پسرم که ۴ ساله است تقریبا نصف روز در خانه مادربزرگهایش میماند. گاهی خانه مادر خودم و گاهی پیش مادرشوهرم. خوشبختانه من و همسرم در مورد شیوه برخوردمان با پویا، پسرمان تفاهم داریم اما چون مادربزرگهایش نیز به اندازه ما ساعات زیادی با او هستند به نوعی خود را محق میدانند. گویا او از روال تربیتی ما خارج شده. حق نداریم جلوی آنها دعوایش کنیم و با جانبداری بیمورد، کاری کردهاند که پسرمان لوس شده. برای نمونه دیروز مادرم حوالی ظهر پویا را به خانه آورد و من تازه رسیده بودم و مشغول انجام کارها شدم. برای پویا توپ خریده بود و او مدام با شوت به سمت میز و تلویزیون شیطنت میکرد. آنقدر به تذکرهایم گوش نکرد تا اینکه بالاخره شیشه میز وسط را شکست. دستش را گرفتم تا به دلیل کار بد و عدم توجه به اخطارم، او را به اتاق ببرم. مادرم اجازه نداد و گفت: «بچه است؛ عیب نداره!» مادرشوهرم هم اجازه نمیدهد پویا را به هیچ وجه دعوا کنیم. نمیدانم چه کنم و مضطربم که او بد تربیت شود.
در تربیت بچهها، ثبات در رفتار بسیار اهمیت دارد. منظورم این است که در زمانها و مکانهای مختلف یا در حضور افراد مختلف باید به یک گونه با بچه رفتار شود. مثلا اگر شما و همسرتان قرار است در مواقعی که بچه، فحش میدهد هیچ نوع واکنشی نشان ندهید و مانند یک مجسمه رفتار کنید که انگار صدای او را نمیشنوید، دیگرانی هم که خیلی با فرزند شما در ارتباط نزدیک هستند، مثل مادربزرگها، مربی مهدکودک و یا مراقبهای او باید در جریان باشند و همینطور رفتار کنند. این شیوه مشترک و ثابت باعث میشود تغییر رفتار در آن بچه تثبیت شود و به تدریج رفتارهای بهتر و مناسبتر جایگزین آن رفتار منفی گردد.
...
>پس، در مورد آنهایی که با بچه شما خیلی در ارتباطاند باید این طور برخورد کنید که قواعد و قوانین خود را در میان بگذارید و بگویید چون میدانیم شما پویا را دوست دارید و میخواهید رفتار بد در او شکل نگیرد، خواهش میکنیم اگر از این به بعد در خانه شما این رفتار را انجام داد، همینطور رفتار کنید. به طور مثال انگشت مکیدن یا ناخن جویدن از جمله مواردی است که با تذکر دادن، اوضاع بدتر میشود و بهتر است در مقابل این رفتار هیچ واکنش مستقیمی نشان داده نشود و با جایگزینی برخی رفتارهای دیگر سعی کرد رفتار تغییر یابد. مثلا تا انگشت در دهان کرد، بدون تذکر که «دستت را درآور» بگویید «برو در را باز کن»، «برو از یخچال فلان خوراکی را بیاور.» در این مورد، بهتر است به افراد دیگر هم گفته شود که ما در مشورت با هم (زن و شوهر) به این نتیجه رسیدیم که عکسالعملمان اینطور باشد، لطفا شما هم چنین کنید.
ـ خانم م. الف: ولی در این مواقع، بزرگترها ناراحت میشوند و اگر چیزی بگوییم دلخوری پیش میآید و از این گذشته چون آنها در ساعاتی که نیستیم زحمت نگهداری بچهها را میکشند رودربایستی میکنیم.
نه، اصلا نباید اینطور باشد. باید در امر تربیت بچهها قاطع بود. قاطعیت با خشونت فرق دارد. وقتی میگوییم قاطع باشید، گاهی والدین گمان میکنند منظورمان اعمال خشونت است. خشونت وقتی است که شما به حقوق دیگران تعرض کنید و آن را زیر پا بگذارید اما وقتی حقی را برای خود قایل هستید و آن را به صورت محترمانه از دیگران درخواست میکنید، فقط قاطع بودن شما را در امر تربیت میرساند و بس. بهتر است هریک از شما والدین، در مقام فرزندی، از مادر یا پدر خود درخواست کنید چون وقتی شما به عنوان پسر از مادر خود میخواهید که لطفا در مقابل گریه و جیغ زدن پویا نرمش نکرده و ظرف شکلات را به او ندهید که بخورد، رنجش حاصل نمیشود ولی شاید اگر به مادر خانم خود بگویید، در نقش یک داماد، هم خودتان شرمنده شوید که به جای دستت درد نکند، خردهفرمایش دارید و هم او به دل بگیرد.
پس شما به مادر و پدر خودتان و خانم هم به مادر و پدر خودش بگوید و خواهش کند فلان قانون را رعایت کرده و مثلا اگر پویا فحش داد، باید دو دقیقه رو به دیوار بنشیند و یا قوانین دیگری که شما با مشورت همسرتان وضع کردهاید، رعایت کند. قطعا پدربزرگ و مادربزرگها، دوست دارند نوه مؤدب و مبادی آدابی داشته باشند و رعایت میکنند.
ـ خانم م. الف: در مورد دیگران که غریبهتر هستند یا ارتباط کمتری با فرزند ما دارند چه طور؟ مثلا چند هفته دیگر عید است و بچهها از روال طبیعی تربیتی خود خارج میشوند و در فضای مهمانی هر کاری که بخواهند میکنند و از همه بدتر اینکه عمه و عمو و خاله هم نخواهند گذاشت او را تنبیه(منظور محرومیت از حضور در جمع و یا شیئ مورد علاقه است) کنیم.
اینطورها هم نیست. اگر بچهای قوانین خانه را درک کند و افراد در ارتباط با او باثبات و قاطعیت در اجرای قوانین عمل کنند هرگز در مواقع گذرا، مثلا اگر جایی یک حرف بد یا فحش را بگوید و بقیه بخندند، تغییر رفتار نمیدهد. پس نباید نگران و مضطرب شد. اما اینکه میگویید در ایام عید و یا در مهمانی شیرازه کار از دست والدین خارج میشود، بستگی دارد به چند عامل که اگر این نکات را رعایت کنیم چنین نخواهد شد.
در ایام مهمانی و عید بهتر است رفتار معمول بچهها، مثلا ساعات خواب و خوراکشان تغییر داده نشود چون آنها حساساند و در غیر این صورت بدقلقیهایی میکنند که سابقه نداشته است و اعصاب شما را به هم میریزند. اگر مهمانی در ساعات فعالیت و بیداری او باشد، چه بهتر و اگر هم نبود، او را بخوابانید و به کسی سپرده و خودتان به مهمانی بروید. یک نکته خیلی مهم که به نظرم شما باید در مورد پویا رعایت کنید و اکثر والدین هم نمیدانند، این است که بعضی اوقات والدین عادت دارند تا مرحله بحران و رخ دادن سوءرفتار صبر کنند و آن وقت است که از کوره در میروند و با تنبیه کودک خود، واکنش دیگران را برمیانگیزند. مثلا اگر همان موقع، توپ را از پویا میگرفتید و میگفتید: «تو مثل اینکه یادت رفته، قانون ما توپبازی نکردن در خانه بوده!» یا «فقط اجازه داری در حیاط خانه مادرجون توپبازی کنی!» بدون خشونت و عصبانیت و فقط در حد یک گزارش ساده و یادآوری مساله حل میشد اما هیچ کاری نکرده و آن موقعیت را مدیریت نکردید تا اینکه با یک رفتار بد، عصبی شده و ادامه ماجرا.
گاهی ما با رفتارهای غلط خود، دیگران را وادار به واکنش میکنیم قطعا اگر شما در خیابان هم به عنوان غریبه، شاهد تماشای کتک خوردن یک بچه باشید، به جلو رفته و از مادرش میخواهید این کار را نکند. اگر فکر میکنید مدیریت اوضاع را بلد نیستید و یا قادر به کنترل خشم خود نیستید آن مهارت را بیاموزید. نکته بعدی اینکه وقتی میخواهید در ایام عید پویا را به مهمانی، حتی منزل مادربزرگ ببرید، با او در حد چند جمله کوتاه صحبت کنید. فرامین زیاد صادر نکنید و سخنرانی هم نکنید. در همین حد که: «تا بهت تعارف نکردند خوراکی برندار؛ یا بیشتر از یک شکلات حق نداری بخوری و اینجور چیزها» اگر تا قبل از رسیدن به مهمانی مثل ضبطصوت جملات را با لحنهای خاص تکرار کنید. اگر زیاد خردهفرمایش داشته باشید او یادش میرود و مضطرب میشود که دایم مورد ارزیابی شماست.
ـ م. الف: پس اگر رفتار ناشایستی انجام داد، چه طوری از این روش پیشگیرانه استفاده کنیم تا از دخالت بقیه جلوگیری شود؟
آنها نیاز دارند که تحت نظارت باشند و هر از گاهی با ارتباط کلامی یا چشمی در تایید رفتار خوبشان با یک چشمک یا لبخند یا بوسه فرستادن تشویق شوند و یا با چشم درشت کردن مورد تکذیب قرار گیرند. خوب است بچه یک اسباببازی محبوب خود را همراه ببرد که اگر بچه صاحبخانه به او اسباببازی نداد حوصلهاش سر نرود و یا بتواند آن را با اسباببازی او مبادله کند و سرگرم شود. ضمنا اصلا لازم نیست غریبهترها که ارتباط ماهی یک بار با فرزند ما دارند در جریان شیوه تربیتی او باشند چون ممکن است حساس شوند و مخصوصا در جهت سنجش واکنش فرزند ما، رفتاری از خود نشان دهند. رودربایستی با دیگران را هم کنار بگذارید چون اگر پویا متوجه شود شما در حضور فلانی عجز دارید و دلتان نمیخواهد آن تنبیه همیشگی را بکنید، تلاش میکند که قواعد دیگر خانه را هم بشکند و متوجه میشود آن قدرها هم ثبات ندارید. ضمنا شما و همسرتان باید همواره یکدیگر را تایید کنید تا هم پویا متوجه هماهنگی رفتارتان در قبال رفتارش شود و هم مادربزرگها تشویق شوند و شما را در این شیوه هماهنگ یاری برسانند. از این جملهها استفاده کنید: «همانطور که بابات/ مامانت گفت، تا گریهات تمام نشده نباید از اتاق بیایی بیرون! اگر گریهات تمام شد بیا بغل من»؛ ضمنا چه اصراری دارید که با کسانی که حس میکنید در تربیت پویا اخلال ایجاد میکنند رفت و آمد آنچنانی داشته باشید؟ روابط محدود ولی عمیق و سالم خیلی بهتر است از روابط نامحدود و ناسالم.
فرم در حال بارگذاری ...